زهرا باکری میگفتم خدایا میشه یک ذره از خون شاه را بانتقام برادرم سر بکشم, الان میگم خدا رحمتش کنه!

زهرا باکری خواهر برادران شهید باکری در گفتگویی با محمد ضرغامی در رادیو فردا: به آقای موسوی یک نقطه ضعف دزدی و بی دینی بزنید...خب آگر میگویید انتخابات آزاد, مردم سالاری(که در این مملکت بچشم نمیخوره و اون چیزی که بحساب نمیاد مردمه), ما هم با افکار خودمون کسی رو انتخاب کردیم و بهش اعتقاد داشتیم و اومدیم حمایت کردیم, چرا باید یک طرف تمام قدرتو داشته باشه و یک طرف همه چیزو ازش بگیرند؟ احسان(پسر برادر زهرا باکری) این انسانو قبول داشت و میخواست رئیس جمهورش بشه, باید الان اینقدر زیر فشار باشه؟ گرفتنش, زدنش, تهدیدش کردن....بلایی بسر ما اومده که زمان شاه نیومده بود.باور کنید یک ساواکی در خانه مرا نزد. من بعد از شهادت برادرم استخدام شدم. خواهرم یک پست بالایی گرفت. مهدی در دانشگاه قبول شد و به تحصیل پرداخت. کسی در خانه ما را نزد. می گفتند خانواده خلافکار ولی کسی جسارت نکرد در خانه ما را باز بکنه و به ما توهین بکنه ولی در جمهوری اسلامی این توهین ها را دیدیم.....من سی سال از عمرمو در اون رژیم گذروندم و سی سال در جمهوری اسلامی, برادر من حبس ابد بود و مرتب انجمن حمایت از زندانیان, سازمان حقوق بشر, انواع و اقسام سازمانهای جهانی و حقوقی,چه ایران چه خارج, با خانواده های ما تماس میگرفتند و در مورد زندانیان سئوال میکردند که با آنها چطور رفتار میکنند و وقتی به ملاقات میروید با شما چطور رفتار میکنند؟....الان(در جمهوری اسلامی) کسی جرات داره اسم از سازمان حقوق بشر بیاره؟کسی جرات داره اسمی از حمایت از زندانیان بیاره؟ میشه مفسد فی الارض.........من میگفتم خدایا میشه من یک ذره از خون شاه را سر بکشم تا انتقام خون برادرم گرفته بشه؟ الان میگم خدا رحمتش کنه! .....