سهرابستان : مردم در روز عاشورا تاکتیک دیرینه نظام مبتنی بر «النصر بالرعب» را به شکست کشاندند و حکومت را با واقعیت تلخی مواجه ساختند که دیگر با رعب و وحشت و در سایه شمشیر نمی توان موج اعتراضات را مهار کرد.
حکومت اینک ناچاراً تاکتیک دیگری را برگزیده، «الحرب خدعه» بمعنای این است که «جنگ» در حقیقت «فریب و نیرنگ» است. این حدیث، برگردان جمله «سون تزو» فیلسوف و جنگاور بزرگ چینی است که سه هزار سال پیش گفته و همانند بسیاری از ضرب المثل ها و جملات قصار پیشینیان، توسط حکام بنی امیه و بنی عباس به عربی ترجمه و بعنوان حدیث جعل شده است.
الحرب خدعه تاکتیکی بسیار کثیف و غیر انسانی است و انجام آن فقط از عهده شریران و پلیدان برمی آید. نسبت دادن این حدیث به پیامبر، توهینی آشکار به ایشان و ایجاد تزلزل و بدبینی در نگرش مردم به دین است. در جنگ علی با معاویه، این معاویه بود که با سر نیزه بردن قرآنها، به «سون تزو» لبیک گفت. و در ماجرای کربلا، هنگامی که یکی از سران کوفه، حاکم این شهر را به خانه اش میهمان نمود تا مسلم بن عقیل از پس پرده به او حمله آورده و کارش را تمام کند، با امتناع مسلم مواجه شد، لابد مسلم بن عقیل این حدیث جعلی «الحرب خدعه» را نشنیده بود.
انسان شرافتمند نمی تواند حتی به دشمنش «خدعه» را روا دارد. در ظاهر به او بگوید که از جنگ خسته شده و مایل به صلح است و دست دوستی بسمت او دراز نماید در حالیکه با دست دیگرش شمشیری را در پشت سر خود پنهان نموده است. آنگاه که با فریب و نیرنگ یا همان «خدعه» موفق به فریفتن حریف گردید و طرف مقابل هم با اعتماد به ابراز دوستی وی، شمشیرش را غلاف و دستش را جلو آورد تا دست دوستی او را بفشارد، ناگاه در کمال خباثت و پستی، شمشیری که در پشت خود پنهان نموده بود را در قلب دشمن فرو کند.
رهبر حکومت پس از آنکه سلاح «رعب» را از دست داد، به سلاح «خدعه» پناه برد. گرچه اکثریت 80 درصدی بدنه حکومت از اعتدالیون هستند و در طرح «آشتی ملی از طریق حذف احمدی نژاد» که به رهبر پیشنهاد داده اند صداقت داشته و قصد آرام نمودن اوضاع و نجات حکومت، و نه فریب مردم را دارند، ولی شخص خامنه ای فاقد هرگونه حسن نیتی بوده و برای مؤثرتر کردن «خدعه» خود به طرح پیشنهادی ایشان مجال و میدان داده است.
حکومت با یک دست گلی را بسمت مردم دراز نموده و همزمان با دست دیگرش، با تمام قدرت در حال خرید و وارد نمودن مدرن ترین ادوات زرهی ضد شورش و توسعه ابزار شنود و کنترل و همچنین طراحی ترور رهبران جنبش سبز، چه از طریق قرصهای مرگ زا و چه از طریق «انفجار از راه دور» و گلوله، و شناسائی مبارزین و آماده کردن لیست دستگیریها و اعدامها می باشد. متأسفانه آن دستی که گل را تعارف می کند، دستی «علیل» و بدهیبت است.
جنبش سبز تا کنون نشان داده که جنبشی متکی بر شعور و عقلانیت است و همین ویژگی مانع از این می شود که چنین جنبش مدرنی را بشود با تئوریهای مندرس 3 هزار ساله «سون تزو» فریب داد. نمی توان با یک دست به این مردم گل تعارف کرد و با دست دیگر خنجر را در پشت سر مخفی نمود.
میرحسین موسوی، کروبی و دیگر رهبران و حامیان جنبش آزادیخواهی مردم ایران، خوش قلبی و صداقت خویش را به حکومت هدیه می کنند، و با وجود اینکه این حکومت لیاقتش را ندارد ولی این موضوع از ارزش انسانی این رهبران چیزی کم نمی کند. ولی جنبش سبز از ابتدا تا کنون در دو لایه متفاوت با حکومت مواجه شده است، لایه سران و لایه بدنه. ابزار و امکانات و بالطبع وظیفه هر یک از این لایه ها با دیگری متفاوت ولی هدف، «مشترک» است. نحوه و روش مبارزه میرحسین با استبداد، الزاماً نمی تواند و نیازی نیست که مشابه نحوه و روش بدنه جنبش سبز باشد. از طرفی آنچه این جنبش را مهارناپذیر ساخته این است که بدنه جنبش سبز هم در راهبری و هدایت جنبش نقش داشته و تک تک افراد، احساس می کنند که در مقام رهبر جنبش سبز بوده و در این زمینه وظیفه و مسئولیت دارند.
ویژگی منحصربفرد جنبش سبز سبب شده تا این جنبش در مقابل «خدعه» نظام آسیب پذیری نداشته و توجه کامل خود را بر شمشیری که مخفی شده است متمرکز نماید. همانگونه که این توسل حکومت به «خدعه»، نتیجه ماهها مقاومت و پرداخت هزینه از سوی مردم بوده، ادامه مقاومت سبب خواهد شد تا این حکومت «خدعه» را نیز همچون «رعب» کنار گذاشته و بین «سقوط» یا «برسمیت شناختن مردم» دست به انتخاب بزند.
جنبش سبز به 22 بهمن بعنوان روز پایان کار خود نگاه نمی کند ولی برای حکومت 22 بهمن می تواند روز تعیین سرنوشت باشد. تجربه عاشورا نشان داده که «پایتخت» بی دفاع است و جمعیت خشمگین از سرکوب می تواند ظرف چند ساعت مهمترین مراکز حکومت را به تصرف خود درآورد و نیروهای سرکوبگر نیز فاقد انگیزه لازم برای قربانی نمودن خود بپای حکومت هستند. حکومت بین راه حل «تیان آن منی» و «خدعه»، روش دوم را برگزیده تا بتواند از یک «تیان آن من» پرهیز کند. و جنبش سبز با اصرار بر حضور میلیونی مسالمت آمیز در 22 بهمن می خواهد بگوید نه «این» و نه «آن». دوران عدم توجه به وجود ملت ایران و خودسری و استبداد در این سرزمین بپایان رسیده است. خورشید و مردم ایران، واقعیتهایی غیر قابل انکار هستند.
حکومت اینک ناچاراً تاکتیک دیگری را برگزیده، «الحرب خدعه» بمعنای این است که «جنگ» در حقیقت «فریب و نیرنگ» است. این حدیث، برگردان جمله «سون تزو» فیلسوف و جنگاور بزرگ چینی است که سه هزار سال پیش گفته و همانند بسیاری از ضرب المثل ها و جملات قصار پیشینیان، توسط حکام بنی امیه و بنی عباس به عربی ترجمه و بعنوان حدیث جعل شده است.
الحرب خدعه تاکتیکی بسیار کثیف و غیر انسانی است و انجام آن فقط از عهده شریران و پلیدان برمی آید. نسبت دادن این حدیث به پیامبر، توهینی آشکار به ایشان و ایجاد تزلزل و بدبینی در نگرش مردم به دین است. در جنگ علی با معاویه، این معاویه بود که با سر نیزه بردن قرآنها، به «سون تزو» لبیک گفت. و در ماجرای کربلا، هنگامی که یکی از سران کوفه، حاکم این شهر را به خانه اش میهمان نمود تا مسلم بن عقیل از پس پرده به او حمله آورده و کارش را تمام کند، با امتناع مسلم مواجه شد، لابد مسلم بن عقیل این حدیث جعلی «الحرب خدعه» را نشنیده بود.
انسان شرافتمند نمی تواند حتی به دشمنش «خدعه» را روا دارد. در ظاهر به او بگوید که از جنگ خسته شده و مایل به صلح است و دست دوستی بسمت او دراز نماید در حالیکه با دست دیگرش شمشیری را در پشت سر خود پنهان نموده است. آنگاه که با فریب و نیرنگ یا همان «خدعه» موفق به فریفتن حریف گردید و طرف مقابل هم با اعتماد به ابراز دوستی وی، شمشیرش را غلاف و دستش را جلو آورد تا دست دوستی او را بفشارد، ناگاه در کمال خباثت و پستی، شمشیری که در پشت خود پنهان نموده بود را در قلب دشمن فرو کند.
رهبر حکومت پس از آنکه سلاح «رعب» را از دست داد، به سلاح «خدعه» پناه برد. گرچه اکثریت 80 درصدی بدنه حکومت از اعتدالیون هستند و در طرح «آشتی ملی از طریق حذف احمدی نژاد» که به رهبر پیشنهاد داده اند صداقت داشته و قصد آرام نمودن اوضاع و نجات حکومت، و نه فریب مردم را دارند، ولی شخص خامنه ای فاقد هرگونه حسن نیتی بوده و برای مؤثرتر کردن «خدعه» خود به طرح پیشنهادی ایشان مجال و میدان داده است.
حکومت با یک دست گلی را بسمت مردم دراز نموده و همزمان با دست دیگرش، با تمام قدرت در حال خرید و وارد نمودن مدرن ترین ادوات زرهی ضد شورش و توسعه ابزار شنود و کنترل و همچنین طراحی ترور رهبران جنبش سبز، چه از طریق قرصهای مرگ زا و چه از طریق «انفجار از راه دور» و گلوله، و شناسائی مبارزین و آماده کردن لیست دستگیریها و اعدامها می باشد. متأسفانه آن دستی که گل را تعارف می کند، دستی «علیل» و بدهیبت است.
جنبش سبز تا کنون نشان داده که جنبشی متکی بر شعور و عقلانیت است و همین ویژگی مانع از این می شود که چنین جنبش مدرنی را بشود با تئوریهای مندرس 3 هزار ساله «سون تزو» فریب داد. نمی توان با یک دست به این مردم گل تعارف کرد و با دست دیگر خنجر را در پشت سر مخفی نمود.
میرحسین موسوی، کروبی و دیگر رهبران و حامیان جنبش آزادیخواهی مردم ایران، خوش قلبی و صداقت خویش را به حکومت هدیه می کنند، و با وجود اینکه این حکومت لیاقتش را ندارد ولی این موضوع از ارزش انسانی این رهبران چیزی کم نمی کند. ولی جنبش سبز از ابتدا تا کنون در دو لایه متفاوت با حکومت مواجه شده است، لایه سران و لایه بدنه. ابزار و امکانات و بالطبع وظیفه هر یک از این لایه ها با دیگری متفاوت ولی هدف، «مشترک» است. نحوه و روش مبارزه میرحسین با استبداد، الزاماً نمی تواند و نیازی نیست که مشابه نحوه و روش بدنه جنبش سبز باشد. از طرفی آنچه این جنبش را مهارناپذیر ساخته این است که بدنه جنبش سبز هم در راهبری و هدایت جنبش نقش داشته و تک تک افراد، احساس می کنند که در مقام رهبر جنبش سبز بوده و در این زمینه وظیفه و مسئولیت دارند.
ویژگی منحصربفرد جنبش سبز سبب شده تا این جنبش در مقابل «خدعه» نظام آسیب پذیری نداشته و توجه کامل خود را بر شمشیری که مخفی شده است متمرکز نماید. همانگونه که این توسل حکومت به «خدعه»، نتیجه ماهها مقاومت و پرداخت هزینه از سوی مردم بوده، ادامه مقاومت سبب خواهد شد تا این حکومت «خدعه» را نیز همچون «رعب» کنار گذاشته و بین «سقوط» یا «برسمیت شناختن مردم» دست به انتخاب بزند.
جنبش سبز به 22 بهمن بعنوان روز پایان کار خود نگاه نمی کند ولی برای حکومت 22 بهمن می تواند روز تعیین سرنوشت باشد. تجربه عاشورا نشان داده که «پایتخت» بی دفاع است و جمعیت خشمگین از سرکوب می تواند ظرف چند ساعت مهمترین مراکز حکومت را به تصرف خود درآورد و نیروهای سرکوبگر نیز فاقد انگیزه لازم برای قربانی نمودن خود بپای حکومت هستند. حکومت بین راه حل «تیان آن منی» و «خدعه»، روش دوم را برگزیده تا بتواند از یک «تیان آن من» پرهیز کند. و جنبش سبز با اصرار بر حضور میلیونی مسالمت آمیز در 22 بهمن می خواهد بگوید نه «این» و نه «آن». دوران عدم توجه به وجود ملت ایران و خودسری و استبداد در این سرزمین بپایان رسیده است. خورشید و مردم ایران، واقعیتهایی غیر قابل انکار هستند.