شکوه ميرزادگی
روز کورش بزرگ و سنجش يابی امروز برای فردا
- روز بزرگداشت حقوق بشر در فرهنگ خردمدار ايران خجسته باد
- فرمانی از 25 قرن پيش
روز کورش بزرگ و سنجش يابی امروز برای فردا
به طور قطع نه تنها در سی سال گذشته بلکه هيچ گاه در کل تاريخ معاصر ما به اندازه ی چند ماه گذشته سخن از «حقوق بشر» بر زبان ما ايرانی ها جاری نشده است. در اين چند ماهه علاوه بر مردم عادی که معصومانه و از سر درد و تجربه و درکی ساده از مفهوم «حق»،از حقوق بشر گفته اند، و علاوه بر رسانه های ديداری و نوشتاری که بنا بر وظيفه ی خود صدای مردمان را بازتاب داده اند، اين برای اولين بار است که همه ی کسانی که در اپوزيسيون حکومت اسلامی جمع اند از «حقوق بشر» از دست رفته ی مردمان ايران سخن رانده اند ـ چه آن ها که سی سال است در اپوزيسيون فعاليت داشته اند و چه گروهی که در پی انتخابات اخير، و با اوج گرفتن حق کشی های آشکار و گستاخانه ی حکومت، به صفا پوزيسيون پیوسته اند. اما آيا معنای اين «از حقوق بشر گفتن» آن است که همه ی آن افراد از حقوق بشر همان درکی را دارند که در اعلاميه ی جهانی ثبت شده، و برای بوجود آمدنش قرن ها تلاش و رنج مصلحان جهان بکار رفته است؟ و آيا «بشر» آن ها همان انسان يگانه ای است که بر فراز تمامی پديده های زمين و آسمان ايستاده است؟ و يا دم زدن از «حقوق بشر» در نزد برخی از اين جماعت وسيله ای است برای پيشبرد مقاصد سياسی يا منافعی خاص؟ و يا همزبان شدنی تقليدی است با مردمان کشورهای متمدن که آن ها نيز البته، در چند ماهه ی اخير بيش از هميشه از نقض حقوق مردمان بی گناه و بی پناه ايران گفته اند و می گويند؟ من البته از آن کسان نيستم که طلبکارانه بگويم چرا عده ای اکنون، پس از سی سال تماشای ضايع شدن حقوق بشر در همه ی ابعاد آن در حکومت اسلامی، به فکر حقوق بشر افتاده اند؟ چرا که فکر می کنم بيداری و آگاهی حق هر انسانی است و نه زمان معين دارد و نه چرای خاص. ولی به شرطی که اين «بيداری و آگاهی» مصلحتی نباشد و در پشت آن صرفاً حمايت از همان بشری باشد که قرار است همه چيز بر محور او بگردد و بس؛ بی هيچ تبعيض و حساب و کتابی. در واقع، اگر که به جوهر و گوهر نهفته در تفکر مبتنی بر حقوق بشر توجه کنيم، می بينيم که مهم ترين عنصر آن خواستاری رفع «تبعيض» است، آنگونه که من بتوانم، بی هيچ تبعيض و تفاوت گذاری، به انسان و همه ی آن چه که برای راحت و سلامت اوست نگاه کنم و کاری به کار مذهب و عقيده و مرام و رنگ و نژاد و جنسيت او نداشته باشم. اما، اندکی دقت در رفتارهای برخی از اهل سياست و انديشه ی اپوزيسيون متوجه مان میکند که حقوق بشر مورد نظر آن ها بيشتر شبيه به همان «حقوق بشر» ی است که حکومت اسلامی از آن دم می زند و به آن «حقوق بشر اسلامی» لقب داده است؛ حقوقی که تنها به کسانی تعلق دارد که در چارچوب ارزش ها و باورهای حکومت اسلامی می گنجند و «بشر» به حساب می آيند؛ و نه آن گونه که در اعلاميه ی جهانی تعريف شده؛ تعريفی که پايه و مايه اش احترام به فردانيت و کرامت انسان به طور عام و ضرورت به رسميت شناختن حقوق غير قابل سلب اوست. برای اين که مشخص شود گوينده در کدام يک از
دو سوی تعريف «حقوق بشر» ايستاده (حقوق مندرج در اعلاميه جهانی يا حقوق بشر سنجاق شده به پسوندی که ما به سليقه خودمان برايش می سازيم) نشانه های متعددی وجود دارد. اما اين نشانه ها معمولا و در مواقع عادی در پس پشت رفتارها و گفتارهای متظاهرانه ی افراد، و تا فرا رسيدن بزنگاهی غافلگير کننده، گم می شوند. در مواقع عادی و بی سر و صدا به راحتی بر شکنجه و رنج و زندان و فقر و بی عدالتی نسبت به شخص يا اشخاصی که از خودی های ما نيستند چشم فرو می بنديم؛ آن جا که تا حد دشمنی با مخالفين عقيده و مذهب و مرام خود در می افتيم، آن جا با بکن نکن های خود هم نقش ديکتاتورها می شويم؛ آن جا که از حقوق بشر می گوئيم اما کاری به کار زنی که آزادی لباس پوشيدن می خواهد نداريم، از حقوق بشر می گوئيم و اهميتی به کودکی که مورد تجاوز مردی به نام شوهر قرار می گيرد نمی دهيم، از حقوق بشر می گوئيم و به نقض حقوق معتقدان به مذاهبی غير از مذهب خودمان يا بی مذهبان باور نداريم. آری، نشانه ها فراوان اند، اما کو بزنگاهی که دست ها باز و طرز فکرها آشکار شوند؟ و يکی از آن بزنگاه ها همين روزها است که درآنيم و برخی از جشن های ملی ما فرارسيده اند يا در راهند. اکنون است که در بين اپوزيسيون افرادی را می بينيم که، درست به سبک حکومت اسلامی، برای جشن های ملی ما هم خودی و ناخودی می کنند، در مورد شخصيت های ملی هم تبعيض قايل می شوند، و عقايد سياسی يا مذهبی شان در تحسين يا تکفير اين شخصيت ها دخالت مستقيم دارد ـ حتی اگر اين شخصيت ملی کسی باشد که بيشترین اثرگذاری را در ارتباط با حقوق بشر داشته است. آن ها، بجای تکريم اينگونه انسان های استثنايی، به تحسين و پشتيبانی از کسانی برمی خيزند که در چارچوب خواست های سياسی يا مذهبی خودشان عمل می کنند ـ حتی اگر اين راه و روش شان صد و هشتاد درجه با آن چه در اعلاميه ی حقوق بشر آمده در تضاد باشد. روشن ترين رفتار اخير اين گروه را می توان در آستانه ی فرا رسيدن روز کورش بزرگ به مناسبت صدور منشور حقوق بشر او ديد. اين افراد، در حالی که مدام در رسانه ها حضور دارند و در هر سخن و کلام شان اشاره ای به ضايع شدن حقوق بشر در سرزمين مان می شود و، به درستی، دولت احمدی نژاد و حکومت آيت الله خامنه ای را به نقض حقوق بشر متهم می کنند، و مردم را برای روزهای خاصی که بيشتر مذهبی اند فرا می خوانند اما حاضر نيستند
يک کلمه از تنها شخصيت سرزمين مان بگويند که بيشتر از هر کسی در طول تاريخ نامش با نام حقوق بشر گره خورده است. و درست همان گونه که خلخالی ها و خامنه ای ها با شخصيت های تاريخی ما روبرو شده اند و از آن ها به عنوان «جباران تاريخ» ياد میکنند، و درست همانگونه که افرادی چون احمدی نژاد کمر به تخريب و ويرانی همه ی نشانه های تاريخ قبل از اسلام ما بسته اند، آن ها با روشی ديگر روی از اين شخصيت های تاريخی ما، و از گذشته سرزمين ما برمی گردانند.به اين ترتيب،و به نظر شما، آيا نبايد به
درک و دريافت اين افراد از معنای «حقوق بشر» شک کرد؟ و آيا نبايد پذيرفت که برخی از اين افراد اشاره به حقوق بشری را فقط برای گذشتن از يک دوره خاص بکار می گيرند و قصد واقعی شان از «نقض حقوق بشر» دفاع از همفکران خودشان است که به وسيله ی احمدی نژاد و ولی فقيه به زندان و شکنجه دچار آمده اند، بی آنکه این نقض حقوق بشر شامل تمامی مردم ايران شود؟ بی توجهی اين افراد به سرنوشت کل مردم ايران، چه با ناديده گرفتن حقوق انسانی بخش عظيمی از مردم (که هم مذهب و هم فکر آن ها نيستند)، و چه با بی ارزش انگاشتن ارزش های ملتی که تاريخش از 1400 سال پيش شروع نشده و نمی توان حافظه ی چند هزارساله ی اورا به خاطر منافعی دوره ای نابود کرد، کاملا نشان می دهد که آن ها چه درکی از حقوق بشر دارند. ترديدی نيست که «حقوق بشر»، آن گونه که در اعلاميه ی جهانی وجود دارد، پديده ای مدرن است که در پی رسيدن انسان به ضرورت احترام به فردانيت و کرامت اش و به رسميت شناختن «حقوق سلب ناپذيرش » بوجود آمده است. اما در اين واقعيت هم نمی توان ترديد داشت که بدون شناخت همه ی پست و بلندهای کل تاريخ و فرهنگ بشری، و درک و دريافت تجربه های انسان تاريخی هرگز رسيدن به اين مرحله ی شکوهمند از تاريخ انسان ميسر نمی شده تا او بتواند مفهوم عام و جهانی «حقوق بشر» را چون نگينی بر تارک تمامی پديده های امروز جهان بنشاند.
بنظر من، فردی که خود را باورمند به حقوق بشر می داند، حتی اگر هويت ملی خودش برايش اهميتی نداشته باشد، لااقل می تواند چون
مردمان ديگر دنيا، به کورش همچون نخستين رهبر سياسی جهان نگاه کند که ـ در اوج فتح بزرگش در بابل به جای زدن و کشتن و سوزاندن و دست و پا بريدن و سنگسار کردن از صلح و آشتی سخن گفته، به لغو بيگاری و برده داری همت کرده، و آزادی مذهب را فرمان داده است؛ همان ها که اکنون و در قرن بيست و يکم نيز در هر خواست انساندوستانه ای جلوه می کند. آخر چگونه ممکن است که يک باورمند به «حقوق بشر» کورش را بکلی ناديده بگيرد و از اشاره به او بپرهيزد جز اينکه نفرت از هر آن چه که به قبل از اسلام بازمی گردد چنان شيشه ی کبودی در جلوی ديدگانش گرفته باشد که توان بينايي اش نباشد. نگاه کنيد به مردم امريکا و در ارتباط با
شخصی چون آبراهام لينکلن، کسی که بيشترين جنگ های داخلی آمريکا را داشته است و انواع نقطه ضعف ها را برايش گفته اند، اما همو در سال 1863 (يعنی بيش از دو هزار سالی پس از کورش بزرگ) طی اعلاميه ای برده داری را در آمريکا محدود کرده است. بله، توجه کنيد، او برده داری را ممنوع نمی کند، بلکه محدود می سازد و تنها دو سال بعد است که، طی متممی بر قانون اساسی آمريکا، برده داری غير قانونی اعلام می شود. اکنون يک قرن و نيم است که نه تنها مردمان آمريکا، از مردمان عادی گرفته تا سياستمداران و روشنفکران اين جامعه، که بسياری از مردمان کشورهای اروپايي هر گاه که سخن از حقوق بشر پيش آيد، از ستايش او باز نمی ايستند؛ ستايشی که در همان سال 865 نه تنها از جانب ليبرال های انساندوست و با فرهنگ، که از سوی شخصيت بزرگی چون کارل
مارکس و از طرف انجمن بین المللی کارگران آغاز می شود، هنگامی که او نامهای به آبراهام لينکلن می نويسد و انتخاب مجدد اش
را به رياست جمهوری آمريکا تبريک گفته و موضع او را در برابر برده داری می ستايد. به راستی آيا کورش بزرگ، که 2500 سال قبل چنين کاری را انجام داده اگر ارزش تحسين کردنی صد برابر لينکلن را نداشته باشد هم اندازه ی او نبايد که مورد تحسين مردمان
سرزمين خودش قرار گيرد؟ مردمان دنيا که بسيار بيشتر قدر او را دانسته و می دانند. من فکر می کنم اعلاميه ی حقوق بشر، و شخصی
چون کورش که اولين منادی حقوق بشر بوده است، جدا از همه ی ارزش هایی که با خود دارند، ارزشياب بزرگی برای سنجش زنان و
مردان سياسی و اجتماعی زمانه ی ما محسوب میشوند و چون خورشيدی عمل می کنند که بر همه ی تاريکی های تبعيض ها و حق کشی ها می تابد و آن ها را برجسته و روشن می کنند. و با اين ارزشياب است که می توان به تماشای افرادی که اکنون مقابل ما ايستاده اند، چه به عنوان سیاستمدار و شخصيت اجتماعی و چه به عنوان هواداران گروه ها و احزاب مختلف، پرداخت و ديد که کدامين فرد اهل تبعيض و حق کشی ـ از هر نوع آن ـ است، و چرا با همه شعارها که بر زبان دارد وقتی در چارچوب معيارهای حقوق بشری قرارش می دهيم نمره یرد می گيرد. آری، همين سنجه است که به ما می گويد، اگر باورمند به حقوق بشر هستيم، چه کسی را باور داشته باشيم و چه کسی را نه .
اعلاميه کميته بين المللی نجات پاسارگادروز جهانی کورش بزرگ روز بزرگداشت حقوق بشر در فرهنگ خردمدار ايران خجسته باد
پنج سال پيش، هنگامی که برای اولين بار «کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد» روز 29 اکتبر (هفتم آبان) را ـ که سالگشت روز ورود
کورش بزرگ به بابل در 2500 و اندی سال پيش و صدور منشور حقوق بشر او است ـ به عنوان روز جهانی کورش بزرگ اعلام داشت، و مردمان جهان و به خصوص ايرانيان را برای نجات آرامگاه و خانه ی او ـ که می رفت تا به دست حکومت اسلامی ويران شود ـ فرا خواند، هرگز گمان نمی رفت که اين روز به چنين سرعتی در ميان ايرانيان رسميت پيدا کند. ايرانيان فرهنگ دوست، و رسانه های خارج از ايران و وبلاگ ها و سايت های علاقمند به فرهنگ ايرانزمين در سراسر جهان، و از جملهايران، با کمترين توان مادی و با بيشترين شور خود در بزرگداشت اين روز شرکت کردند واز انسانی گفتند که در زمانه ای که دنيا جز بيداد و توحش نمی شناخت و تصوری از «حقوق انسان ها» مطرح نبود، اولين منشور حقوق بشر را از سوی ايرانيان به جهان هديه کرد. جوانان ايران، که سال ها کتاب های درسی کودکی و نوجوانی شان از نام شخصيت های تاريخی مان تهی شده بود، و چشم و گوش شان تنها به تبليغات رسانه ها و مراکز وابسته ای باز بود که بزرگانی چون کورش را با نام هايي چون «جباران تاريخ»، «طاغوتی» و «کافر» معرفی می کردند، با شنيدن آن چه که در منشور او بود، با دانستن اين که کلمات و تصوير اين منشور پس از 2500 سال، و در قرن بيست و يکم حتی، در سازمان ملل متحد حضوری زنده دارد، و از شنيدن گوشه هايي از ارزش های برآمده از فرهنگ خردمدار و مهرافروز و متمدن ايرانی شان به وجد آمدند. و از آن زمان تا کنون با همه ی محدوديت ها، با همه ی فشارها و بگير و ببندها، و با همه ی سم پاشی
های وابستگان به حکومت، هر ساله بزرگداشت اين روز را در حد توان خودشان در ايران نيز برگزار کرده اند. امسال اما روز جهانی کورش، با يکی از مهم ترين و متمدنانه ترين جنبش های آزادی خواهانه در طول تاريخ ايران همزمانی پيدا کرده است. اين جنبش، که با سبزی و حق طلبی آغاز شد، اکنون در خود خواسته هايي را می پروراند که نشان دهنده ی جضور و پايداریتفکر برخاسته از بستر فرهنگ با شکوه و انساندوستانه ای است که منشور کورش را بوجود آورده است. اين تفکر که بدون ترديد از آن مادران و پدران باستانی ما بوده در ذهن مردمان امروز ايران، و به خصوص جوان های دلير و متمدن ما امروزی شده است. کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد روز کورش بزرگ را به همگان تبريک گفته و همچنان از هموطنان خود در سراسر جهان تقاضا دارد که با حفظ ميراث فرهنگی و طبيعی ايرانزمين، و با بزرگداشت روزهای نيکی چون «روز جهانی کورش بزرگ» به گسترش و مانايي فرهنگ خردمدار، هرآفرين، و شادمان ايرانی مان ياری رسانيده و، اين گونه، درمقابل فرهنگ خشن، جنگ طلب و ويرانگری که اين روزها سرزمين مان را بيش از هميشه تلخ،عبوس و رنجور کرده است بايستند.با مهر و احترام کمیته بين المللی نجات پاسارگاد
فرمانی از 25 قرن پيش فرمانی که 25 قرن قبل گفته شدو حتی امروز می تواند الهام بخش همه کسانی باشد که به انسان، و حقوق بشر باور دارند:
فارسی ـ انگليسی ـ آلمانی ـ فرانسوی ـسوئدی 25 قرن قبل، در زمانه ای که توحش بر زندگی انسان ها چيرگی داشت، بيانيه ای انسان
مدارانه و متمدنانه بر کتيبه ای خطاب به مردم «چهار گوشه جهان» نوشته شد که به مسایلی مهم در ارتباط با حقوق انسان میپرداخت؛ مسایلی که نه تنها در آن زمانه که قرن های قرن پس از آن و حتی امروزه نيز میتواند الهام بخش همه کسانی باشد که به انسان، و حقوق او باور دارند. اين بيانیه که به نام «منشور کوروش بزرگ» شناخته می شود، بر الغاي تبعيضات نژادي و ملي، آزادي انتخاب محل سکونت، الغاي برده داري، آزادي دين و مذهب و تلاش براي صلح پايدار ميان ملت ها تاکید کرده است. اين منشور، که از سوي مردمان ايران زمين و از زبان رهبر سياسی خود کورش بزرگ، پايه گذار اولين امپراتوری جهان به بشريت هديه شده، در سال 1971 از سوي سازمان ملل متحد به عنوان اولين اعلاميه حقوق بشر جهان شناخته شد و، بدينسان، این افتخار به نام ايران، به عنوان مهد نخستين اعلاميه ی حقوق بشر، در تاريخ جهانی ثبت شد.
October 29, the “Cyrus the Great Day”
And the anniversary of his issuing the first declaration
of human rights
Twenty five centuries ago, when savagery was the dominant factor in human
societies, a civilized and compassionate declaration was written on clay
and issued to the “four corners of the world” that dealt with
important issues relevant to the rights of humans, the same issues that
not only in those days but even today can inspire those who believe in
human dignity and rights.
This document, known as “The Declaration of Cyrus the
Great,” emphasized on the removal of all racial, national discrimination
and slavery, bestowing to the people, freedom to choose their places of
residence, faith and religion and giving prominence to the perpetual peace
amongst the nations. This Declaration could actually be considered as a
present from the Iranian people, expressed through the words of Cyrus,
their political leader and the founder of the first empire in the world,
to the whole humanity. In 1971, the general assembly of the United Nations
recognized it as the first Declaration of Human Rights, thus, registering
such an honor to the name of Iran as the cradle of this first historical
attempt to establish the recognition of human rights.
29. Oktober, zur Feier „des Tags Kyros des Großen“
und des Jubiläums der ersten Deklaration der Menschenrechte
Vor 2500 Jahren, in jener Epoche, in der die Barbarei das menschliche
Dasein beherrschte, wurde eine humanitäre und zivilisatorische
Proklamation, gerichtet an die Menschen „aller Himmelsrichtungen“, in
den Ton niedergeschrieben, welche von bedeutenden Themen der
Menschenrechte handelte ; jene Diskurse, die sowohl in jener Zeit und
Jahrhunderten danach, als auch heute alle Menschen zu inspirieren in der
Lage sind, die sich mit der Menschheit und deren Rechte befassen.
Die die Deklaration Kyros des Großen geheißene Proklamation beharrt auf
die Aufhebung rassistisch-nationalistischer Diskriminierungen und der
Sklaverei, auf das Recht auf freie Wahl des Wohnortes, der Religion- und
Konfessionsfreiheit und das Streben nach dauerhaftem Frieden unter den
Nationen. Diese Deklaration, welche die iranische Bevölkerung durch Kyros
der Große, ihr politisches Oberhaupt und den Gründer des ersten
Weltreiches in der Geschichte, der Menschheit vermachte, wurde im Jahr
1971 von der Vereinten Nationen als die älteste Deklaration der
Menschenrechte anerkannt. Demnach ging unser Land Iran mit der
Ehrenauszeichnung die erste Wiege der Menschenrechte in die Weltgeschichte
ein.
La fête de la journée jubilaire dédiée à Cyrus le Grand et
l’anniversaire de la première « Déclaration des Droits de l’Homme
»
Il y a vingt-six siècles, lorsque la barbarie était un facteur dominant
dans les sociétés humaines, une déclaration civilisée et humanitaire
fut écrite en faveur des hommes des « quatre coins du monde » sur un
rouleaux d’argile qui consistait à mettre à l’honneur les droits
significatifs des Droits de l’Homme ; ces discours, qui sont en mesure
d’inspirer les hommes qui étudient la vie des hommes et leurs droits
non seulement de cette époque mais aussi après des siècles, et aussi de
nos jours.
Ce document célèbre sous l’appellation « La Déclaration de Cyrus le
Grand », insiste sur la suppression des discriminations racistes et
nationalistes et de l’esclavage et assure aux peuples le droit de
pouvoir choisir leur lieu de résidence, de choisir librement leur
religion et leur confession et déclare l’instauration d’une paix
perpétuelle entre les nations. Cette déclaration peut en fait attester
ce présent du peuple iranien, sous la plume de Cyrus le Grand, leur chef
politique et le fondateur du premier empire du monde, à toute
l’humanité. En 1971, l’assemblée générale des Nations Unies a
reconnu cette déclaration comme la première Déclaration des Droits de
l’Homme, comme la plus ancienne. C’est ainsi que notre pays l’Iran a
reçu l’es honneurs du premier berceau des Droits de l’Homme dans
l’Histoire de l’Humanité
Den 29 oktober: Korosh den Stores Dag
Firandet av världens första mänskilga rättighets deklaration
För 2500 år sedan, i den tid då brutalitet och barbarism dominerade
världen, skrevs världens första civiliserade och barmhärtiga
deklaration på en lertavla för ”världens fyra hörn.” Uttalandet
behandlade mänskliga rättigheter, det ämne som både då och idag
inspirerar alla de som tror på mänsklig värdighet.
Detta dokument, känt som ”Koroshs Deklaration,” betonade vikten av
att eliminera alla former av rasistisk och etnisk diskriminering och
slaveri, den gav alla människor rätten att själva välja sin boplats,
sin tro och religion och betonaden vikten av fred mellan nationer.
Dokumentet kan ses som det iranska folkets gåva till hela mänskligheten.
FN erkände dokumentet som världnes första mänskliga rättighets
deklaration ar 1971, vilket gav Iran äran att erkännas som den första
platsen pa jorden där ett framgangsrikt försök gjorts för att etablera
mänskliga rättigheter