زمانی چشم بر این جهان گشود که ایران ، در میانه حاکمیت استبدادی پهلوی اول قرار داشت و غبار خفقان و دیکتاتوری سراسر کشور را تیره ساخته بود . پدرش از میهن پرستان و روشنفکران بازار بود و دوران نوجوانی و بلوغ را در کتابخانه او و محافل گفت و شنود یاران پدر، که همواره آزادی خواهی و میهن دوستی در کلامشان وجود داشت طی کرد ، تا در سال 1327 که در دبیرستان دارالفنون تهران ، دوران متوسطه را می گذراند با الهام از آموزه های پدر ، در جنبش ملی شدن صنعت نفت ،یار و همراه نهضت ملی ایران باشد .
با اندوه بی کران کودتای سیاه بیست و هشت امرداد را نظاره کرد و از جمله اولین افرادی بود که در کنار شادروان آیت الله زنجانی ، در حلقه شورای نهضت مقاومت ملی ایران قرار گرفت و به نمایندگی از آن شورا ، خطر بر جان خرید و نامه اعتراض نهضت مقاومت را نسبت به کودتا ، به معاون نیکسون در تهران تحویل داد.
تاریخ زندگانی مهندس عباس امیرانتظام در دوران جوانی با تحصیل در رشته مهندسی ساختمان در فرانسه و آمریکا ورق خورد تا با بازگشتش به ایران ، قدم در راه سازندگی و آبادانی میهن نهد بی آنکه لحظه ای از مرام همیشگی اش که در کلاس درس مصدق آموخته بود ، کوتاه بیاید و همواره در طول این دوران به عنوان مبارزی صادق ، شجاع ، آگاه و قابل اعتماد و اتکا در محافل و حلقه های میهن پرستان و ملیون ایران حضور داشت .
پس از انقلاب پنجاه و هفت و تشکیل دولت موقت توسط شادروان مهدی بازرگان ، با توجه به دانش سیاسی ، میهن دوستی و شناخت بر او ، از سوی رئیس دولت موقت به همکاری فراخوانده شد تا به عنوان معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت ، زندگی سیاسی جدیدی را آغاز نماید . اما گویی ستارگان میهن پرستی و آزادیخواهی چنان پرفروغند که چشم تنگ استبدادیان ، یارای دیدن آنان را ندارد و تنها خاموشی و به بند کشیدن آنان است که مجال ظلم و ملت ستیزی را مهیا می سازد .
مهندس عباس امیرانتظام که در تدوین اولین قانون اساسی پس از پیروزی انقلاب نقشی اساسی داشت – قانونی مترقی و مبتنی بر حاکمیت ملی و حقوق شهروندی که توسط حلقه تمامیت خواهان به کنار انداخته شد – و همچنین تدوین لایحه انحلال مجلس خبرگان که با پیگیری ، آنرا به تصویب هیئت دولت رساند ، مورد غضب و خشم آنانی قرار گرفت که چون اژدهایی هفت سر مخالفان و آزادیخواهان را یک به یک از سر راه بر می داشتند تا بر اریکه قدرت چون امروز تکیه زنند و مخالفی نماند تا رویای چنبره بر سرمایه های ملی و قدرت را بر آنان تلخ نماید .
کلاغکان شوم استبداد به پرواز آمدند و چون یافتند که او را درد میهن است و دلش در گرو مردم ، ره به افسانه و دروغ سپردند ، سندها ساختند و بهانه ها جستند ، تا امیرانتظام ، این مانع مستحکم و نگهبان آزادی را از سر راه بر قدرت رسیدن خود و اربابان تمامیت خواهشان کنار گذارند .
او که در آن روزها به دلیل فشارهای فراوان قدرتمداران ، از سوی مهندس بازرگان و برای کاهش تهدیدها بر او ، به عنوان سفیر ایران در کشورهای اسکاندیناوی به اروپا رفته بود ، توسط وزارت امورخارجه به تهران فراخوانده شد و پس از بازداشت ، یک سال و نیم در سلول انفرادی حبس شد و سپس با جرم تلاش برای انحلال مجلس خبرگان ، مخالفت با نظام ولایت فقیه و اتهام جاسوسی ، به حبس ابد محکوم گردید .
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
اتهام جاسوسی که بخش گسترده ای از حاکمیت و حتی بازجویان وی به دروغ بودن آن اذعان داشته اند . والبته چه بی رحم است این طبیعت و این روزگار که بازجویان و اتهام زنندگان به وی که خود مبتکر آن بازی خطرناک سندسازی و جاسوس خوانی دیگران بودند ، به اتهام جاسوسی بعدها به زندان افکنده شدند .
بیست و هشت آذرماه سی سال تمام خواهد بود که اسطوره مقاومت و استبداد ستیزی به بند قدرت مداران اسیر است . بندی که در آن چه ها که ندیده ! به چشمانش که بنگری از عمر در بند گذشته حسرتی ندارد ، اما آنجا که از جوانان و فرزندان دربند ایران زمین سخن می گوید ، حسرتی بزرگ از آنچه می توانست در ایران باشد و نیست موج می زند .
ایستادگی و روشنگری اش در برابر دروغ و پایه گذاری حکومتی قرون وسطایی ، در آن شب هنگام ، که تیرگی ایدئولوژی رنگ از رخسار منطق ربوده بود و همچنین استقامت و پایداری اش طی سی سال در زندان ، نام پرفروغش را بعنوان رادمردی آگاه ، میهن پرست و آزادیخواه ، در کتاب بزرگ مردان تاریخ ایران جاودانه ساخت تا امروز نامش و مشی اش ، سرمشق مبارزات فرزندان ایران و الهام بخش مقاومت آنان تا رهایی ایران از سیطره ظلم و بیداد باشد .
برقرار و استوار باد اسطوره مقاومت ، میهن پرستی و ملت دوستی ، عباس امیر انتظام