آخرین اخبار سانی نیوز

۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

به اندازه کافی کار حسینی انجام گرفته بعد از این می بایست زینبی رفتار کرد!

آزادمرد : تظاهرات فردا به علت کم بودن وقت برای اطلاع رسانی برپا نشود بهتر است ، در حال حاضر به اندازه کافی کار حسینی انجام گرفته بعدازاین می بایست زینبی رفتار کرد بدین نحو که این قوم کوفیان (فریب خوردگان ولایت) را میبایست آگاه نمود وبه صف مردم برگرداند واین از طریق دیوار نویسی اسکناس نویسی وپخش فیلم ها ی چنایت رژیم جهت آگاهی از جنایت رژیم شرط اولی است .

فرداي ايران : دوستان نظر اين دوست خوبمان به نظر كاري است بسيار بي هزينه تر از ساير گزينه ها كه در اين چند وقت از انجام آن كوتاهي كرديم ، بسيار لازم است كه به اين نقش مهم جنبش سبز يعني آگاه كردن فريب خوردگاني كه جز رسانه هاي دروغ پراكني كودتا وسيله اي براي اطلاع داشتن از حوادث ندارند و بايد به آنها حق داد كه فريب گفته ها و سناريوهاي پيش ساخته حكومت را بخورند از اين به بعد سعي كنيم تمركز بيشتري روي اين موضوع داشته باشيم !

امشب از اوین بوی شرافت برمی خیزد!

09 دی 1388

مهران امیر احمدی

امشب از اوین بوی شرافت بر می خیزد چرا که گوشه گوشه ی سلول های تنگ و سردش با بوی تن شریف ترین روزنامه نگاران وطنم عطر آگین شده است، رایحه ای که هیچگاه از بدن چرک آلود" پاستور نشینان" برنخاست! دنیا نیز امشب بوی شرافت را از اوین استنشاق کرد!

منصفانه بگویم اوین سالهاست رایحه ی شرافت تراوش می کند ،باور نمی کنید اندکی در فضای اطراف آن نفس بکشید!

و اما سخنی با سیاه دلان اندیشه ستیز؛ به شرافت قلم سوگند با نوک خامه هایمان مغزهای گندیده تان را متلاشی می کنیم همانگونه که در طول این سالها کردیم. می دانم که جماعت روز نامه نگار خواب از شب هایتان ربوده ،اما مطمئنا روز را نیز بر شما شب خواهیم کرد. راستی کمی به آینده اندیشیده اید! ما به بند، آوارگی و زخم عادت داریم و شما به بی شرفی و خونریزی ! آیا به اوینی که قرار است در آینده ای نه چندان دور به واسطه ی تن های بی مصرف تان آلوده گردد فکر کرده اید، آن وقت دیگر از اوین بوی شرافت بر نمی خیزد چون مقدر است شما در آنجا باشید. بهراسید که آن روز چندان دور نیست چون ما هرگز از پای نخواهیم نشست. آری امروز نوک قلم هایمان را برای برچیدن پایه های حکومت فاسد تان تراشیده ایم و فردا در ایرانی آباد و آزاد با پردیس نشینان اوین، تاریخ را از اعمال ننگین تان به تاثر وا می داریم. یادتان باشد ما باز ماندگان همان روز نامه نگار لب دوخته ایم که سرود:

رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد
یا آنکه زجان دادن اندیشه نباید کرد

دیروز عیسي سحر خیز، بهمن احمدی امویی و... زید آبادی را در بند کردید و امروز شمس الواعظین، حشمت الله طبرزدی و... بدرالسادات مفیدی این نوامیس آل قلم این دیار را در حبس نمودید،ولی با میلیون ها ایرانی که هر کدام یک رسانه اند چه خواهید کرد ؟! از یاد نبرید و همچنان در هراس باشید که ایران امروز سراسر رسانه است، چیزی که حتی از شنیدن نام آن بدن های متعفن تان بر خود می لرزد، آری همچنان بترسید که ایران یکپارچه روزنامه نگار است، روز نامه نگار، روزنامه نگار، روزنامه نگار ،روزنامه نگار، روزنامه نگار و... روزنامه نگار! آنقدر می گوییم و می نویسیم روزنامه نگار که دق کنید ،نیک می دانم که تکرار این واژه بیش از پیش قلب های سیاه و پر غل و غش تان را می آزارد پس باز می نویسیم روزنامه نگار! تا همچنان در وحشت، روزگارتان سیاه شود!!!

سگی که پارس می کند ترسیده است !

سيپريسك : سگ ها وقتی بوی خطر به مشامشان می رسد واق واق می کنند. همین موضوع در مورد سران حکومت اسلامی هم صدق می کند. آن ها چنان از اراده ی مردم برای پیروزی ترسیده اند که تمام اراذل و اوباش های دربار ولایت را جمع کرده اند و دارند یک صدا واق واق می کنند. نمایندگان مزد بگیر مجلس اسلامی می خواهند حکم محارب با خدا برای زندانیان صادر فرمایند. لاریجانی به عرعر افتاده و ما را از اشد مجازات می ترساند. فرمانده اوباشان و چماق به دستان می گوید که تا به حال با ما شوخی می کرده و حالا قرار است جدی شود و دمار از روزگار مخالفین ولایت در آورد. علم الهدای ابله ملت را بزغاله می نامد. غافل از این که تمام این تهدیدات را سی سال است که بطور بسیار جدی داریم تجربه می کنیم. از سنگسار بدتر هم مگر دارید؟ سی سال است با ما مثل بزغاله های دربار ولایت رفتار کرده اید، تازه امروز یادتان افتاده. این واق واق کردن ها اگر از روی ترس و زبونی و درماندگی نیست پس چیست؟ فکر کردید با کشاندن یک مشت آدم درمانده که از روی نا آگاهی ناچاری و فقر و فلاکت به خیابان می آیند و از نخستین کسانی خواهند بود که سرنگونی شما را جشن خواهند گرفت، می توانید چراغ جنبش مردم ایران را خاموش کنید؟

با این تهدیدها نمی توان کسی را که طعم شیرین همبستگی و آزادی را چشیده ترساند. تا دیر نشده گوش هایتان را باز کنید و پیام مردم را بشنوید، دوران بردگی به پایان رسیده است.




فرداي ايران : به ميمنت و شادي هيچ يك از خبرگزاريهاي كودتا و صدا و سيما نتوانست حتي يك تصوير از بالا از ملت چماق پرور و مفت خور هميشه در صحنه را به نمايش بگذارد . دوستان اين ها هر روز به حماقتهاي خويش ما را در رسيدن به اهداف نيكمان يعني ساختن ايراني آزاد و به دور از استبداد دارند ياري مي كنند . اين يعني يك پيروزي كه هر روز از چماقداران و فريب خوردگانشان بيش تر از پيش كم مي شود به درياي خروشان ملت مي پيوندد .
بگذاريد به خيال خامشان با هتاكيها و پرده دريهايشان چند روزي خوش باشند . كه هنوز حتي نمي دانند هتاكي يعني چه و چون گوسفنداني بي دليل به يك چوب چوپانجهت عوض مي كنند و سويي ديگر مي روند . ما يك تشكر بزرگ به تمامي كودتاچيان به خاطر كارهايي كه دارند انجام مي دهند بدهكاريم بالخص بزرگ ايشان ولي خود خوانده آقاي خامنه اي ! اندكي صبر سحر نزديك است !

اختصاصي از فرداي ايران : درگير شايعه سازي ها نشويد - هنوز هيچ منبع موثقي خبر دستگيري را تائيد نكرده است !

ایرنا از حصر خانگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی خبر مي دهد . بر اساس اطلاعاتي كه به ظاهر در بولتن داخلي ايرنا منتشر شده است . متن اين خبر بدين شرح است :

بولتن داخلی ویژه خبرگزاری دولتی ایرنا اعلام کرد: اعضاء اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات پس از جمع بندی شرایط حفاظتی موسوی و کروبی که به دلیل شعله ور شدن آتش خشم مردم تهران از اعمال آن دو از وضعیت قرمز عبور کرده بود ، با هدف حفاظت از جان موسوی و کروبی ، آنان را در یکی از شهرکهای کلارآباد مازندران پناه دادند. خبرگزاری دولت به نقل از یک منبع آگاه نوشته است: در حال حاضر موسوی و کروبی تحت کنترل شدید نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه بوده و در کلارآباد مستقر هستند.

اما در مصاحبه اي كه پارلمان نيوز با فرزند آقاي كروبي در ساعت 21 داشته اند اين خبر توسط ايشان تكذيب شده است . متن اين گفتگو بدين شرح است :

حسین کروبی:کسانی از مردم فرار می‌کنند که ظلم و جنایت کرده‌اند/پدرم در تهران است و به جد پیگیر مسائل روز

پارلمان‌نیوز: فرزند دبیرکل حزب اعتماد ملی در واکنش به انتشار برخی شایعات مبنی بر خروج میرحسین موسوی و مهدی کروبی از تهران و حرکت آن‌ها به سمت شمال کشور، این شایعات را زائیده ذهن کسانی دانست که چون می‌دانند به آرزوی خود دست نمی‌یابند می‌خواهند با انتشار شایعاتی از این دست حداقل برای دقایقی در قالب خبر به این آرزو دست پیدا کنند.

حسین کروبی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، گفت:«کسانی از مردم فرار می‌کنند که ظلم و جنایت کرده‌اند نه کسی مانند پدرم که سوابق روشنی دارند و امروز آقای کروبی و موسوی با مردم و مردم مخالف ظلم با آن‌ها هستند.»

وی افزود:«آقای کروبی مانند روزهای قبل در تهران هستند و به جد پیگیر مسائل روز و مطالبات مردم هستند.»

کروبی خاطر نشان کرد:«انتشار شایعاتی اینچنینی توسط کسانی صورت می‌گیرد که چون می‌دانند به این آرزوی خود دست نمی‌یابند می‌خواهند با انتشار شایعات دروغی مانند آنچه امروز منتشر کرده‌اند برای دقایقی احساس کنند که به آرزوی خود رسیده‌اند و احساس سرخوشی کنند.»


و دقايقي پيش سحام نيوز نيز به نقل از حسين كروبي قوياً اين خبر را تكذيب مي كند . متن اين خبر بدين شرح است :

تکذیب شایعه انتقال مهدی کروبی به شمال کشور در مصاحبه با حسین کروبی

حسین کروبی در مصاحبه با سحام نیوز خبر منتشر شده توسط خبرگزاری های دولتی را کذب محض دانست. وی در ادامه گفت: کسانی که در روز عاشورا به مردم حمله و در این ماه حرام مردم را کشتند؛ باید در دادگاه آخرت محاکمه شوند. حسین کروبی که در حدود ساعت ۹ امشب به دیدار پدرش رفته بود، افزود: برخی سعی در ایجاد فضای وحشت و ارعاب در جامعه دارند و با پخش شایعات دستگیری و تبعید سعی در تحت فشار قراردادن ایشان دارند که این گونه رفتار عملاً شیوه ای نخ نما شده است.



انقلاب سبز نيز در فيسبوك اين خبر را به نقل از منابع آگاه تكذيب كرده است .

و بعيد است كه چنين كاري صورت گرفته باشد . بيشتر لازم است كه خونسردي خود را حفظ كرده و درگير شرايطي كه ستاد كودتا با شايع پراكني قصد ايجاد آن را دارد نشويم .

اما در صورت انجام اين كار ، يعني دستگيري آقايان موسوي و كروبي با آن كه بارها و بارها به سران كودتا اخطار داده ايم باز در اينجا اعلام مي كنيم :

با دستگيري آقايان موسوي و كروبي و يا رساندن هرگونه آسيبي به اين عزيزان ، مسئوليت آن را به عهده سران جمهوري اسلامي ، نيروي انتظامي ، قوه قضائيه ، سپاه ، بسيج و اراذل و اوباش دنباله روي آنها مي دانيم و بعد از اين هم قسم مي شويم كه جان و مال و ناموس و فرزندان تمامي عواملي كه دست در كشتار مردم و آسيب رساندن به رهبرانمان داشته باشند در امان نيست . و به همان شكلي كه تا كنون با ما و فرزندان اين آب و خاك رفتار كرده اند صدها برابر بدتر با آنها برخورد مي كنيم . و سراسر ايران را به جهنمي بزرگ براي تك تك آنها و حاميان آنها بدل مي كنيم .

اين هشداري است كه شايد بيدار كند كودتاچيان را از خواب غفلتي كه انگار نمي خواهند بيدار شوند از آن .


شما دوستان و همراهان عزيز نيز دل قوي داريد كه خدا با ماست و هر اتفاقي ، حادثه اي كه در پيش باشد با فضل الهي پشت سر مي گذاريم و خواهش بزرگي داريم از تك تك شما عزيزان ، گرفتار جو سازي و شايعه پراكني اين سفاكان و جلادان كه از هر حربه و دروغ و نيرنگي براي بحران سازي در ميان ما استفاده مي كنند نشويد . و احساس نگارنده بر اين است كه اين شايع پراكني ها بيشتر به جهت مشاهده عكس العمل گروه ها و سايتها و خبرگذاري ها در برابر خبر بازدداشت اين عزيزان توسط كودتاچيان مي باشد و صحت ندارد .

اندكي صبر ، سحر نزديك است !
فرداي ايران
88/10/09
23:00

شایعه یا واقعیت

خبر دستگیری موسوی و کروبی لحظاتی پیش بین مردم اس ام اس گردیده ولی فعلا هیج خبر موثقی اعلام نشده است.

سناریو سازی وزارت اطلاعات برای حوادت روز عاشورا

خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندان، اندیشه و بیان: روز گذشته دو تن از زندانیان سیاسی که به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق بازداشت و 3 ماه نیز در بند 350 محبوس بوده اند به بند 209 جهت تطمیع و تهدید منتقل شدند.

به گزارش واحد زندانیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران وزارت اطلاعات مستقر در زندان اوین دو تن از زندانیان سیاسی به نامهای محمد علی کاظمی و جعفر آقایی محبوس در بند 350 را به سلولهای انفرادی 209 منتقل کردند و از آنها خواستند تا اقرار کنند که در تجمعات اعتراضی روز عاشورا نقش داشته اند و در صورت عدم قبول چنین خواسته ای آنها را به اعدام محکوم خواهند کرد که دو زندانی مذکور اتهامات را نپذیرفته و پس از مدتی به بند عمومی منتقل شدند.

لازم به ذکر است صبح امروز وزیر اطلاعات نیز در مصاحبه ای با خبرنگاران، معترضین را ضد انقلاب و از اعضای گروه های مارکسیستی و مجاهدین خلق معرفی کرد و در خصوص قتل خواهر زاده مهندس موسوی که در روز حادثه (عاشورا) ترور شده بود عنوان داشت " دراینکه منافقین در این غائله دست داشته اند ، شکی نداریم"

اقدامات وزارت اطلاعات در سناریو سازی برای متهمان سابقه دیرینه دارد و در آخرین اقدام مشابه از عناصر جدا شده از گروه های چون مجاهدین خلق و مرتبطین انجمن پادشاهی که پیش از انتخابات به کشور بازگشته اند با تهدید و تطمیع به عنوان عوامل اغتشاش پس از انتخابات نام برده و در دادگاه های غیر علنی آنها را به اعدام محکوم نمودند.

لازم به یادآوریست محمد رضا علی زمانی، احمد کریمی، حامد روحی نژاد، آرش رحمان پور، ناصر عبدالحسینی از جمله قربانیان اخیر سناریو سازی وزارت اطلاعات ایران می باشند که به اشد مجازات ( اعدام) محکوم شدند.

مالک خودرویی که قاتلان خواهرزاده موسوی سوار آن بودند بازداشت شد!

تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۸۸

دیدار ماموران امنیتی بامیرحسین موسوی

جنبش راه سبز (جرس): سایت متعلق به روزنامه ایران از قول یک منبع آگاه مدعی شد:نتیجه تحقیقات به عمل آمده از افرادی که علی موسوی را در همان محل ترک کردند، نشان داد که آنان به دلیل ترس از متهم شدن در این واقعه مشکوک، از انتقال او به بیمارستان امتناع ورزیده اند.


براساس ادعای سایت روزنامه ایران، این منبع مطلع گفته است: "خواهر زاده موسوی با وجود خونریزی در کتف خود، چندین ساعت در این پارک زنده می ماند اما پس از آن و در حال انتقال به بیمارستان سینا از دنیا می رود."


او افزود: "ماموران پس از بررسی های مختلف اطلاعاتی، مالک این خودرو را شناسایی کردند که پس از آن و با احضار مالک جزئیات تازه تری از این ترور آشکار شده است."


سایت خبرآنلاین به نقل از سایت مذکور نوشته است: "مالک خودروی مذکور در جلسه بازپرسی عنوان کرده است که ماشین او چند روز پیش از این واقعه به زور ربایش شده و او تاکنون موفق به پیداکردن آن نشده بود.با این حال از آنجا که مالک خودرو این موضوع را در همان زمان مورد ادعا به مسوولین انتظامی اطلاع نداده بوده ، از سوی مامورین به عنوان متهم بازداشت شده است و هم اکنون در زندان به سر می برد.


این مقام آگاه سلاح مورد استفاده مهاجمان به علی موسوی را غیرسازمانی و مخصوص تیم های ترور اعلام کرد.


براساس این گزارش نتیجه تحقیقات مذکور درباره ترور علی موسوی در جلسه ای که مامورین امنیتی کشور با میرحسین موسوی داشته اند به اطلاع او رسانده شده که وی نیز پس از اطلاع از جزئیات این پروژه ترور به شدت نگران و متاثر شده است.

خواسته های خود را از یاد نبریم. نگذاریم خشم منطق ما را کور کند.

8 دي 88
آرش حجازي : طاب این یادداشتم هم سردمداران نظام جمهوری اسلامی ایران است و هم مردمی که هفت ماه است برای احیای حقی قانونی، حق مشارکت در انتخاباتی سالم، دست از جان شسته‌اند.

چه چیز منجر به مشارکت عظیم و بی‌سابقه‌ی مردم ایران در انتخابات خرداد ماه ۱۳۸۸ شد؟ شعارهای میرحسین موسوی چه بود که میلیون‌ها نفر را به وجد آورد و حتی کسانی را که سال‌ها بود از مشارکت در انتخابات سر باز می‌زدند، به پای صندوق‌های رأی کشاند؟ پس از انتخابات، چه عاملی میلیون‌ها نفر را در روز ۲۵ خردادماه ۱۳۸۸ به خیابان آزادی کشاند؟

و چرا در برابر تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم در تقاضای ابطال و برگزاری مجدد انتخابات، جوانان کشورمان را به خاک و خون کشیدند؟

اگر حاکمیت ایران در برابر راهپیمایی تاریخی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، روشی قانونمند در پیش می‌گرفت، کار به اینجا نمی‌رسید که تهران عزیزمان به میدان جنگ مبدل شود. اما حاکمیت، با حرکات نسنجیده‌ی خود و با دست‌کم گرفتن قدرت عظیم بغض انباشته‌ی یک ملت، فقط خشم ملتی را رها کرد که در پاسخ پرسش ساده و قانونی خود «رأی من کجاست؟» اجساد فرزندانش را تحویل گرفت. آن روز که سینه‌ی ندا آقاسلطان را شکافتند، آن روز که امیر جوادی‌فر و روح‌الامینی و جوانان بی‌گناه دیگر را در زندان کشتند، آن روز که دادگاه‌های نمایشی برگزار کردند و فیلمنامه‌ی نخ‌نمای اعتراف‌گیری را از سر گرفتند، شاید باور نمی‌کردند که نسل تازه‌ای در ایران روییده که به لطف سال‌ها سرکوب، بر این باور است که چیزی برای از دست دادن ندارد.

همه‌چیز از آنجا آغاز شد که رئیس‌جمهور دولت نهم، محمود احمدی‌نژاد، با شعارهای مردم‌پسندانه بر سر کار آمد، اما در پایان چهار سال، از هرآنچه در این سی سال به دست آمده بود، ویرانه‌ای بیش به جا نگذاشت. صنایع داخلی ورشکست شدند، آمار بیکاری به اوج رسید، خفقان و سانسور نفس تمام اهل فرهنگ و هنر را برید، وضعیت معیشتی مردم رو به وخامت گذاشت، تورم اقشار کم‌درامد را فلج کرد، روابط رو به بهبود ایران با کشورهای دیگر جهان به خصومت مبدل شد، و تمام این‌ها در هنگامی که ایران به بالاترین درامدهای نفتی خود در تاریخ دست یافته بود.

مردم ابله نبودند، مردم واقعیت را می‌دیدند، و عزم مردم برای ایجاد تغییر زمانی جزم شد که در برابر تمامی این نابسامانی‌ها و ویرانی‌ها، با دروغ‌های دولتی روبه‌رو شدند که همه‌ی این واقعیت‌های چون روز روشن را انکار می‌کرد و بر این گمان بود که با در دست داشتن رسانه‌ی ملی و سرکوب رسانه‌های مستقل، می‌تواند واقعیت را قلب کند.

شکاف میان مردم و حاکمیت روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شد. سؤال‌ها و درخواست‌های نهادها و تشکل‌های قانونی غیردولتی با بی‌تفاوتی دولت روبه‌رو می‌شد. در پایان دوره‌ی چهارساله‌ی دولت نهم، عملاً تمام ارتباطات میان مردم و نهادهایشان با دولت و حاکمیت قطع شده بود.

در این هنگام بود که در انتخابات دولت دهم، میرحسین موسوی سعی کرد به مردم بگوید که برقراری دوباره‌ی این اعتماد ممکن است. گفت همین قانون اساسی جمهوری اسلامی، ظرفیت‌های تحقق‌نیافته‌ای دارد که می‌تواند در مسیر سعادت و اعتمادسازی میان حاکمیت و ملت و ترمیم رابطه‌های گسسته‌ی ملت و دولت به کار گرفته شود.

مردم به او اعتماد کردند. موسوی شد ملجأ مردم برای نجات از افسردگی و غبار مرگی که بر روحشان نشسته بود.

در انتخابات تقلب شد. دروغی دیگر بر انبوه دروغ‌های دولت نهم افزوده شد. مردم منتظر ماندند تا ببینند حاکمیت در قبال این دروغ عظیم چه واکنشی نشان می‌دهد. احمدی‌نژاد آن‌ها را خس و خاشاک خواند. نیروهای شبه‌نظامی لجام‌گسیخته به خوابگاه دانشجویان ریختند و پنج نفر دانشجو را در خوابگاهشان کشتند. نیروهای پلیس به خانه‌های منتقدان دولت ریختند و بدون توجیه قانونی، صدها نفر را بازداشت کردند.

به اذعان شهرداری تهران، روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، سه میلیون نفر فقط در شهر تهران در راهپیمایی عظیمی شرکت کردند تا اعلام کنند که خس و خاشاک نیستند، تا اعلام کنند که نتیجه‌ی انتخابات را دروغ می‌دانند.

نیروهای مسلح در آن روز هشت نفر از مردم را که خواهان ابطال انتخابات بودند، کشتند.

مردم روز ۲۶ خرداد، راهپیمایی سکوتی از میدان هفت تیر تا میدان انقلاب برگزار کردند و در آن تنها دو انگشت خود را به نشانه‌ی امید به پیروزی بالا گرفتند. همه معتقد بودند که حاکمیت با دیدن این حجم مردم، می‌پذیرد که نسبت بالایی از مردم ایران به نتایج انتخابات اعتراض دارند، به عنوان نماینده‌ی ملت، حق قانونی آن‌ها را برای اعتراض به رسمیت می‌شناسد و برای ایجاد دوباره‌ی اعتماد میان مردم و حاکمیت، انتخابات را باطل می‌کند. مردم همه چشم به حاکمیت دوخته بودند، با امیدی پرفروغ به آشتی و احقاق حق خود.

اما حاکمیت اعلام کرد که انتخابات هیچ خدشه‌ای نداشته و روز شنبه ۳۰ خرداد، بیشتر از ۳۰ نفر از جوانان معترض، از جمله ندا آقاسلطان، به خاک و خون کشیده شدند و ۴۰۰۰ نفر بدون حکم قضایی دستگیر و به نقاط نامعلومی منتقل شدند. خانواده‌ها از فرزندانشان بی‌خبر بودند. تصویر مرگ خونین ندا جهان را درنوردید و دل‌های میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان به درد آورد.

حاکمیت اعلام کرد که ندا آقاسلطان زنده است و مرگ او سناریویی بیش نیست. دروغی دیگر بر دروغ‌ها افزوده شد.

ثابت شد که ندا آقاسلطان زنده نیست و به راستی به دست نیروهای خودسر شبه‌نظامی کشته شده است.

حاکمیت اعلام کرد حالا که دیگر نمی‌تواند ادعا کند ندا زنده است، پس به دست نیروهای خارجی کشته شده است.

دروغی دیگر بر دروغ‌ها افزوده شد.

جسد سهراب اعرابی به خانواده‌اش تحویل شد.

جسد اشکان سهرابی به خانواده‌اش تحویل شد.

حتی اجازه ندادند خانواده‌های داغدار بر مرگ عزیزانشان بگریند.

بر ملا شدن مرگ محسن روح‌الامینی، شایعه‌های شکنجه و قتل را در زندان کهریزک ثابت کرد. همه چشم به حاکمیت و قوه‌ی قضائیه دوختند تا ببینند آیا هنوز اثری از عدالت بر جای مانده؟

اعلام شد که روح‌الامینی بر اثر مننژیت درگذشته است. دروغی دیگر شکاف پیشاپیش ژرف میان مردم و حاکمیت را گستراند. و به جای محاکمه‌ی آنانی که جوانان بی‌پناه زندانی را کشته بودند، محاکمات نمایشی کسانی برگزار شد که حتی از جنبش‌های خیابانی مردم خبر نداشتند.

آیت‌الله منتظری درگذشت. صدها هزار نفر در خاکسپاری او شرکت کردند. برگزاری مراسم برای این مرجع تقلید شیعه ممنوع شد.

و عاشورا… روز عاشورا، مردم را دوباره به خاک و خون کشیدند و بار دیگر آن‌ها را اغتشاشگر خواندند. این بار، بعد از هفت ماه جنبش عدم خشونت، مردم اختیار بر خشم خود از دست دادند… و این دور و تسلسل ادامه خواهد یافت.

آن قانون اساسی که موسوی از آن سخن می‌گفت، هنوز همان قانون اساسی است.

یک دروغ به صدها دروغ انجامیده است، راهی نمانده است جز از میان برداشتن دروغ اولیه و مادر دروغ‌های بعدی. آنچه مردم به دنبالش هستند، همان است که در روز ۲۵ خرداد می‌خواستند؛ هرچند حرکات نسنجیده‌ی حاکمیت باعث شده که خشم مردم زبانه بکشد و خواسته‌های دیگری هم مطرح کنند. برای جلوگیری از خشونت و جنگ خیابانی، خواسته‌های به‌حق نباید فراموش شود. هر تغییر دیگری تنها با حرکت تدریجی میسر است. هر هدف بزرگی دست‌یافتنی است، اگر به هدف‌های کوچک تقسیم شود.

هنوز فرصتی برای ترمیم زخم‌ها وجود دارد، با:

1. ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن.
2. معرفی و محاکمه‌ی جانیان خودسری که چه در زندان‌ها و چه در خیابان‌ها ده‌ها نفر از معترضان مسالمت‌جو و غیرمسلح را به قتل رساندند.
3. آزادی تمامی زندانیان و بازداشت‌شدگانی که صرفاً به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات، ماه‌هاست بلاتکلیف هستند.

این خواسته‌ها تحقق‌یافتنی است. در یادداشت‌های بعدی به روش‌های تحقق این خواسته می‌پردازم.

حمله وحشیانه نیروهای انصار حزب الله دانشگاه آزاد مشهد را به خاک و خون کشید

چهارشنبه، ۹ دي، ۱۳۸۸

امروز چهارشنبه در دانشگاه آزاد مشهد افراد گروه انصار و بسیج وارد دانشگاه شده و با سر دادن شعارهایی در حمایت از آیت الله خامنه ای و با در دست داشتن چاقو و قمه، دانشگاه آزاد مشهد را به خاک و خون کشیدند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر در پی برگزاری مراسم عزاداری سوم شهدای عاشورا توسط دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد، در حوالی ساعت 1 بعدظهر چندین اتوبوس حامل نیروهای انصار و بسیج وارد محوطه دانشگاه شده و بیش از 500 تن را پیاده کردند. این افراد مسلح به چاقو و قمه به سمت دانشجویان حمله کردند که در پی آن بیش از ۸ دانشجو به بیمارستان منتقل شدند.


بنابرگزارش ها یکی از اساتید دانشگاه آزاد مشهد نیز با ضربه چاقو نیروهای حامی ولایت مجروح شده و یکی از دانشجویان دختر نیز به دلیل ضربه چوب به شدت از ناحیه سر آسیب دیده است.


این افراد غیردانشجو بدون هیچ گونه ممانعتی و به شکلی سازماندهی شده وارد دانشگاه شده و دانشجویان را که در مقابل دانشکده معماری تجمع کرده بودند به صورت وحشیانه ای مورد ضرب و شتم قرار دادند.


دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد امروز به مناسبت سوم شهدای روز عاشورا تجمع سکوت برگزار کرده و سرکوب مردم را محکوم کردند.


گرچه دانشجویان دانشگاه آزاد مشهد برنامه گرامیداشت شهدای روز عاشورا را «تجمع سکوت» اعلام کرده بوده و هیچ گونه شعاری سرندادند اما با حمله نیروهای انصار و بسیج با چوب، قمه و اسپری فلفل مواجه شدند.


به گفته شاهدان عینی همزمان نیروی انتظامی خیابان های منتهی به دانشگاه را مسدود و با گاز اشک آور مردم و دانشجویان را پراکنده کردند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر نیروهای انصار دانشجویان را به بیرون دانشگاه منتقل کرده و نیروهای امنیتی آنان را بازداشت می کردند.


از تعداد دقیق بازداشت شده گان اطلاع در دست نیست ولی بنابر گزارش ها بیش از 70 نفر از دانشجویان و مردم بازداشت و به کلانتری قاسم آباد منتقل شدند.

در پی این حمله وحشیانه نیروهای انصار با چاقو و زنجیر و قمه، کلاس‌های درس این دانشگاه تعطیل شده است.

اطلاعیه محسن سازگارا و محسن مخملباف، نه دی ماه

چهارشنبه ۹ دیماه ۱۳۸۸

مردم سبز ایران
1- شما در عاشورای امسال جهان را متقاعد کردید که جنبش سبز ماندنی است و حکومت استبداد رفتنی است.
مطبوعات ورسانه های دنیا و بیانیه دولت های جهانی سراسر ستایشگر شجاعت و استقامت شما شده اند و از رفتنی بودن استبداد خامنه ای سخن می گویند. روس ها اعلام می کنند که ما پشت حکومت ایران نبوده ایم تا آبروی خود را برای آینده حفظ کنند. چینی ها اعلام می کنند که ساعت دموکراسی در ایران سریعتر از ساعت ساخت بمب اتم حرکت می کند.

آمریکائیهایی که می گفتند مسائله ما بمب اتم است و امور داخلی ایران به ما مربوط نیست، با صدای بلند اعلام می کنند بدون رعایت منافع دموکراتیک ایرانیان هر معامله ای با حکومت فعلی بی فایده است و تمام اروپا یکپارچه سرکوب عاشورا را محکوم و حکومت را به عقب نشینی در مقابل خواست شما دعوت می کنند.
درود بر شما مردمی که سیاست خارجی ملی تان را در کف خیابان های سرخ از خون تان با حرکت آرام سبزتان تعیین کردید.
2- خامنه ای که در روز عاشورا حداقل 38 نفر را شهید کرده است، خود دستور ربودن پیکر شهدا را صادر کرده است تا تعداد شهدا معلوم نشود و مردم ایران امکان تشییع با شکوه 38 شهید را نداشته باشند.
خامنه ای آخرین نیروی خود را بسیج کرده است تا امروز 4شنبه با اتوبوس ها از شهرها و روستاهای دوردست با پرداخت پول برای تهران سیاهی لشگر جمع کنند و با قرآن بر سر نیزه کردن و فریب مردم، یزید بودن خود را پنهان کند. غافل از آن که این بار در نقش معاویه ظاهر می شود.
برای بی اثر کردن توطئه های کودتاچیان، تمامی رهبران جنبش از مردم می خواهند آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند و روز چهارشنبه 9 دی ماه برای ادامه تظاهرات به خیابان ها نیایند تا یکبار دیگر معلوم شود خامنه ای و طرفداران آدم کش و متجاوز او چقدر اندکند.
3- چنانچه خامنه ای پیکر 38 شهید عاشورا را برای تشییع به ملت پس ندهد؛ مردم ایران پنج شنبه ساعت 3 بعد از ظهر در تمامی شهرها با حضور در خیابان ها مراسم تشییع سمبلیک شهدا را برگزار خواهند کرد، باشد که تسلی خاطر خانواده شهدا شود. (محل راه پیمایی ها همان مسیرهای عاشوراست. چنانچه با نیروهای سرکوبگر مواجه شویم با تغییر مسیر در نقاط مختلف شهر، حرکت آرام و بدون خشونت خود را ادامه می دهیم.)
4- دانشجویان دانشگاه ها مکررا درخواست کرده اند برای اعتراض به دستگیری های گسترده از روز شنبه 12 دی ماه به دانشگاه ها بروند اما به عنوان اعتراض سر کلاس های درس و جلسه امتحان حاضر نشوند و از مردم خواسته اند در صورت دستگیری موسوی و کروبی و خاتمی سراسر کشور به اعتصاب دانشجویان بپیوندند.
ضمن اطلاع رسانی و قدر دانی از حرکت هوشمندانه دانشجویان، از مردم ایران درخواست می شود تا برای مرحله اعتصابات گسترده علیه حکومت کودتا آماده شوند.


چهارشنبه 9 دی ماه 1388
محسن سازگارا
محسن مخملباف

ناجا:مدرک بدهیدماشین ما معترضان را زیرگرفته است

چهارشنبه, ۹م دی, ۱۳۸۸
کلمه:فرمانده نیروی انتظامی در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر وجود فیلم مبنی بر زیر گرفتن مردم توسط ماشین پلیس گفت: نباید حرف بی‌ربط زده شود. باید تصاویر و مدارک خود را ارائه کنید.

وی ادامه داد:آشوبگران نباید وارد هر ساختمانی شوند و در آنجا احساس امنیت کنند. اگر آشوبگر و مجرم از دست پلیس فرار کند می‌توانیم برای تعقیبش وارد هر مکانی شویم.

به گزارش فارس، سردار اسماعیل احمدی مقدم امروز در جمع خبرنگاران گفت: دوره مدارا با آشوبگران و اغتشاشگران تمام شده و از این به بعد هر کس در این گونه تظاهرات شرکت کند پلیس برخورد شدید و قاطعی خواهد داشت. علاوه بر این دستگاه قضایی هم شدت برخورد خود را افزایش داده است.

وی اظهار داشت: پلیس پیش از این سعی می‌کرد با خشونت حداقلی با تجمعات اعتراضی برخورد کند اما متأسفانه از این اقدام پلیس سوءاستفاده شده است.

سردار احمدی مقدم گفت: در حوادث روز عاشورا سردار رجب زاده، فرمانده پلیس تهران که آشوبگران را دعوت به آرامش می‌کرد زخمی شد و یک نفر از مأموران پلیس نیز از ناحیه چشم مصدوم شده است.

فرمانده ناجا اعلام کرد: از قبل خود را برای برقراری امنیت ۷۰ میلیون عزادار در سراسر کشور آماده کرده بودیم همه جای کشور مراسم روز عاشورا بسیار خوب و در امنیت کامل برگزار شد اما جریان فتنه در تهران مراسم عاشورا را به هم زد و باعث بی‌حرمتی به عاشورا و امام حسین شد.

وی اظهار داشت: معترضان باید صف خود را از اغتشاشگران جدا کنند زیرا آشوبگران به پلیس حمله می‌کنند و به اموال عمومی خسارت می‌زنند.

سردار احمدی مقدم افزود: در روز عاشورا وقتی به پلیس حمله کردند تعدادی از آشوبگران را دستگیر کردیم و از این به بعد با دستگیرشدگان مدارا نخواهیم کرد و تا تحقیقات کامل نشود، این افراد را آزاد نمی‌کنیم.

این مقام انتظامی اظهار داشت: در حوادث روز عاشورا ۲خودرو و چند موتورسیکلت پلیس توسط آشوبگران به آتش کشیده شد و آشوبگران وسایل مردم از قبیل موتورسیکلت، خودرو، مغازه‌ها، بانک‌ها و اموال عمومی‌ را به آتش کشیده و خسارت وارد کردند.

وی اظهار داشت: هدف جریان فتنه به راه انداختن کشته سازی برای پیشبرد اهداف شومشان است.

سردار احمدی مقدم گفت: خسارتهای وارده به پلیس مهم نیست بلکه جریان برانداز نشان داد که مسئله‌اش از انتقاد و سیاست گذشته و به اهداف براندازانه فکر می‌کند.

وی اظهار داشت: روز عاشورا آشوبگران با استفاده از یک خودروی سرقتی ۲ نفر را زیر گرفته و کشتند. تلاش برای یافتن این افراد ادامه دارد که هدفشان ضربه زدن به انقلاب بود.

سردار احمدی مقدم ادامه داد: در مورد علت مرگ کشته شدگان روز عاشورا منتظر نظر نهایی پزشک قانونی هستیم.

فرمانده ناجا اذعان کرد: سید علی موسوی خارج از منطقه آشوب توسط سرنشینان یک خودرو ترور شده است که تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.

*دستگیری ۵۰۰ نفر در اغتشاشات روز عاشورا

وی اظهار داشت: در حوادث روز عاشورا پلیس ۵۰۰ نفر از اغتشاشگران را دستگیر کرد اما ممکن است برخی از این افراد آزاد شده باشند. البته وزارت اطلاعات و دیگر ضابطان هم دستگیری‌هایی داشته‌اند.

فرمانده نیروی انتظامی در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر وجود فیلم مبنی بر زیر گرفتن مردم توسط ماشین پلیس گفت: نباید حرف بی‌ربط زده شود. باید تصاویر و مدارک خود را ارائه کنید. این گونه نیست که سؤالی دروغ بپرسیم و سوء استفاده کنیم.

سردار احمدی مقدم تاکید کرد: هیچ تصویری در خصوص زیر گرفتن مردم توسط خودرو پلیس وجود ندارد.

وی در پاسخ به سؤال دیگری مبنی برورود نیروهای پلیس به خبرگزاری ایسنا اظهار داشت: قرار نیست پلیس برای تعقیب آشوبگران و مجرمان مجوز ورود بگیرد، پلیس برای برخورد با مجرمان در طی روز می‌تواند به هر مکانی وارد شود و احتیاجی به مجوز نیست.

وی در ادامه افزود: خبرنگار و رسانه برای پلیس محترم است اما آشوبگران نباید وارد هر ساختمانی شوند و در آنجا احساس امنیت کنند. اگر آشوبگر و مجرم از دست پلیس فرار کند می‌توانیم برای تعقیبش وارد هر مکانی شویم. با مطرح ساختن چنین سؤالاتی و به راه انداختن فضاسازی رسانه‌ای برای پلیس مشکل فراهم نکنید.

فرمانده ناجا در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اطلاعیه پلیس درباره کشته شدگان حوادث اخیر گفت: پلیس اطلاعیه‌ای نداده است گزارش اشتباهی بر روی سایت پلیس مندرج شد که روز گذشته این اطلاعیه را اصلاح کردیم.

فرمانده نیروی انتظامی تاکید کرد: پلیس در دفاع از خود مجاز به استفاده از امکانات است هیچ جای دنیا پلیس از دست آشوبگران کتک نمی‌خورد. ادامه روند فعلی در اغتشاشات باعث می‌شود که آشوبگران جری شده و گستاخ‌تر شوند.

وی اظهار داشت: برخورد پلیس از این به بعد شدیدتر خواهد شد.

سردار احمدی مقدم گفت: روند ورود سلاح به کشور شرایط نامطلوبی دارد و این سلاح ‌ها عمدتاً از کشور عراق و با پشتیبانی سازمان‌های اطلاعاتی کشورهای غربی وارد کشور می‌شوند و پلیس هم در این زمینه دستگیری‌ها و کشفیات فراوانی دارد.

بيانيه دفتر تحيکم وحدت به مناسبت تراژدی تلخ حوادث تاسوعا و عاشورای حسينی

جامعه دانشگاهی تاب تحمل اين جنايت و خونريزی را ندارد !

الذين يکفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير الحق و يقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم.
داغ جنايت ها و کشتار مردم سبزپوش در ماه های اخير هنوز کهنه نشده، اما جانيان و آمران آن جنايت ها خشمگين و ناتوان از يافتن علت واقعی اعتراضات مردم، عنان بريده اند و بار ديگر متعرض جان و مال مردم شده اند. خيابان های تهران بار ديگر به خون جوانان رنگين شد. بغض نفرت و خشم از ستمکاران در روز عاشورا گلوی آزادی خواهان را فشرد و روز حق خواهی ملت ايران در عاشورای حسينی روزی تاريخی و سرنوشت ساز را رقم زد. ديروز در تهران عاشورا برپا بود. در يک سوی آن مسلمانانی پاک ايمان بودند و در دگر سو پليد چهرگانی شناخته شده. بت پرستانی که ردای اسلام را بر تن داشتند و به قصد قدرت، قرآن به سر نيزه ها می کردند و بازيچه ای بودند برای اشرافيت و جاهليت جديد

درد اور است که عده ای در موضع قدرت، داعيه ی اقدام عاشورايی دارند و با سر دادن شعار های حسينی بر عليه اکثريتی مظلوم عقده گشايی می کنند، حيات آدميان می ستانند تا بر کاخ قدرت مطلقشان گردی از انتقاد يا مشروطيت ننشيند، در حالی که پيام کربلا بينش عاشورايی است و نه ترويج خشونت گرايی و قتل مردم در تظاهرات مدنی.
اری می شود با عشق حسين بهتر زيست اما حسينی که ازادی خواه و عدالت طلب بود و وقتی بدويت و جهل همه راه ها را بر او بست دست به شمشير برد.
از روز تلخ وفات حضرت ايت الهه منتظری (ره) تا به امروز حوادث ناگواری در کشور روی داده است و رفتار حاکمان موج خشونت را بر عليه رهبران و هوادران جنبش سبز ايران گسترده و فشارها را روز به روز تشديد کرده است.
طی هفته گذشته، حمله به بيوت مراجع عاليقدر شيعه چون حضرات ايات صانعی و طاهری، بازداشت اعضای بيت مکرمه فقيه عالی قدر مرحوم آيت الله منتظری و حمله چماق به دستان به رهبر شجاع جنبش سبز اقای کروبی دلواپسی ها را افزايش داده بود. اين در حاليست که نگرانی در مورد حفظ جان مراجع در حکومتی که داعيه حفظ دين و حوزه های علميه را دارد مايه رسوايی و ننگ است. در کنار اينها، حادثه روی داده در تاسوعای حسينی برای سيد محمد خاتمی در حسينيه جماران و حمله و هتاکی به ملت عزادار ايران موج بی اعتمادی را در جامعه بيش از بيش گسترده کرد.
ضرب و جرح مردم عزادار و نيز بازداشت گسترده و فله ای صورت گرفته در طی ۲۴ ساعت گذشته، از جمله بازداشت مهدی عربشاهی، دبير تشکيلات دفتر تحکيم وحدت، عمادالدين باقی فعال حقوق بشر و دکتر ابراهيم يزدی دبير کل نهضت آزادی ايران، جز نشانی از بی ثباتی و بی مسئولتی آقايان علامت ديگری را در خود ندارد.
دفتر تحکيم وحدت شهادت چهار تن از هموطنانمان در روز عاشورا را به خانواده های اين شهيدان گرانقدر و نيز ملت سبزمان تسليت عرض می نمايد و سنت الهی را به ياد بازماندگان می آورد که «شهدا زنده اند». سناريوسازی های حکومت نيز که از شامگاه ديشب آغاز شده و جنايت های صورت گرفته را به زمين و زمان نسبت می دهد کوس رسوايی است که مدت هاست نوای شومش به گوش هوشياران رسيده است و از قبال آن سودی برای افسانه سرايان وجود ندارد. حاکميت کاری نکند که خاطرات عاشورای ۴۲ و ۵۷ در سومين دهه پس از انقلاب شکل واقعيت به خود بگيرد.
و هشدار می دهيم که جامعه دانشگاهی ايران تاب تحمل جنايت و خونريزی را ندارد. از سويی جا دارد ساير مراجع مکرم موضع شفاف خود را بر چنين حوادثی اعلام دارند تا سيه روی شود هر که در او غش باشد.
از ملت سبز ايران می خواهيم که اعتراضات خود را چارچوب های مدنی و مسالمت آميز دنبال کند، تا پياده نظام تا دندان مسلح دولت کودتا که سرسپرده ی خشونت و ترور است بيش از اين دست تجاوز به جان و حيثيت مردم بلند نکند. راه ما راه آزادی و پيشرفت ايران است، حريم مان جان انسانها و شرافت پاک نهاد انسانی است و پيمانمان برای پيشبرد جنبش سبز مردم ايران تا لحظه پيروزی پا برجاست.

اتحاديه انجمن های اسلامی دانشگاه های سراسر کشور
دفتر تحکيم وحدت
۷ دی ماه ۱۳۸۸

عبداله شهبازي : در انديشه فردا

چهارشنبه، 9 دي 1388
يادداشتهاي پراكنده : مي‌دانم فردا، و روزهاي پس از آن، چه رخ خواهد داد. نگران خود نيستم؛ نگران سرزمينم، نگران مردمم هستم. آماده‌ام براي هر حادثه. به يقين، اجازه نخواهم داد تحقيرم کنند. بارها تا آستانه مرگ رفته و احساس مردن را تجربه کرده‌ام. اين بار به استقبالش خواهم شتافت پيش از آن‌که تحقير شوم، پيش از آن‌که به حقارت بکشانندم. مردن چون پدر آرزوي ديرين من است. اين ميراث خاندان من است.

هيچگاه به افراط دعوت نکردم. صادقانه عليه فساد کوشيدم. بهروزي جامعه‌ام را از صميم قلب آرزومند بودم. پيام من در اين وبلاگ دعوت به پرهيز از خشونت بود و دعوت به اعتدال. افسوس، که گوش شنوايي نيافتم در ميان آنان که بايد خود منادي آرامش در جامعه مي‌بودند. سبک‌سرانه، اعتراضي معقول و معمول به نتيجه يک انتخابات را به جنبشي بنيان‌فکن بدل کردند و مملکتي با تاريخ و ميراثي گران‌سنگ را در يک کفه ترازو نهادند و کوته‌قامتاني سبک را در کفه ديگر.

احساسي مبهم دارم؛ احساس فرجامي غريب و ناشناخته. نمي‌دانم روزهاي پسين را خواهم ديد يا نه. اميد که روزهاي بهتر را ببينم. اگر نديدم چه غم. آن‌چه را که وظيفه‌ام بود انجام دادم و از زندگي بيش از نمي‌خواهم.

امروزه پنجاه و چهار سال و چهار ماه و هشت روز از زندگي‌ام مي‌گذرد. چهل سال از اين عمر را در تکاپوي پرشور سياسي، با دلبستگي به آرمان و اميد، سپري کردم. قريب به پنج سال آن را در زندان، و بيش‌تر در سلول انفرادي، گذرانيدم. در اين چهل سال، فراز و نشيب فراوان داشتم. راه‌هاي گوناگون را از سر کنجکاوي آزمودم. امروز، صادقانه مي‌گويم. آرزويم اين است که مسلمان بميرم؛ با اعتقاد عميق به خداوند، پيامبر اسلام (ص) و با ايمان ژرف به معنويت و حيات جاودان. ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هذيتنا و هب لنا من لدنک رحمه.

پي نوشت: اين تنها بيان يک احساس است نه بيش.

نحوه به خاکسپاری سید علی موسوی حبیبی

نوشته شده توسط احمد باطبی
چهارشنبه، ۰۹ دی ۱۳۸۸

باز دیروز شایعه دستگیری مهندس موسوی و رهنورد را به همه گفته اند پخش کنیم. علت آن ترساندن سبزهاست و سنجش عکس العمل مردم برای چنان روزی.بعد جمعیت را متفرق کردند و مهندس موسوی و خانم رهنورد به سر مزار خواهر رهنورد رفتند و از آن جا به خانه برگشتند.شهید سید علی موسوی حبیبی در قطعه ۹ ردیف ۳۴ قبر ۳۹ دفن شد. فامیل از میرحسین می پرسیدند: "کی مراسم می گیرند؟" مهندس موسوی گفت: "خون شهید ما از بقیه شهدا رنگین تر نیست. هر وقت همه شهدا را پس گرفتیم یک مراسم جمعی می گیریم."

در بیرون بهشت زهرا و یک گوشه دورتر گارد ویژه آماده باش بود. نیروی انتظامی رفتار متفاوتی نسبت به لباس شخصی ها داشت.چون بیشتر فامیل ترک بودند یکی از فامیل دو بیت شعر از حیدر بابا خواند که همه با شنیدن آن زار می زدند، من معنی آن را نفهمیدم چون ترکی نمی دانم اما از چشم های مهندس گوله گوله اشک می آمد. ماموران و بچه های درون جمعیت ساکت بودند اما مراقب همه بودند.موقع خواندن زیارت عاشورا وقتی نوبت به لعن معاویه و یزید رسید آمین ها و گریه ها بلند تر شد به خصوص وقتی که به جمله "امتاً قتلتک و امتاً ظلمتک و امتاً سمعت و راضیاً به" رسید. (گروهی که تو را کشتند و گروهی که به تو ظلم کردند و گروهی که شنیدند و راضی بودند....)

بعد از نماز فقط شعار لا اله الله داده شد. یک شهید دیگر را هم آورده بودند. تعدادی از مردم که بی خبر سر خاک اقوام خود بودند با دیدن مهندس موسوی که جلوی جمعیت حرکت می کرد به سمت موسوی دویدند و پشت سر او راه افتادند تا سر خاک رسیدیم جمعیت سه برابر شد. موقع نماز کارمندان یونیفورم پوش غسالخانه و کارمندان اداری بهشت زهرا از اتاق هایشان بیرون آمده بودند و با احترام و اشتیاق به مهندس نگاه می کردند. دستور داده بودند فامیل حق برداشتن عکس ندارند و دوربین دو نفر از فامیل توقیف شد. و چند زن جیغ زدند "ای خدا نمی گذارند عکس نمازمان را بگیریم. در کربلا هم اینطور نبود." ماموران درون جمعیت هیس هیس کردند.در این لحظه میرحسین را آوردند. یک گروه ۱۵ نفره از دور و نزدیک از تک تک فامیل عزادار عکس و فیلم برداشتند. موقع نماز دوربین ها روی میرحسین زوم کردند و تمام نماز را فیلم برداری کردند.در غسالخانه به سرعت شهید را شستشو دادند و فامیل را به محوطه پشت غسالخانه بردند تا بتوانند نماز بخوانند.ساعت ۸:۳۰ پیکر شهید را آوردند و نیم ساعت اجازه عزاداری به خانواده داده شد، بعد پیکر سید علی موسوی را به غسالخانه بردند. تقریبا یک پادگان لباس شخصی و نیروی انتظامی و گارد ضد شورش دور فامیل چیده بودند. از صبح زود مخابرات هماهنگ با بچه های اطلاعات سپاه موبایل های منطقه بهشت زهرا را قطع کردند تا امکان خبر شدن مردم وجود نداشته باشد. به محافظین مهندس از اطلاعات سپاه دستور داده شد، مهندس موسوی را در آخرین لحظه برای نماز بیاورند. حدود ۲۰۰ نفر از فامیل دور و نزدیک موسوی جمع شده بودند. تعدادی مرد و زن به ظاهر عزادار هم از بچه های اطلاعات سپاه وارد فامیل عزادار شدند تا جمعیت را از داخل کنترل کنند.از دیروز وحید از طرف بیت آقا مسئول شد با همکاری بچه های اطلاعات سپاه قضیه خاکسپاری خواهرزاده موسوی ر ا فیصله دهند. ساعت ۲:۳۰ نیمه شب توسط یک تیم از بچه های اطلاعات سپاه به خانواده شهید موسوی اطلاع داده شد که خاکسپاری بایستی فردا صبح زود انجام شود و فقط فامیل نزدیک حق حضور در مراسم تشییع را دارند. به پدر شهید اخطار داده شد چنانچه غیر از فامیل نزدیک، در مراسم خاکسپاری حاضر شوند، عواقب آن به عهده موسوی و فامیل اوست...

گزارش از یک مامور سبزدر بیت رهبری

احضار سفیران ایران توسط دولتهای اروپایی

تاريخ انتشار: 9 دی 1388
آينده : سفرای ایران در كشورهای فرانسه و سوئد به دلیل حوادث اخیر به وزارت خارجه این دو كشور احضار شدند.

به گزارش عصر ایران، وزارت امور خارجه فرانسه روز سه شنبه، سفیر ایران در پاریس را برای ابراز نگرانی از تحولات اخیر در ایران احضار كرده است.

این برای دومین مرتبه در هشت روز گذشته است كه سفیر ایران در پاریس به وزارت خارجه فرانسه احضار می شود.فردریك دیزانیو سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه در این باره گفت كه كشورش از سفیر ایران خواست تا دوباره درباره اعتبار انتخابات ریاست جمهوری اخیر شفاف سازی كند.

در این احضار ، پاریس اظهارات غیرقابل قبول مقامات ایرانی درباره كشورها و سران كشورهای خارجی را نیز محكوم كرده است.

همچنین در سوئد، وزارت امور خارجه این كشور با احضار سفیر ایران، "پیام جدی" را درباره نگرانی های استكلهم از وضعیت ایران را به وی ابلاغ كرد.

"سیلسیلیا جولین" سخنگوی وزارت امور خارجه سوئد به خبرگزاری فرانسه گفت كه فرانك بیلفراج وزیر مشاور در امور خارجه سوئد با سفیر ایران ملاقات و نگرانی های جدی درباره جدیدترین تحولات ایران را ابلاغ كرد.

وی همچنین" اظهارات برخی مقامات ایران درباره تخریب بین المللی انتخابات اخیر ایران را رد كرد و خواستار شفاف سازی درباره نتایج آن شد.

گفتنی است منوچهر متكی وزیر امور خارجه نیز دیروز سه شنبه با انتقاد از دخالت های بیگانگان در امور داخلی كشورمان نسبت به عواقب این اقدامات و تاثیرات آن بر روابط با ایران هشدار داد.

گوشه هایی از نمایش خیابانی حکومت در چهارشنبه 9 / 10 / 88




رژیم با همه اهن و تلپ هایش نتوانسته جمعیت چندانی را گرد بیاورد . آنها هم که آمده اند یا از پایگاه های بسیج در ادارات و نهادهای دولت و مساجد اند که در بقای این حکومت نفع دارند و سقوط این رژیم معادل کوتاه شدن دست آنان از مفت خوری ها و چپاول هاست ؛ یا کارگران و کارمندانی که به ناچار آمده اند تا مورد بازخواست واقع نشده و حقوق اندکشان قطع نشود .
این گروه دوم به وسیله اتوبوس های محل خدمت شان آورده شده اند و بالطبع خود را زیر نظر مزدوران فرض کرده و از برنامه سر باز نزده اند .
چهره های حاضران با ریش و پشم مردان یا چادرهای سیاه زنان نشان می دهد که عمده حاضران در این نمایش مضحک و شکست خورده ، از بسیجیان و جیره خواران رژیم اند .
بر برخی پلاکاردها نوشته : « تاجر ورشکسته / برگرد به باغ پسته » که مقصودش هاشمی رفسنجانی است .
بر برخی پلاکاردها هم شعارهایی علیه میر حسین است و تهدید او به محاکمه و مرگ و نیز تهدید کروبی به چشم می خورد .
روي يکي از پلاکاردها آمده بود « موسوي بي بي سي / عامل انگليسي.
سخنران این نمایش « علم الهدی » امام جمعه مشهد است . او که مهملات اش درباره مسایل جنسی و کمر به پایین زنان و مردان در میان عام و خاص شهرت دارد ، امروز هم به یاوه بافی پرداخت ؛ و جوانان دلیر مبارز را « بزغاله و گوساله » خواند که به اصل ولایت فقیه توهین کرده اند .
وای از روزی که این سیاه اندیشان در خیابان ها به وسیله همین جوانان موکشان برده شوند و التماس کنان از همین بچه ها بخواهند که عفو شان کنند !
او در جایی دیگر مردم به جان آمده را « عوضی های مزدور و ناپاک و جیره خور دشمن » خواند که باید با آن ها به شدت برخورد شود .
خوشمزه آن است که او در میان سخنان اش گفت که نمایندگان مجلس خبرگان همه جهان هستی را گشته اند و دیده اند که کسی جز « سید علی » شایسته رهبری مسلمانان نیست !
وای برمسلمانان جهان که رهبرشان یک گرگ خونخوار باشد .
قول می دهم از این مهملی که او گفت ، همه بوقلمون های پخته شب عید سال نو مسیحی هم در همه جهان بخندند .
او گفت که فرماندهان تظاهرکننده های روز عاشورا « منافقین » و دنباله های عملیات مرصاد بوده اند . گفت باید دستگاه قضایی به میرحسین و کروبی ضرب العجل بدهد که توبه کنند ، وگرنه دستگاه قضایی با آن ها چون محارب برخورد خواهد کرد .
این نکته هم جلب توجه می کرد که بسیاری از حاضران در این مراسم که به زور و تهدید به بیکاری ، به میدان آورده شده بودند ، هنگام شعار دادن خنده شان می گرفت و اگرچه دستشان را بالا گرفته بودند ولی به جای شعار می خندیدند . این ها همان گروهی هستند که در روز موعود ( ! ) حتا زودتر از مبارزان امروزین ، به خانه حضرات خواهند ریخت و حسابشان را با آنان تسویه خواهند کرد .
بیانیه پایانی این مراسم هم به خلاف همه الدرم بلدرم ها ، سبک بود و با چند پنجه کشیدن و تهدید به پایان رسید .
ضمنا با اطمینان اعلام می شود که به خلاف دروغ های برگزار کنندگان مراسم ، هیچ جمعیتی نه در میدان امام حسین و نه در میدان آزادی حضور نداشتند . بلکه در همان محدوده میدان انقلاب و خیابان کارگر بود .


نکاتی در خصوص وضعیت روبه افول قدرت حکومت جمهوری اسلامی ایران


بابک کاوه

نکاتی در خصوص وضعیت روبه افول قدرت جمهوری اسلامی

1-      تاسوعا رژیم را در خواب خرگوشی برده بود و آنها با تحلیل اشتباهی وارد کارزار روز عاشورا شدند انها با بررسی سطح حضور مردمی در روز تاسوعا به این خیال بودند که در روز بعد مشکل چندانی نخواهند داشت اما چنین نشد و نیروهای واکنش سریع عملا زمین گیر شدند.

2-  

اطلاعیه؛ راهپیمایی خودجوش و مردمی !


وبلاگ لیبرال دموکرات 
يادداشت هاي نجات بهرامي

این راهپیمایی خودجوش قرار است چهارشنبه برگزار شود . معلوم نیست اگر تاریخ برگزاری آن از قبل اعلام شده است ، چگونه می توان اسم آن را خودجوش گذاشت؟ بنا براین خبر حتی  امتحانات مدارس را هم برای این راهپیمایی خودجوش تعطیل کردهاند.

فيلم زيرگرفتن مردم توسط ماشين نيروي انتظامي


انالله و اناليه راجعون
امروز هوشياري و آگاهي نياز اساسي جامعه است.
امروز رسانه شماييد.

در حالی احمد رضا رادان فرمانده انتظامی تهران بزرگ شب گذشته در تلوزیون مدعی شد که کشته شدن دو تن از شهدای عاشورای تهران، در اثر تصادف با خودروی ناشناس خبر داده بود. تصاویر ضبط شده از سوی مردم با گوشی تلفن همراه نشان دهنده آن است که این خودروها متعلق به پلیس بوده است همچنین این تصاویر نشان می دهند که زیر گرفتن مردم معترض در خیابانها نه حادثه ای تصادفی بلکه اقدامی عمدی بوده است.


جهت مبارزه با امپراطوري دروغ،  فيلم  زير گرفتن مردم در روز عاشورا توسط ماشين نيروي انتظامي رادر لينك زير ببينيد.



لينك جهت دانلود موبايل

لينك جهت دانلود كامپيوتر

بيانيه مهم جرس - نهم ديماه 88

شبکه جنبش راه سبز (جرس) در نخستین ساعات بامداد چهارشنبه نهم دیماه بیانیه مهمی خطاب به ملت ایران صادر کرد. در این بیانیه ضمن تاکید بر پرهیز جدی از خشونت آمده است: درشرایطی که دولت کودتا به گونه ناباورانه ای در روز عاشورا تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به خاک و خون کشانده است ، دست پیش را گرفته و برای پوشاندن جنایت یزیدی خویش، با استفاده ابزاری از مقدسات مذهبی، موضوع "حرمت شکنی محرم" را مطرح می نماید و با این دستاویز که گوئی کسانی سوت یا دست زده اند! می خواهد در فضای فریبی که ایجاد کرده اقدام به سرکوب خونین و دستگیری های گسترده تر نماید.

متن کامل بیانیه

در فرهنگ مذهبی ما، نعل وارونه زدن و قرآن سرنیزه کردن های فریبکارانه برای تحریک احساسات و عواطف دینی توده های نا آگاه شیوه ای کاملا شناخته شده است.

رژیم استبدادی سلطنتی نیزاز این ترفندهای توطئه گرانه همواره تغذیه می کرد؛ نسل دیروز به خاطر دارند که چگونه ساواک و دستگاههای سرکوب، تلاش کرد قیام مردمی ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ را با حمله به اتوبوس ها و مدارس دخترانه و آتش زدن سینماها مشکوک نماید وبا دستگیری و محاکمه و اعدام افرادی از جنوب شهر، آنرا حرکت کوری از ناحیه متعصبان مذهبی و اوباش و چاقوکشان علیه حقوق زنان جلوه دهد.

در آستانه انقلاب اسلامی 22 بهمن سال ۱۳۵۷ نیزهمگان شاهد آتش زدن بانکها، سینماها و برخی اماکن دولتی توسط ساواک و عوامل مشکوک حکومتی بوده ایم.

"کارناوال عاشورای 1" در تهران علیه دولت آقای خاتمی در سال ۱۳۷۶را هم نسل امروز بخاطر دارند و می دانند تمامیت طلبان از هیچ شیوه ای برای حفظ قدرت خویش فروگذاری نمی کنند.

اینک درشرایطی که دولت کودتا به گونه ناباورانه ای در روز عاشورا تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به خاک و خون کشانده است ، دست پیش را گرفته و برای پوشاندن جنایت یزیدی خویش، با استفاده ابزاری از مقدسات مذهبی، موضوع "حرمت شکنی محرم" را مطرح می نماید و با این دستاویز که گوئی کسانی سوت یا دست زده اند! می خواهد در فضای فریبی که ایجاد کرده اقدام به سرکوب خونین و دستگیری های گسترده تر نماید.

جنبش سبز ملت ایران در اعتراض به دروغ و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد، اما با توجه به عمق نارضایتی عمومی از حکام بی تدبیر به جنبشی ضد استبدادی برای احقاق حقوق به یغما رفته ملت، برقراری دموکراسی و احیای اصول فراموش شده قانون اساسی تبدیل شد.

متاسفانه رهبر و پاسداران استبداد دینی اعتراض مسالمت آمیز و حق طلبانه ملت ایران را - که حق قانونی و شرعی آنان است - به تعابیر نادرست "فتنه" و "اغتشاش" تعبیر کرده، خود را حق مطلق پنداشته و همانند همه دیکتاتورهای تاریخ هرگونه اعتراض به خود را توطئه اجانب و شورش بی بند و بارها علیه مقدسات دینی اعلام کردند و با سناریوهای نخ نمای پاره کردن عکس بنیانگذار جمهوری اسلامی در تظاهرات دانشجوئی 16 آذر و به راه انداختن "کارناوال عاشورای 2" در روز یکشنبه مقدمه فریب افکار عمومی را فراهم کرده اند. احیاگران شیوه های "اموی"، با حیله های "عمروعاصی"، "پیراهن عثمانی" علیه جنبش سبز علوی علم کرده اند.

آری در عاشورای 88 حرمت ماه حرام توسط ماموران بدنام لباس شخصی حکومت هتک شد و جان بیش از سی و هفت انسان بیگناه- که به فرموده قرآن کریم حرمت هر یک با حرمت جان تمام آدمیان برابر است - به ناحق گرفته شد. خشونتهای اعمال شده در یکشنبه خونین تهران و شهرستانها توسط ماموران لباس شخصی صورت گرفته است و عزاداران سبز حسینی کمترین دخالتی در آن نداشته اند. رژیم دروغ و تزویر باانتساب اعمالی که خود تدارک دیده بوده به معترضان مسالمت جو، برخی اذهان ناآگاه را فریفته و با تدارک راه پیمائی سراسری قصد سرکوب گسترده تری گرفته است.

ملت رشید ایران با سوابق تاریخی خویش با این سناریوها و ساز و کارهای سرکوب گران بخوبی آشنائی دارند و با چنین تحریکاتی در دام ددمنشان نمی افتند و با هوشیاری و مراقبت همگانی مانع ازابراز خشونت متقابل و واکنش های انفعالی و انعکاسی می گردند.

مطالبات جنبش سبز کاملا مشخص است: احیای اصول منسی قانون اساسی و پاکسازی جمهوری اسلامی از استبداد دینی. روش جنبش سبز مسالمت آمیزو ضد خشونت است. جنبش سبز بر اساس تعالیم حسینی و منطبق بر اصل امر به معروف و نهی از منکر و برعلیه مظالم اموی و شیوه های یزیدی به راه پر افتخار خود ادامه خواهد داد.

مکر و حیله و کیدهای شیطانی همواره به خودشان بر می گردد. این وعده الهی است که او نقشه های خائنین را به هدف نمیرساند (ان الله لایهدی کیدالخائنین) و کسانی که با پوشاندن حقیقت وافترا به حق طلبان و آزادی خواهان علیه مردم توطئه می کنند، خود در دام کیدشان گرفتار می شوند (والذین کفروا هم المکیدون).

سقوط دولت ظلم وعده الهی است. با ایمان به نصرت حق با صبر و بصیرت، با متانت و بردباری بدور از خشونت و شتاب راه سبزمان را ادامه می دهیم.


شبکه جنبش راه سبز (جرس)

شعار نویسی در خرم آباد/دعوت از کارمندان شرکت نفت

من کارمند شرکت نفت در یکی از مناطق جنوب هستم.
طی نامه ای از ما خواستند که در تظاهرات نمایشی عاشورائیان شرکت کنیم. وسیله ایاب و ذهاب هم فراهم بود. ولی دریغ از یک نفر که در این مراسم بر سر نیزه کردن قرآن ها شرکت کند .شرکت نفت کاملا سبز هستش. مردم مطمئن باشند.
 ****
 من از خرم آباد هستم تو این چند روز اخیر شعار نویسی تو خرم آباد فوق العاده زیاد شده است.

****
سانی نیوز: کارمندان شرکت نفت ساعت 15:00 امروز راهی راهپیمایی شدند! اما تعدادشان به 50 نفر هم نمی رسید.

با هر دعوتی در بالاترین به صحنه‌ی خشونت نرویم


در انفرادی زندان اوین، دو سه سلول آن‌طرف‌تر از من، پیرمردی ۵۷ ساله بود که ۱۲۰ روز در انفرادی بازداشت بود. داستان بازداشت‌اش از این قرار بود که به دعوت «هخا»، همان که یک مدتی در تلویزیون‌های ماهواره‌یی برنامه داشت و اولین کسی بود که در دنیا «پارکینگ هوایی برای هواپیماها ساخته بود!» و قرار بود ۵ مهر ۱۳۸۳ برای سرنگونی جمهوری اسلامی به ایران بیاید، به ایران آمده بود و در جلوی دانش‌گاه تهران بازداشت شده بود.  بازداشت‌اش همراه عده‌یی بود در حدود ۳۰ تا ۵۰ نفر که جلوی دانشگاه تجمع کرده بودند. بنده خدا بعد از ۲۵ سال از آلمان  به ایران آمده بود، آن هم به دعوتی شخصی مانند «هخا» و چند سایت اینترنتی.
یک دعوت از یک آدم بی‌شناسنامه و بی‌هویت، یک همراهی بچه‌گانه از طرف چند سایت، باعث بازداشت این آدم و چندین نفر دیگر از همه جا بی‌خبر شد. که ماه‌ها زجر آن را کشیدند و بابت آن هزینه دادند.
خشونت نیروهای حکومتی در هفت ماه گذشته، خشونتی وصف نشدنی و بی‌سابقه است. در هر جایی با تجمعات مردم به شدت برخورد می‌شود و اعتراض آنان سرکوب می‌شود. متاسفانه در بسیاری از مواقع؛ این برخی اشخاص یا گروه‌ها هستند که «زمینه‌ساز این خشونت‌ها» می‌شوند و با اخبار دروغ، نسنجیده، احساسی، هیجانی و… مردم را به معرکه‌ی این خشونت‌ها می‌فرستند.مثال تجمع در مقابل صدا و سیما در عاشورا شب مثالی به روز و عینی برای این مساله است.
شاید ندانید که در شب عاشورا در جلوی صدا و سیما دقیقد چه اتفاقی افتاد و فقط از درگیری در آن‌جا چیزی شنیده باشید. ماجرا از این قرار بود که یک دفعه  در توییتر، توییت و ریتوییت‌هایی پی در پی زده شد که «خیل خروشان مردم برای فتح صدا و سیما به سوی آن در حرکت است». به سرعت این خبر پیچید. در سایت بالاترین به سرعت لینک دادند و گفتند مردم برای کمک «بشتابید». به سرعت هم رای‌های زیادی به آن لینک داده شد. نتیجه ماجرا که فکر نکنم درست در جایی گفته باشد این شد که، جمعیتی بسیار کم که به ۱۵۰ نفر هم نمی‌رسیدند جلوی صدا و سیما رسیدند و به شدت از طرف نیروهای بسیجی و انتظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و تقریبن لت و پار شدند. بسیاری از آنان بازداشت هم شدند و الان معلوم نیست چه سرنوشتی دارند.
متاسفانه سایت بالاترین علی‌رغم همه‌ی خوبی‌های‌اش ضعف‌های بسیاری هم دارد که باز هم متاسفانه ربطی به مسئولان این سایت ندارد و به کاربران آن ربط دارد. به هر خبری از هر جایی و از هر شخصی رای می‌دهند و باعث پخش آن خبر می‌شوند. خبرهایی که تنها زمینه‌ساز هزینه دادن مردم و رفتن آن‌ها به صحنه‌ی خشونت می‌شود. این موضوع را باید جدی گرفت.  ساعتی پیش یک نفر در توییتر  برای خودش دعوت کرد که «وعده‌ی بعدی ما هفتم عاشورا، از انقلاب تا آزادی» به سرعت هم در بالاترین لینک‌اش را گذاشت، مشغول رای آوردن هم هست. حواس‌مان به این اشخاص که نمی دانم بر چه اساسی این‌چنین مردم را به صحنه خشونت می‌فرستند باشد. در این فضای هیجانی ممکن است هر اتفاقی روی دهد و هر مساله‌یی پیش آید. کار برخی این است که از این فضای ملتهب و احساسی سو استفاده کنند.
  • دیدن این لینک در بالاترین هم بد نیست. چنین خبری در سایت خبرنامه امیرکبیر وجود ندارد. اما به راحتی رای می‌آورد
  • یک توضیح: آوردن اسم هخا در مطلب به خاطر مقایسه نیست، مثالی است برای روشن شدن این نکته چه‌گونه یک ماجرای ساده می‌تواند پیامدهای سنگین در پی داشته باشد. ضمن این‌که کسانی که این‌گونه با جان این مردم بازی می‌کنند دست‌کمی از هخا و امثالهم ندارند.

گفت و گوی منتشر نشده جرس با احمد قابل؛ نظریه “ولایت فقیه”

۰۴ دی ۱۳۸۸
گفت و گوی منتشر نشده جرس با احمد قابل؛ نظریه “ولایت فقیه” از نظر فقهی قابل اثبات نیست
فرید ادیب هاشمی

شبکه جنبش راه سبز(جرس): احمد قابل،پژوهشگر علوم اسلامی و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی منتظری است که بعد از ظهر یکشنبه 29 آذر توسط ماموران امنیتی دستگیر شد. او در حالی دستگیر شد که به همراه خانواده از مشهد عازم قم بود تا در مراسم تدفین و ترحیم آیت الله العظمی منتظری شرکت کند اما توسط ماموران امنیتی بازداشت و به مشهد بازگردانده شد. تا این لحظه، مراجع رسمی در جمهوری اسلامی نه از علت دستگیری او سخن گفته اند و نه از محل بازداشت او اطلاعی متشر شده است.



چندی قبل فرصتی دست داد تا تاثیرات متقابل حوزه های علمیه و حاکمیت را طی سی سال گذشته در گفت و گو با این مجتهد منتقد جمهوری اسلامی ، مورد ارزیابی قرار دهیم. احمد قابل معتقد است با توجه به اشکالات نظری و عملی روحانیون بر نظریه "ولایت فقیه" و زمینگیر شدن این نظریه، حوزه به بازاندیشی دراین مبحث روی آورده که می تواند امر مبارکی باشد.قابل می گوید برخی از شاگردان آیت الله خویی و حتی شاگردان آیت الله منتظری بر این اعتقادند که نظریه ولایت فقیه از نظر فقهی قابل اثبات نیست. او در باره رابطه حوزه و حاکمیت می گوید: "به اعتقاد من مهمترین آفتی که حوزه ها را بعد از انقلاب در برگرفت، وابستگی روحانیت شیعه به حاکمیت بود. یعنی دقیقا از دست دادن آنچه که قبل از انقلاب به آن افتخار می کرد ". احمد قابل در این گفت و گو به سئوالات جرس در باره وارد شدن روحانیون به قدرت، رویکرد روحانیت به خشونت،کاهش اعتبار روحانیت در بین مردم و علت سکوت برخی مراجع در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم پاسخ گفت. مشروح این گفت و گو را در ادمه می خوانید:



اگر بخواهیم مروری بر تحولات حوزه های علمیه بعد از انقلاب داشته باشیم، مهمترین تغییری که در ۳۰ سال گذشته پدید آمده، چه بوده است؟

احمد قابل:تغییرات پدبد آمده از دو منظر مثبت و منفی قابل بررسی است. ایجاد هماهنگی و نظم بیشتر در مدارس وارتقای شیوه ی تحصیلی طلاب از موارد مثبتی است که با روی کار آمدن شورای مدیریت حوزه اتفاق افتاده است. به عبارت دیگر در گذشته به خاطر عدم وجود نظم کافی،می شد به بهانه طلبه بودن تنبلی پیشه کرد و از کارهای علمی فاصله گرفت. اما در حال حاضر همه طلبه ها باید در امتحانات سالانه شرکت کنند مگر آنکه به درجه فارغ التحصیلی رسیده باشند.

یکی دیگر از جنبه های مثبت فعالیت حوزه ها بعد از انقلاب، تکثیر مراکز پژوهشی و روی آوردن به کار های علمی است .حوزه سعی کرده است روش های تحقیق در علوم انسانی را برای تحقیق در معارف اسلامی، به عنوان بخشی از علوم دینی، مبنا قرار دهد. این تغییر ،تاثیرات مثبت فراوانی داشت که از جمله می توان به حاصل کار مراکز تحقیقاتی ای که حتی تحت نظر حاکمیت کار می کنند، اشاره کرد.

اما یکی از مشکلاتی که بعد از انقلاب بروز کرد،افزایش میزان وابستگی روحانیت شیعه به حکومت بود.با کمال تاسف کار به جایی رسید که حتی آقایانی که در راس قدرت بودند، خیال می کردند حالا که قدرت در دستشان است، پس باید کل حوزه هم در استخدام آنها باشد و اندک اندک دخالتها شروع شد. البته مرحوم آیت الله خمینی یک مقدار ملاحظه می کرد، حواس او بیشتر جمع بود، حتی گاهی وقت ها که حکومتی ها هم اصرار می کردند که ایشان در امور حوزه دخالت کنند، ایشان می گفتند که کارهای حوزه را با آیت الله گلپایگانی هماهنگ کنید و دولت در این گونه امور دخالت نکند. حوزه در زمان ایشان بودجه دولتی نداشت. وقتی که آیت الله خمینی از دنیا رفت، با آغاز رهبری آیت الله خامنه ای، با کمال تاسف شورای مدیریت حوزه را هم دستگاه امنیتی به دست گرفت و در خود این شورا هم یک بخش امنیتی ایجاد کرد که در گزینش طلبه ها و اساتید و حتی دادن مدارک علمی به طلبه ها، از زاویه سیاسی دخالت می کردند. کسانی هم بودند مانند آیت الله منتظری که با این شیوه مخالفت هایی داشتند. اشخاصی که با این مخالفان رابطه داشتند، دچار انواع محرومیت ها می شدند. حتی برایشان پرونده سازی می کردند و به دادگاه های ویژه می دادند. خلاصه مشکلات دخالت حاکمیت در حوزه ها به حدی رسید که امروز مدیریت حوزه را هم آقای خامنه ای انتخاب می کند و نه هیچ یک از مراجع.

به اعتقاد من مهمترین آفتی که حوزه ها را بعد از انقلاب در برگرفت،وابستگی روحانیت شیعه به حاکمیت بود. یعنی دقیقا از دست دادن آنچه که قبل از انقلاب به آن افتخار می کرد و در سال های اول انقلاب هم آن را حفظ کرده بود. متاسفانه در این دو دهه اخیر بر میزان این وابستگی افزوده شده و در حال حاضر حتی در ردیف بودجه های دولتی برای مدیریت حوزه، بودجه رسمی در نظر گرفته می شود.البته این علاوه بر بودجه ای است که از طرف شخص آقای خامنه ای (به عنوان یک مرجع تقلید و با استفاده از امکانات دولتی) به عنوان شهریه یا کمک به مراجع، طلبه ها یا نهادهای تحقیقاتی اختصاص می یابد . این مورد اخیر خارج از برنامه و از طریق رهبری به حوزه پمپاژ می شود.یعنی عملا حوزه به شدت از لحاظ اقتصادی به این بودجه دولتی وابسته شده و اگر این پول قطع شود، زندگی طلبه ها مختل خواهد شد. وقتی طلبه ها فکر می کنند و می ببینند که اگر دخالت دولت در حوزه ها قطع شود زندگی شان از هم خواهد پاشید، به حکومت دلبسته می شوند چون احساس می کنند بقا و حیاتشان در گرو همکاری با حاکمیت است.

یکی دیگر از آثار رابطه ی جدید بین حاکمیت و حوزه، انتقال اصطکاک های سیاسی در سطح حاکمیت به بدنه روحانیت و چند پاره شدن روحانیت بود. همه دیدیم که اگر آقای صانعی یا منتظری مطلبی رابیان می کردند، عده ای از سران حوزه ، طلبه ها را تحریک می کردند ومثلا به بیت آیت الله منتظری حمله می کردند. در ماجرای سال ۷۶ همچون یک جنگ واقعی بیت ایشان را به تصرف درآوردند. حتی از بلندگوها مارش جنگی پخش کردند و اطلاعیه هایی مثل ستاد تبلیغات جنگ صادر کردند تا بگویند که ما اینجاها را کشف کرده ایم! یا امروز راه می افتند و بر علیه آقای صانعی شعار می دهند که: "فقیه امریکایی اخراج باید گردد" یا آقایان دیگری که با وجود برخورداری از عناوینی چون "آیت الله العظمی" ۱۷ سال در حبس بوده اند. آقای منتظری ۵ سال و اندی در حبس بودند. کسانی بودند که حتی اجازه نداشتند کلاس درس تشکیل دهند؛ مثل آقا سید محمد شیرازی. اگر افرادی به خانه ایشان رفت و آمد می کردند، دستگیر می شدند یا مزاحمت برایشان ایجاد می شد.یا آقا سید محمد روحانی برادر آقا سید کاظم روحانی ، بارها مورد هتک حیثیت قرار گرفت زیرا قبل از انقلاب تا حدی مواضعی مخالف آیت الله خمینی داشت. اینها همه آثار این اختلاط حکومت با دیانت در حوزه روحانیت بود.


بی اعتمادی روحانیت به نیروهای سیاسی


رابطه حکومت با حوزه در این سال ها چه تغییری کرده است؟و با توجه به مواردی که ذکر کردید، میزان نفوذ حاکمیت در حوزه را چگونه ارزیابی می کنید؟

وقتی روحانیت ، رهبری جنبش مردم را در سال های ۵۶ و ۵۷ به عهده گرفت،گمان نمی کرد که پیروزی انقلاب آن قدر سریع اتفاق بیفتد.حوادث انقلاب از مهر ماه سال 57 به بعد آنچنان سرعت و شتابی گرفت که هیچ یک از سیاستمداران توان همراهی با آن را نداشتند.اصلا روحانیت گمان نمی کرد به این زودی پیروز شود. لذا هیچ طرح و برنامه ای هم برای اداره کشور نداشت. روحانیون خیلی سریع تصمیماتی را اتخاذ و به اجراگذاشتندکه طبعا فاقد پختگی لازم بود. آیت الله خمینی، شورای انقلاب را تشکیل داد و بعد هم گروه هایی را به عنوان هسته اعتصابات معین کرد.به فاصله ده روز از ورودشان هم حکومت شاه ساقط شد و حاکمیت به دست روحانیت افتاد. روحانیت با تجربه ای که از قضیه ملی شدن صنعت نفت و قضیه مشروطه داشت، به شدت به روشنفکران و نیروهای سیاسی بدبین بود.چرا که در آن دو جنبش خود جزو نیروهای سازمان دهنده بود اما عملا از قدرت کناره گرفت و قدرت منحرف شد.به همین دلیل در سال 57 روحانیون بر این باور بودند که این بار حتما خودشان باید در قدرت حضور داشته باشند تا از انحراف جلوگیری شود .اما از این نکته غافل بودند که سوار شدن بر قدرت بدون یادگرفتن ساز و کار مدیریت،عملا جامعه را به سوی انحطاطی پیش خواهد برد که برای خودشان هم سنگین تمام خواهد شد. اما متاسفانه این اتفاق افتاد. از آنجا که قبل از انقلاب، تعداد روحانیون درس خوانده ای که با شرایط اجتماعی و سیاسی کشور آشنا باشند و به اصطلاح "روحانی انقلابی" هم باشند،بسیار اندک بود و از سوی دیگر نمی خواستند به نیروهای سیاسی اعتماد کنند،ناچار بودند تا تمام کادر مورد نیاز خود را از حوزه های علمیه (بدون توجه به تحصیلات و تخصص آنان)تامین کنند. در نتیجه روحانیت در تعامل با نیروهای سیاسی به وضعیت "کج دار و مریز " روی آورد.به این معنا که از یک سو به نیروهای سیاسی قدرت می داد و از طرف دیگر دست و بالشان را می بست! تا جایی که مرحوم مهندس بازرگان می گفت: "این یک چاقوی بی دسته ای است که به دست ما داده اند و ما نمی توانیم با این وضعیت به جلو پیش برویم. همه اش مزاحمت و درگیری است".دولت موقت به فاصله کمی بعد از دخالت ها استعفا کرد. بعد از آن قانون اساسی ای تصویب شد که روحانیت را مسلط می کرد.

با توجه به اتفاقاتی که در سطح کشور افتاد، روحانیت در همه ابعاد و به خصوص در جنبه اسلامی حکومت، نیاز شدیدی به نیروی انسانی داشت. مثلا در نیروهای مسلح به وجود روحانیونی احتیاج بود که عقیدتی - سیاسی ها را بگردانند. در قوه قضاییه می گفتند قاضی باید مجتهد باشد یا ماذون از طرف مجتهد باشد. حاکمیت به حقوقدانانی که پیشتر قاضی بودند اعتماد نمی کرد و می گفت اینها همه ریش می تراشتند و نه خدا را می شناسند و نه دین خدا را.این منطق ایجاب می کرد که صرفا آخوندها در مسند قضاوت بنشینند. خوب آخوند هم که اصلا هیچ چیز از قضاوت نمی دانست. یک "کتاب القضا" خوانده بود و نمی دانست این کتاب که با مشخصات زمانی 1400 سال قبل تنظیم شده، در دنیای امروز و با ساز و کارهایی که امروز در قضا از آنها استفاده می شود، اصلا سازگاری ندارد. همین الان که ۳۰ سال ار آن زمان گذشته، اینها هنوز نمی دانند که اصلا وکیل باید چه کار کند و وجودش چه ضرورتی دارد و به همین دلیل می بینیم که هر روز سعی می کنند که کانون وکلا را بی اعتبار کنند و نهادهای موازی درست کنند. اینها همه نشان از ندانم کاری است. یک روز از سر ندانم کاری ، دادسراها را حذف کردند و چه بلاها که از این طریق بر سر سیستم قضایی کشور نیاوردند!کار به جایی رسید که هرجا که قوانین گذشته به میل شان نبود، می گفتند"طاغوتی است "و هرجا که کارشان پیش می رفت و می شد با آن قانون مخالفی را سر به نیست کرد، همان قانون را مبنای عمل قرار می دادند.


رویکرد روحانیت به خشونت


اجازه دهید به بحث "خشونت" بپردازیم.چگونه شد که روحانیت و بالطبع، سیستم قضایی کشور به خشونت روی آورد؟

متاسفانه خشونت در کشور ما دو سویه پیدا کرد. اول انقلاب، آقای خلخالی به عنوان یک روحانی یا به عنوان یک قاضی شرع، طبق نظر شخص آیت الله خمینی، سران رژیم گذشته را به اعدام محکوم کرد. استنادشان هم این بود که این سران بیش از ۶۰ هزار نفر را کشته اند که بعد معلوم شد از ۱۵ خرداد سال چهل و دو تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، کمی بیش از ۳۰۰۰ نفر کشته شده بودند. پس طبیعی است که وقتی ۳ هزار نفر به ۶۰ هزار نفر تبدیل می شود، خشم و خشونت نیز به همان میزان ابعادی غیر واقعی پیدا کند. حتی کسانی را کشتند که شاید وجودشان برای انقلاب فایده داشت و یا اینکه لااقل حکم شرعی شان اعدام نبود. از آن طرف هم در عمل، ساواکی هایی که باقی مانده بودند شروع کردند به ترور بچه های حزب اللهی و بعد هم که آنها رفتند، گروه فرقان آمد و امثال آقای مطهری و سپهبد قرنی را از بین برد و حاکمیت نیز خود را موظف می دید که آنها را مجازات کند و بدین ترتیب، اعدام ها شروع شد. بعداز آن هم ماجرای بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق و چریک های های فدایی و اعلام نبرد مسلحانه پیش آمد و بدین ترتیب این روحیه خشونت به حاکمیت کشیده شد. متاسفانه همه این موارد هم طبق دستور آقای خمینی بود که هرکس یک روزنامه مجاهد داشته باشد باید اعدام شود. متاسفانه وضعیت به گونه ای شد که دستگاه قضایی ای که در دست روحانیت قرار گرفت و تا امروز هم در دست او باقی مانده است، فقط انسان های خشن را انتخاب کند. اگر در این بین آدم هایی بودند که به این روند کار اعتراض می کردند، حذف می شدند. کم نبودند قضاتی که در دهه اول انقلاب برخلاف میل دادستان ها یا اطلاعات وقت در سرکوب مخالفان و دادن حکم اعدام بخل می ورزیدند و کنار گذاشته شدند.

این روند، ایجاد شکاف در درون روحانیت را به دنبال داشت. قبل از انقلاب این شکاف از جنس دیگری بودو بیشتر به صورت تضاد تفکرات جدید با قدیم بروز می یافت، اما بعد از انقلاب دقیقا به دلیل رویکردهای حکومتی، بین روحانیون اختلاف ایجاد شد. یعنی یک عده شدند مخالف با رویکردهای خشن حکومت و یک عده موافق. عده ای که رویکردشان به امور مدرن بود، مثل تمایل به وجود "فقه پویا" ومخالفت با برخی احکام سنتی، از اندیشه های حاکمان طرفداری می کردند و در مقابل، روحانیون سنتی هم مثل آیت الله گلپایگانی یا طرفداران آقای خویی اعلام می کردند که مثلا اصلاحات ارضی و مصادره ها خلاف شرع است. این اختلاف نظر ها طبعا به بدنه حوزه ها هم منتقل گردید.

حوزه در حال بازاندیشی در نظریه "ولی فقیه" است


با توجه به شکل گیری نهادهایی مثل شورای مدیریت حوزه و یا دخالت نهادی چون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در معرفی یا عزل مراجع تقلید، آیا می توان از ایحاد نهادهای سلسله مراتبی در روحانیت شیعه که فرمانبردار حاکمیت هستند سخن گفت؟ این ساختارهای در حال شکل گیری بیشتر به نهادهای موجود در کشورهای سنی شباهت دارد یا نهادی مثل کلیسای کاتولیک؟

من آنطور که باید از کلیسای کاتولیک چیز زیادی نمی دانم. ولی در مورد روحانیت اهل سنت شرایط متفاوت است. در کشورهای اهل تسنن همه یکسان نیستند. مثلا در الازهر مصر، شورای فتوا و مفتی اعظمی وجود دارد که وقتی فتوایی صادر می کنند، معمولا دولت با آن مخالفت نمی کند. ولی در خیلی از کشورهای دیگر، این جریان حاکم نیست. و این به آن معناست که شاید آن کشورها بیشتر سکولار هستند یا اینکه اصلا نظر علمایشان را در حوزه سیاست دخالت نمی دهند مگر در مسایل شرعی مثل اعلام تاریخ شروع ماه شوال یا رمضان و یا اظهارنظر در مورد برخی موارد شرعی که قوانین آن کشورها ذکر شده باشد. در ایران هم مساله به همین گونه بود اما بعد از قضایای ولایت فقیه، شکل دیگر ی پیدا کرده است. به خاطر می آورم در شورای نگهبان اول که منصوب آیت الله خمینی بود، بحثی مطرح شده بود مبنی بر این که شورای نگهبان در داوری های خود در خصوص اسلامی یا غیر اسلامی بودن قوانین، نظر چه کسی را باید مد نظر قراردهد؟ آیا نظر ولی فقیه را باید مراعات کند؟ خیلی از آن ها به لحاظ فقهی معتقد به ولی فقیه نبودند و در بعضی موارد نظیر اصلاحات ارضی، مصادره ها و … اشکالات شرعی داشتند. در آنجا آقای یزدی در مصاحبه ای در روزنامه رسالت گفت که در شورای نگهبان بحث شده و قرار شده که "نظر مشهور فقها" مورد نظر قرار بگیرد. بعد این سوال مطرح شد که آیا "مشهور فقهای زمان" مد نظر است یا فقهای قدیم؟ در فقه،آنچه نزدیک به حجت و حتی نزدیک به اجماع خوانده می شود ، "شهرت قدما"ست نه "شهرت متاخرین". اهل فقه معتقدند که "اجماع" متاخرین هم حجت نیست و ارزش ندارد چه رسد به "شهرت" آن. نتیجه آنکه آقایان در پاسخ به این گونه بحث های کارشناسی، مانده بودند. سرانجام به این تصمیم رسیدندکه در موارد اختلافی ،نظر ولی فقیه اصل قرار گیرد و اگر کسی به لحاظ شرعی در این مساله مشکلی داشته باشد، در جنبه های فردی می تواند همان نظر شخصی خودش را اعمال کند ولی به لحاظ عمومی نظر ولی فقیه تبدیل به قانون می شود.

این مساله ، خود مشکلات دیگری ایجاد کرد. از جمله آنکه از این پس سازمان روحانیت چگونه خواهد بود؟ آیا همه فقها باید تابع نظر ولی فقیه باشند یا اینکه فقها می توانند اجتهاد مستمر خود را ادامه دهند؟ آیا فقها همچنان می توانند نسبت به مقلدان و پیروان خود قوام داشته باشند، قائد مردم خودشان حساب شوند و حرفشان نفوذ داشته باشد؟ مبنای بحث آیت الله خمینی در بحث ولایت فقیه که در قبل از انقلاب مطرح می کرد این بود که: "ولایت فقیه از جانب ائمه به همه فقها داده شده است".به اعتقاد ایشان هر کس به صفت فقیه دربیاید، به اجتهاد می رسد و اسمش فقیه می شود، و ولایتش از جانب خداست. در آن زمان کسی به ایشان اشکال کرد که: « اگر چند فقیه بخواهند هم زمان در جایی اعمال ولایت کنند، در این صورت در هر گوشه باید به شکلی عمل شود و این گونه هرج و مرج به وجود می آید!». ایشان برای رفع این مشکل، پیشنهاد کرد که "هر فقیهی قبل از بقیه اعمال ولایت کرد، بر دیگر فقها حرام است که در آنجا اعمال ولایت کنند" (مانند این قضیه که هرکس زمین بایری پیدا کرد او صاحب حق آن زمین می گردد و دیگران نمی توانند). ایشان می خواست از این طریق مشکل را حل کند. اشکال دیگر این بود که: "اگر ما تعداد زیادی فقیه داشته باشیم که هرکدام بخواهند در شهری اعمال ولایت کنند، آنگاه هر شهری برای خود یک حکومت خواهد داشت؟!". برای رفع این اشکال، نظر "انتخابی بودن ولی فقیه" که نظر آیت الله منتظری بود را مصدر قانون قرار دادند. به این گونه که: "اگر کسی را - چه اکثریت مردم و چه فقهای خبرگان رهبری- انتخاب کرد، این فرد دیگر در کل کشور ولایت عامه دارد و بقیه فقها حق دخالت ندارند". در حقیقت ولایت از آن ِ یک نفر یا برای شورای رهبری (همان گونه که در قانون اساسی اول در نظر گرفته شده بود) خواهد بود.

اینها همه مشکلاتی بود که نظریه ولایت فقیه، در حوزه اختیارات فقها ایجاد می کرد. بعضی از فقها مثل آیت الله خویی یا آیت الله بروجردی که به این مساله اعتقادی نداشتند نگران تشدید اختلاف نظر ها بین فقها،از دست رفتن انسجام ، آرامش و اعتبار علمی حوزه های علمیه بودند. در زمان مرجعیت، ولایت و زعامت آیت الله خمینی شاهد بودیم که گروهی از روحانیون برای خود "حق عزل مرجع تقلید از مرجعیت" قائل شدند (بر فرض که رفتار آن مرجع مناسب هم نمی بود). این یعنی چه؟ اگر او عالم و فقیه است، شما چه چیز او را عزل می کنید؟ علمش را که نمی توانید از او بگیرید! اگر می گویید تقوای لازم را ندارد که مردم از او تبعیت کنند،این سئوال مطرح می شود که مگر این آقایان برای اندازه گیری تقوای دیگران از کسی ولایت دارند؟ همه ی اینها بدعت ها ی نادرستی بود که در کشورگذاشته شد. ۱۰ سال پس از پیروزی انقلاب، آیت الله خمینی در آخرین نامه ی خود به رییس مجلس خبرگان رهبری در خصوص برکناری آیت الله منتظری، نوشت: "فقه مصطلح حوزه ها کفایت نمی کند". یا در "منشور روحانیت"که دو - سه ماه قبل از رحلتشان نوشتند، حرفی را که قبلا می گفتند مبنی بر این که :"این فقه می تواند همه دنیا را اداره کند"به این تغییر دادند که: "فقه مصطلح" کفایت نمی کند و فقیه باید چیزهای دیگری داشته باشد، علوم دیگری باید داشته باشد، مدیریت بداند و …" این تازه اول ماجرا بود. حالا باید بررسی می شد که آیا در فقه این چیزها مطرح هست یا نیست. چون نمی شود به ادعای یک نفر باب اجتهاد را بست.

متاسفانه این اتفاقات در هیجانات آن سال ها و در سایه شخصیت فوق العاده ی آیت الله خمینی روی داد. در واقع خیلی از مباحث علمی زیر نفوذ شخصیتی ایشان له شد و از بین رفت و کسی هم به آن توجه نکرد. عملا آن بی توجهی ها به درهم ریختگی فعلی در وضعیت علمی حوزه ها منجر شد.

اما در باره ی سازماندهی روحانیت من معتقدم که نقاط ضعف این دیدگاه ، اکنون در حوزه های ما متجلی شده و بسیاری از مراجع تقلید، اندک اندک به آن در مقام نظر و عمل پی می برند. من احساس می کنم در حال بازگشت به بافت روحانیت پیش از انقلاب هستیم.به این معنا که همه،البته غیر از ولی فقیه، از اموری که باعث تزلزل در سازمان روحانیت شده، ابراز نگرانی می کنند. حداقل اینکه این مساله باعث شده تا بخشی از حوزه به تذکر و تامل در باره ی آنچه که در این ۳۰ سال پیش آمده بپردازد. اینکه آقای هاشمی رفسنجانی دو سال قبل و بعد از این همه سال که از انقلاب گذشته، بحث "شورای فتوا" را مطرح می کند، نشان می دهد که خیلی از امور آن طور که آقایان تصور می کردند، از کار در نیامده است. یا اینکه آیت الله منتظری در بحث ولایت فقیه کار را تا به آنجا پیش برده اند برد که صرفا "نظارت فقیه" را کافی می دانند، نشان می دهد که در این مدت اشکالات نظری بر ایشان وارد شده است. ضمن اینکه در مقام عمل هم می بینند که چه اتفاقی دارد می افتد. در مجموع به نظر می آید که در مبحث ولایت فقیه، یک بازاندیشی دارد صورت می گیرد و این می تواند مبارک باشد. حداقل نتیحه ی این امر می تواند این باشد که سازمان روحانیت را از مسایلی که در این ۳۰ سال دچار آن شد، به نظم مناسب گذشته ها برگرداند.

البته در بحث استقلال اقتصادی روحانیت هجمه آنقدر بزرگ و زیاد است که آن را نمی توان به این زودی ها جبران کرد. یعنی همین الان اگر بنا باشد دولت کل بودجه ای را که به حوزه ها، مراکز تحقیقاتی حوزه، مدیریت حوزه ها و حتی علما و مراجع می دهد به یکباره متوقف کند، حوزه ها دچار یک بحران معیشتی می شوند. چراکه اکثریت روحانیت همیشه جزو مردم عادی حساب می شوند و این به معنای آن است که نه درآمد خاصی از جنبه های مراکز تحقیقاتی دارند نه قدرت بیان و سخنرانی دارند، نه جایی از نظر کاری برای تدریس دارند.محصل یا فارغ التحصیلانی هستند که قابلیت های اضافی ندارند تا با کار و تلاش در بیرون از حوزه ،نان دربیاورند. به زبان دیگر،اگر بودجه ی دولتی قطع شود، اکثریت طلبه ها که قبلا با یک شهریه ی اندک ماهانه زندگی حداقلی را می گذراندند، همه صدمه خواهند خورد. به جرات می توان گفت که ۸۰ درصد طلبه هایی که در حوزه های علمیه تحصیل و زندگی می کنند، جزو اقشاری هستند که زیر خط فقر هستند. من در این مدت فراوان دیده ام طلبه هایی را که قبوض آب و برق و تلفن در دست دارند و به در خانه این مرجع و آن مرجع می روند؛ بلکه پولی بگیرند تا بتوانند صرفا از عهده ی پرداخت قبوض برآیند. اکثر اینها مستاجرند، هیچ فکری برای مسکن طلبه ها آنطور که باید و شاید نشده است. البته این اواخر داشتند یک فکرهایی می کردند که آنهم خیلی منتج به نتیجه نشد. در بخش آموزشی یک مقداری موفق شده بودند. اما در بخش های دیگر به شدت صدماتی به روحانیت وارد شد که به این زودی ها قابل جبران نیست.


نظریه ولی فقیه زمین گیر شده است

اگر اجازه دهید به رویدادهایی برگردیم که امروز مطرح است. حضرت آیت الله العظمی منتظری در نامه ی اخیر خود نوشته اند که "اکنون در برابر ملت آگاه ایران به خاطر ستم هایی که تحت این نام و عنوان (ولایت فقیه) بر آنها می رود، احساس شرمندگی می کنم". با توجه به اشاراتی که در مورد بازنگری نظری و عملی در حوزه ها در بحث ولایت فقیه داشتید، آیا حوزه در مسیر تصحیح جدی این نظریه و تطابق آن با نیازهای امروز حرکت می کند؟

در مورد بحث ولایت فقیه به طور کلی سه رویکرد وجود دارد:
اول، همین رویکرد حاکمیت است. خود ولی فقیه، با مبحثی به نام "ولایت مطلقه فقیه" با آن همه اختیارات و امکانات مساله ای ندارد. طبیعتا کسانی هم هستند که خود را آماده می کنند برای اینکه روزی خودشان بر این کرسی بنشینند و ولی فقیه بشوند. یا اینکه به خاطر بهره های مادی یا معنوی ای که می برند، فکر می کنند که شرایط فعلی، مناسب است. یا اینکه آن را میراث آیت الله خمینی می دانند و یا اینکه استدلال ها ی موجود در مورد نظریه ولایت فقیه را کافی می دانند.

دوم، رویکرد بخشی از روحانیت است که از همان ابتدا با ولایت عامه فقها به لحاظ علمی و فقهی مخالف بودند. یعنی دلایل را ناکافی ارزیابی می کردند و معتقد بودند وقتی نتوان ولایت فقیه را بعد از ولایت پیامبر و ائمه معصومین اثبات کرد، آن اصل "عدم ولایت احد بر احد" در زمان غیبت هم به قوه خودش باقی می ماند و مردم هم خودشان مختارند که چه حکومتی تشکیل دهند. مثلا مرحوم آیت الله اراکی نوشته بود که حتی اگر سلطانی هم عادل باشد، همه فقها وظیفه دارند که از او تبعیت کنند و حتی کمکش هم بکنند. آیت الله خویی و شاگردان ایشان هم نظراتشان همین است. حتی برخی از شاگردان آیت الله منتظری نظرشان بر این است که ولایت فقیه اصلا قابل اثبات نیست. بنده هم خودم بر همین اعتقادم و در وبلاگم هم درج کرده ام که با توجه به تمام بررسی های علمی ای که می توان روی ادله مدعیان ولایت فقیه کرد، آن ادله ناتمام است. یعنی نمی توان چیزی را با آن اثبات کرد و باید به همان اصل اولیه عملی بازگشت بشود که "عدم ولایت احد بر احد" است؛ هرکسی مالک بر سرنوشت خودش است. همان چیزی که در اصل ۵۶ قانون اساسی هم آمده است. معتقدان به این قضیه را اکثرا روحانیون سنتی تشکیل می دهند. ضمن اینکه افراد نواندیش هم به همین نتیجه رسیده و همین باور را دارند. خیلی از شاگردان آیت الله منتظری و دوستان من هم همین نظر را دارند و "نظریه ولایت" را برای فقیه، ثابت شده نمی دانند.

سوم،رویکرد گروهی است که نظریه ی ولایت فقیه را قبول داشتند و شاید هنوز هم قبول داشته باشنداما با آنچه که درعمل اتفاق افتاده مساله دارند ویا به عبارت دیگر ،با بعضی از مصادیق و اختیارات ولایت فقیه مخالف هستند. اینها بیشتر ناظر به جنبه های عملی مصادیق ولایت هستند. مثلا وقتی که می بینند داشتن فلان اختیار رهبری به صورت مطلق مشکلاتی را به وجود می آورد، می گویند که این اختیار باید به صورت مشروط در اختیار ولی فقیه قرار بگیرد یا مثلا اینکه مردم "ولی" را برای یک دوره ی ده یا پنج ساله انتخاب کنند. اینها راهکارهای پیشنهادی این گروه برای حل مشکلات است. در این نگرش، با مبحث "ولایت فقیه"، به مثابه قانون گذاری های بشری رفتار می شود و این به معنای آنست که حیطه اختیارات او دچار توسعه و تضییق خواهد شد؛ در جایی می بینند کار به مشکل برخورده است به او قدرت بیشتری می دهند و در جایی دیگر پی می برند که قدرت فعلی دچار فساد شده،پس آن را محدود می کنند. اینها کسانی هستند که نمی توانند از نظریه ولایت فقیه به صورت کامل بگذرند،امابا توجه به جنبه های منفی آن، دچار نوعی بازنگری شده اند. این عده در واقع به مساله ولایت فقیه به عنوان یک تجربه نگاه می کنند وسعی دارند تا نقاط ضعف آن را در قانون اساسی تصحیح کنند. در بین این عده تعدادی که از جنبه ی روشنفکری بیشتری برخوردارند مایل به کاستن از حیطه اختیارات ولی فقیه اند و آنها که بیشتر به حکومت متمایلند می گویند که اصلا باید "جمهوریت "را حذف و " حکومت اسلامی" تشکیل دهیم .در چنین حالتی به مقامی به نام "رییس جمهورِ" هم نیاری نخواهد بود و "ولی فقیه" به تنهایی برای اجرای امور کشور کفایت می کند.

به نظر من جناح مخالف "ولایت فقیه" در حوزه ها الان به شدت در حال تقویت شدن است. عمده ترین دلیل آقایان برای اثبات مبحث ولایت فقیه،"مقبوله ی عمربن حنظله" و بعد از آن "مشهوره ی ابی خدیجه" است . اما کسانی که با نظریه ولایت فقیه مخالفند تاکنون کمتر به روایاتی که ازآنها مباحثی چون ممنوعیت تصرف فقیه - به عنوان یک فرد غیر کارشناس- در امور سیاسی جامعه قابل استناج است، استناد کرده اند. من فکر می کنم که به این زوایا باید بیشتر تمسک کرد و اینها را به عنوان اسناد شرعی دید نه توصیه های اخلاقی. به اعتقاد من این مبحث از حالت اخلاقی درآمده و به یک راهکار عملی تبدیل شده است. روایات مورد اشاره هم بسیار قوی،"صحیح السند" و "موثقه" است و قابلیت استناد بسیار بیشتری دارد. در برابر یکی از این روایات، تمام روایات طرفدار نظریه ی ولایت فقیه زمین می خورد. چون روایت "مقبوله ی عمربن حنظله" که اصلی ترین سند آقایان در اثبات نظریه ی ولایت فقیه است، همان طور که از اسمش معلوم است و به زور ِ "قبول فقها"و در مقام عمل، ارزش پیدا کرده است . یعنی اگر خود روایت به لحاظ سندی، اعتباری نداشته ولی چون در مقام عمل مورد قبول واقع شده، به آن استناد می کنند. در واقع این دو روایت یادشده به آچار فرانسه ی آقایان بتدیل شده و همه چیز را می خواهند با آن اثبات کنند؛ از اینکه "قضاوت حق فقیه جامع الشرایط است" تا اینکه "متصدی امر قضا و ولایت باید مردان باشند و زنان نباید باشند". یعنی اینها از روایتی برای اثبات تمام دین استفاده می کنند که خودش به قول معروف زورکی مورد قبول واقع شده است. بسیاری روایات وجود دارد که به صراحت در نقطه ی برابر این روایت قرار دارند.آیات بسیاری در قرآن مجید هست که برابر این روایات مورد اشاره ی آقایان قرار می گیرد. به هر حال "نظریه ولایت فقیه" در حال زمین گیر شدن است. از اول هم تعداد زیادی طرفدار آن نبودند. یعنی به جرات می توان گفت که کمتر از دو درصد فقهای شیعه، زعامت کلی فقیه را به عنوان ولایت فقیه قبول دارند. قبل از انقلاب اسلامی هم از میان صد و چند فقیه بنامی که می توان برشمرد،صرفا پنج یا شش نفر به این نوع ولایت معتقد بودند.

به هرحال اینها چیزهایی بوده که در قانون اساسی نوشته شده است. من البته مدعی هستم که نظریه ی ولایت فقیه می توانست یک حکومت دموکراتیک در دنیا به یادگار بگذارد تا حداقل اینهمه از جانب مردم عادی و سیاستمداران به مبحث ولایت فقیه انتقاد وارد نشود. یعنی کسی که در مقام ولایت در راس کار قرار می گیرد،می بایست منافع ملت برایش اصل باشد و ملتزم به قانون اساسی ای باشد که او را ولی فقیه کرده و نخواهد با اختیاری که از این قانون گرفته کل همین قانون اساسی را بی اعتبار کند. در این صورت امکان برقراری یک دموکراسی اجمالی در کشور وجود می داشت. ولی این کار انجام نشد و البته ۳۰ سال هم فرصت کمی نبود. اگر اتفاقی هم برای مبحث ولایت فقیه بیفتد، هیچ کس مسوول آن نخواهد بود جز خود ولی فقیه. در واقع عملکرد خود اوست که می تواند به این جایگاه صدمه بزند یا برای آن اعتبار کسب کند. شاید امروز هم اگر همه اینها در چهارچوب قانون و با قرائت دموکراتیک از قانون همراه باشد، در چهارچوب حق حاکمیت ملی باشد و نه یک حاکمیت منصوب از جانب خدا که ملت را نادیده بگیرد و اگر به حاکمیت مطلق ملت تن دهند ، آنگاه می توانند به عنوان زیر مجموعه این نوع حاکمیت و با اسم حاکمیت ولایت فقیه رفتار بهتری از خود نشان دهند به گونه ای که مردم از آنها راضی باشند یا مردم احساس کنند که آزادی دارند. ولایت فقیه این گونه نیست که با آزادی بیان و آزادی رسانه مخالف باشد. ولی این ولی فقیه است که خود را با روزنامه ها درمی اندازد، جلوی رسانه های خصوصی را می گیرد و آنها را به بند می کشد و آن موقع مردم احساس خفقان می کنند و آن را ناشی از قدرت فراقانونی ای می بینند که ولایت فقیه برای خودش قایل است و بعضی مواقع احساس می کنند که عامل بدبختی شان ولی فقیه می شود.


چرا مراجع سکوت کرده اند؟


چرا برخی از مراجع در قم و مشهد نسبت به مسایل اخیر اعتراضی نکرده اند؟ این عدم اعتراض را چگونه باید معنی کرد؟

همانطور که قبلا اشاره کردم، بخش قابل توجهی از مراجع دارای اعتقاداتی کاملا سنتی هستند. یعنی اصلا با این مقوله های جدید رابطه خوبی ندارند. مثلا به طور قطع برخی از مراجع تقلید از اینکه برخی به آقای سروش اهانت کنند ناراحت نمی شوند.حتی ممکن است اگر خودشان بتوانند و دون شان خود ندانند، مطلبی را علیه آقای سروش بگویند. چون بعضی از این افراد در گذشته با ایشان درگیری و اصطکاک داشتند و حتی از نامه نگاری هایی که در سال گذشته اتفاق افتاد، معلوم است که خیلی از آنها از مباحث مطرح شده توسط آقای سروش نگرانند. من هم در مورد مقوله قرآن مخالف نظریات ایشان و آقای شبستری هستم. اما دلیل بر این نمی شود که مانع سخنان آقای سروش شوم چون در هر حال ایشان هم فرد عالمی هستند و استدلال می کند و مخالفت با ایشان هم باید با استدلال باشد نه اهانت.

اما بحث این است که سنخ مخالفت روحانیون سنتی و مراجع سنتی تقلید، با نوع مخالفت های آیات عظام منتظری یا صانعی یا اردبیلی فرق می کند. روحانیت سنتی مثلا به این اعتراض می کند که چرا قرآن را در مراسمی با ساز و آواز برای قاری برده اند نه این که چرا وزارت ارشاد اجازه چاپ آثار اندیشمندان را نمی دهد یا اینکه چرا روزنامه ها را می بندند و یا مردم را سرکوب می کنند. البته راجع به این موضوع اخیر آنها هم مقداری معترض اند که بنا نبوده خونی ریخته شود یا اینکه مردم این طور کتک بخورند و صدمه ببینند و در بازداشتگاهها باشند و از آنها اعترافات غیرقانونی و غیر مشروع گرفته شود. آنها بیشتر در مواردی که رفتار حاکمیت با طرز تفکر سنتی شریعت اصطکاک داشته باشد، درگیری و مساله دارند. اما دغدغه ها و انگیزه های مخالفت همه یکسان نیست. به این معنا که برخی از آقایان مراجع اعتقاد دارند که اصلا زن نباید حق رای داشته باشد یا مثلا یک سری از آنها با وزیر شدن زنان مشکل دارند . این عده حتی دولت را تهدید هم می کنند و ممکن است حتی در مقابل دولت بایستند. اما همین ها در برابر شایعه تجاوز جنسی یا شکنجه هایی که انجام آنها قطعی شده یا همین بیدادگاه و اعتراف گیری ها – که طبق خطابه خود این آقایان خلاف مسلم شرع است - هیچ اعتراضی را حداقل به صورت علنی مطرح نمی کنند و اینها را قابل گذشت می بینند. یعنی اگر حکومت سایر جنبه هایش را درست کند، اینها در حدی است که شاید از نظر آقایان قابل بخشش هم باشد. در صورتی که از دید کسی مثل آیت الله منتظری، دغدغه اصلی همین هاست. چراکه امیرالمومنین علی (ع) می گوید: "اگر کسی خلخال از پای زن یهودی بکشد، اگر مسلمان از غم بمیرد سزاوار است". ولی اکنون که به اسم اسلام این اتفاقات می افتد، آقایان هیچ غمی ندارند یا اگر این طور نیست، لااقل آن را آشکار نمی کنند که مردم بدانند اینها هم غم دارند.

این خیلی زشت است که کسی نام دین، حمایت از دین و سرباز دین را یدک بکشد، اما اینجا که جای دفاع از دین است، دم برنیاورد. مانند سربازی که سال ها مردم به او حقوق می دهند تا اگر یک وقت اتفاقی افتاد، او به عنوان نمایندگی از مردم به دفاع از کشور برود. در مورد مراجع هم مردم این همه به آنها احترام می گذارند، این همه امکانات برای آنها فراهم می کنند، این همه شخصیت برای آنها قایل هستند برای اینکه اگر روزی به دینشان اهانتی شد، در دفاع از آن بایستند. ولی متاسفانه می بینند که بی خیال و بی تفاوتند. هرچند که نمی توان انتظار داشت که همه جا همه آقایان به میدان بیایند، اما یک جاهایی انتظارات به حق است. لااقل اگر با وزیر شدن زنان هم مشکل دارند آنقدر مردانگی و جرات داشته باشند که اعتراض کنند.

اما در مجموع می توان گفت که بین علما و روحانیون هم اختلاف دیدگاه و نظر وجود دارد و نمی توان در هر امری انتظار حرکت یک دست و اقدام جمعی از آنها داشت. هرچند ممکن است امری اقتضا کند که از نظر همگان تعرض به اسلام محسوب شود و همه از آن متضرر بشوند و همه در برابر آن موضع گیری کنند مثل این کشتار اخیر که مردم حق دارند که از مراجع طلب کنند که این سکوت را بشکنند و حداقل از مظلوم دفاع کنند.


تصدی "غیر لایق" در اسلام حرام است

در یکی از نوشته هایتان متذکر شده اید که مراجع در طول تاریخ مرجع مردم بوده اند و این خود توقع ایجاد می کند که در چنین مواقعی اعتراضشان را نشان بدهند. سوال من از شما این است که آن بخش مترقی از علما که صدای اعتراض خود را به گوش مردم رسانده ند، چه جایگاهی در میان حوزه و مردم دارند؟

مردم با تجربه ای که در این ۳۰ سال گذشته کسب کرده اند ،دیگر اعتبار گذشته را برای روحانیت قایل نیستند. در دوره قبل ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، برخی از این نهادهای دولتی نظرسنجی ای را در ارتباط با گروه های مرجع انجام داده بودند، مبنی بر این که "مردم امروز به چه گروه هایی بیشتر اعتماد می کنند و نظر چه کسانی بیشتر در زندگی مردم تاثیرگذار است؟" اگر این ارزیابی در سال ۵۷ می شد، قطعا روحانیت در صدر گروه های مرجع بود ولی در این مورد اخیر، روحانیت در بین ۱۰ گروه، به رتبه هفتم رسیده بود . این برای روحانیت خطر است، این نشان می دهد که مردم از روحانیت راضی نیستند. یعنی احساس می کنند روحانیت در سر جای خود قرار نگرفته است ویکی از موارد همین وارد شدن در حکومت است که روحانیت آمادگی آن را نداشت. انسان بدون آمادگی حتی به مهمانی هم نمی رود پس چطور به خود اجازه می دهد امر عظیمی همچون "مسوولیت اجتماع" را بر عهده بگیرد؟ آن هم در شریعتی که پیامبرش بارها تکرار و تاکید کرده است که: "اگر کسی متصدی امر مردم شود و مردم را ضایع کند، خدا او را ضایع می کند". یعنی تصدی غیر لایق در اسلام حرام است. هرکسی با علم به این که لیاقت انجام کاری را ندارد تصدی آن را در دست گیرد، مطابق روایات، فعل حرام انجام داده و مرتکب خیانت به خدا، به رسول الله (ص) و به جامعه اسلامی است. دیگران هم اگر علیرغم وجود فرد لایقتر کسی را برگزینند که لیاقتش کمتر از او باشد، مرتکب همان خیانت شده اند.

پس طبیعی است که مردم به این نتیجه برسند که روحانیون وظیفه شرعی و انسانی شان را انجام نداده اند و به آنها بدبین شوند و به آنها اعتماد نکنند. اگر آقایان در این شرایط از دین شان دفاع نکنند، طبیعتا از این رده ای که دارند بیشتر سقوط خواهند کرد و اگر قرار باشد که چهره روحانیت بازسازی شود این به عملکرد روحانیت برمی گردد. و اینکه جرات نشان دهند و نسبت به مسوولیتی که بر عهده گرفته اند وفاداری بیشتر نشان دهند. امیدوارم این گونه شود.

از فرصتی که در اختیارما گذاشتید، متشکرم.

در صورت دستگيري موسوي يا كروبي يا خاتمي اعلان اعتصاب عمومي مي كنيم !

اگر سران كودتا بخواهند حماقت عظيم خود يعني دستگيري آقايان موسوي ، كروبي يا خاتمي را انجام دهند ، جنبش سبز ايران اعلان اعتصاب عمومي مي كند . و با خارج كردن پولهاي خود از بانكها و عدم پرداخت قبوض آب و بر ق و تلفن فلج سازي دولت كودتا را به معني تام كلمه به نمايش مي گذارد .

اين اخطاري است كه پيشاپيش به تمامي سران كودتا مي دهيم تا شايد كمي بيشتر به خود آيند !
و زنگ خطري باشد براي شايد معدود عاقلان موجود در حكومت كه با خارج شدن رهبري جنبش سبز از ايران ديگر درنگي براي سرنگوني كامل آنها باقي نمي ماند !

تحليل تايمز از ناآرامی های تهران : فروپاشی انقلاب نزديک می شود !

سه شنبه ۸ دى ۱۳۸۸
مايکل بينيون

يک شورش چه وقت به انقلاب تبديل می شود؟ در طول تاريخ، راهپيمائی ها، تظاهرات و شورش ها جمعيت را به خيابان ها کشانده و دولت ها را تهديد کرده اند. در اغلب کشورها، يک سرکوب سريع همراه با سازش های سياسی، معمولاً به مهار ناآرامی های مردمی منجر می شود. اما هنگاميکه خشونت، خشم و سرکوب شديد می شود و دولت ها کنترل خود را از دست می دهند، نقطه فروپاشی فرا می رسد و انقلاب آن سرزمين را دربر می گيرد. آيا ايران به نقطه فروپاشی رسيده است؟

انقلاب های کلاسيک که به تغيير روابط جهانی منجر شده اند، هنگامی رخ می دهند که سرکوب ديگر نمی تواند نقش يک مانع را ايفا کند. شورش دهقان های فرانسه پيش از انقلاب فرانسه و يا کارگران در روسيه تزاری، چندين سال به درازا کشيد. تنها زمانيکه تلاش برای پاسخگوئی به درخواست های آنها آغاز شد، انقلابيون شهامت طغيان پيدا کردند. ديکتاتوری فرانسه توان سرکوب را از دست داد و آنها را از صحنه روزگار حذف کرد. تزار هم عقب نشينی کرد و دولت الکساندر کرنسکی از اصلاحات گسترده سخن گفت و بلشويک ها به اين وسيله شانس خود را امتحان کردند. سازش های سياسی اغلب نشانه نزديک شدن انقلاب هستند.

در کشورهائی که يک دولتِ مورد تهديد، حجم سرکوب را دوبرابر می کند و نيروهای نظامی را برای شليک به سوی مردم و بازداشت آنها به خيابان می کشاند، ممکن است شورش متوقف شود. صدام حسين در سال 1991 و پس از شکست در جنگ خليج فارس با يک شورش همگانی در جنوب کشور روبرو شد، اما وقتی نيروهای گارد صدام به سرکوب شديد جمعيت شيعه دست زدند، شيعيان در زير وحشی گری های دولت، مغلوب شدند. صدام و رژيمش از آن شورش جان سالم به در بردند.

گاهی نيروهای خارجی نيز می توانند طغيان را سرکوب کنند. شورش های سال 1953 در آلمان شرقی و تظاهراتی که در برلين شرقی در برابر دولت اقماری کمونيست والتر اولبريخت به راه افتاد، سريعاً به کمک نيروهای اشغالگر اتحاد جماهير شوروی سرکوب شد. ناآرامی های مجارستان نيز در سال 1956 با تهاجم تانک های اتحاد جماهير روبرو شد. 12 سال بعد و همزمان با حمله تحت رهبری مسکو مطابق مفاد پيمان ورشو، بهار پراگ در چکسلواکی به زمستان تبديل شد.

در تمام اين موارد، هيچ امتيازی به مخالفان داده نشد و هيچ تلاشی برای سازش با آنان و يا دادن مشروعيت سياسی به آنها به عمل نيامد. اين اتفاقات، با موج انقلاب های به راه افتاده در اروپای شرقی در سال 1989 متفاوت بود. رهبران آلمان شرقی کمونيست برای سرکوب همراه زور، بر روی مسکو حساب می کردند، اما ميخائيل گورباچف از ادامه اين پشتيبانی خود داری کرد. پيام او به ساير اقمار اتحاديه جماهير اين بود که بايد از اصلاحات تحت رهبری وی پيروی کنند، در غير اينصورت به حال خود رها خواهند شد. اولين شکاف ها در آلمان شرقی تحت رهبری اريک هونکر، رئيس حزب کمونيست کشور، به وجود آمد. معترضان جسارت پيدا کردند و ارتش از گشودن آتش به سوی معترضان منع شد. جمعيت به سوی ديوار برلين هجوم برد و رژيم حاکم تنها با يک فشار ناچيز از هم فرو پاشيد.

نظير همين رويداد در مجارستان، چکسلواکی و بلغارستان رخ داد. قضيۀ رومانی متفاوت بود. هيچ سازشی رخ نداد و هيچ رهبر انقلابی در کار نبود. تنها در يک لحظۀ مبهوت کننده و اعتراض آميز، هنگاميکه نيکلای چائوشسکو از خود ضعف نشان داد، حتی فرمانبرداری نظاميان را نيز از دست داد. به محض آنکه رژيمی حمايت پليس و نيروهای نظامی را از دست می دهد، وقوع انقلاب اجتناب ناپذير می شود.

بر اساس گزارش های رسيده از ايران، عده ای از نظاميان اين کشور نيز از گشودن آتش به سوی تظاهرکنندگان خودداری کرده اند. در شرايط فعلی، آقای احمدی نژاد به پشتوانۀ شبه نظاميان بسيج، مجلس و سپاه پاسداران، مطمئن و دلگرم به نظر می رسد. او هيچ تلاشی برای کسب رضايت معترضان از طريق سازش و يا دادن هرگونه پاسخ احتمالی به تقاضا هايشان به خرج نداده است.

رژيم از اين نگران است که سرکوب مخالفان به نتيجه نرسد، با اين حال تندروها همچنان به کار خود ادامه خواهند داد. رابرت موگابه رئيس جمهور زيمباوه هم فکر می کرد «وفاداران» و نيروهای خشن او می توانند مخالفانش را مرعوب کنند، اما وقتی سربازهايش نيز نشان دادند که پول و غذا ندارند، وی مجبور به سازش شد و مورگان تسوانگياری را وارد دولت کرد. او فعلاً دوام آورده اما کشمکش در زيمباوه هنوز پايان نيافته است.

سرکوب و وحشی گری شديد و طولانی معمولاً می تواند وقوع انقلاب را برای مدت طولانی به تعويق بياندازد. رژيم استالينی در کره شمالی توانسته بيش از آنچه خارجی ها فکر می کردند و عليرغم از هم پاشيدگی اقتصادی و فقر غذائی، هنوز دوام بياورد.

رهبران ايران از امتياز سه نسل خودکامگی بهره مند نيستند. درواقع سابقه خود آنها در به راه انداختن يک انقلاب عليه شاه، خاطره زنده و يک مشوق برای ميليون ها ايرانی است که اين حادثه را تکرار کنند. ممکن است رسيدن به نقطه فروپاشی، زودتر از ناآرامی ها در جاهای ديگر دنيا فرا برسد.



منبع: تايمز آنلاين- 29 دسامبر

ابراهيم نبوي : به کدامین گناه خودشان را کشته شدند؟

چهارشنبه ۹ دى ۱۳۸۸
در راستای اینکه علی موسوی خواهرزاده میرحسین موسوی در روز عاشورای 1388 کشته شده و به گفته فرمانده پلیس تهران، وی ترور شده است، و به گفته همین فرمانده تروریست ها مشکوک بوده و احتمالا از لندن رهبری می شدند و همچنین به گفته حسین شریعتمداری، میرحسین موسوی خودش قاتل خواهرزاده خودش است، با سردار وجب زاده، فرمانده پلیس تهران مصاحبه ای انجام دادیم که زوایای پنهان و حتی آشکار همه واقعیات روشن حوادث اخیر را تاریک و واقعیات مخفی همین حوادث را فاش می کند.



ما: لطفا بفرمائید آقای علی موسوی خواهرزاده آقای میرحسین موسوی چگونه مورد اصابت گلوله قرار گرفت؟



سردار وجب زاده: براساس اطلاعاتی که در دست ماست، یعنی در همین دست راست من است، ولی دستم را باز نمی کنم که همه اش را ببینید، آقای علی موسوی راس ساعت 11 صبح تا 4 عصر، دقیقا در همین زمان، با شلیک یک گلوله که توسط یک نفرکه هویت او آشکار نیست، به قتل رسیده. گلوله ای که باعث قتل این جوان شده است، از نوع گلوله 766 است که این اسلحه سلاح سازمانی نیروی انتظامی نیست، و به همین دلیل حدس می زنیم که یک نیروی پنهان از داخل یا خارج کشور، وی را مورد اصابت گلوله قرار داده و کشته است. این قتل آنقدر واضح است که نیروی انتظامی جسد متوفی را فعلا تحویل خانواده وی نخواهد داد، چون ممکن است محل گلوله و نوع آن را تغییر بدهند و حکومت را متهم کنند.



ما: با توجه به اینکه هفت نفر دیگر هم توسط نیروی انتظامی کشته شده اند، آیا این احتمال وجود ندارد که مرحوم علی موسوی هم توسط همین نیروی انتظامی کشته شده باشد؟



سردار وجب زاده: نه، ما این احتمال را نمی دهیم، چون در سایر مواردی که مقتول توسط برادران نیروی انتظامی کشته شده است، معمولا شلیک گلوله در حالی صورت گرفته که مقتول همزمان از پل پائین افتاده یا حتی در مواردی بعد از شلیک از پل بالا رفته است. در یکی دیگر از موارد، مقتول همزمان با اصابت گلوله با ماشین برخورد کرده و با وجود اینکه ماشین مذکور ماشین نیروی انتظامی بوده، و گلوله هم گلوله سلاح سازمانی بوده، اما پزشکی قانونی گواهی کرده که مقتول تعمدا خودش را جلوی گلوله پلیس پرت کرده و چون موفق به کشته شدن نشده، برای لجبازی با نظام خودش را چند بار زیر ماشین انداخته است. اینها نشان می دهد که دشمنان نظام با برنامه دقیق و مشخصی علیه امنیت ملی اقدام کرده و حتی در این راه تعداد زیادی از آنها خودشان را جلوی گلوله انداخته و حدود هزار نفر به زور وارد زندان شده اند که آبروی حکومت را ببرند.



ما: در روز گذشته افراد مختلفی در مورد بی حرمتی از سوی جنبش سبز در روز عاشورا تاکید کردند، لطفا بگوئید که با توجه به اینکه خونریزی در این روزها حرام است، این بی حرمتی چگونه صورت گرفت؟



سردار وجب زاده: البته ممکن است کسانی فکر کنند که کشتن افراد یا کتک زدن افراد در ماه محرم الحرام گناه دارد، این یک نظر است، از نظر ما هم این افراد می توانند نظرشان را داشته باشند و حتی آن نظرات را اعلام کنند، هیچ اشکالی ندارد، فقط ما آنها را دستگیر و زندانی می کنیم و بعد که مننژیت گرفتند، ممکن است اگر زنده باشند با یک میلیارد تومان وثیقه به مدت یک روز بتوانند با خانواده شان ملاقات کنند تا خانواده شان را هم دستگیر کنیم، این موارد هم وجود دارد، اما چیزی که دل اسلام و بخصوص مسلمین، که همه شان فامیل ما و رهبر معظم انقلاب هستند، به درد آورده و بازهم به درد خواهد آورد، این فاجعه بزرگ است که برخی افراد در روز عاشورا حرمت ها را شکستند و کف زدند و سوت کشیدند، این فاجعه بسیار بزرگی است که همه ما را تکان داده و حتی برخی از مسوولان امر دچار پارکینسون شده اند و هنوز تکان می خورند، حالا ممکن است تعدادی هم کشته شده یا زندانی شده باشند، بالاخره کشته ها را می توان دفن کرد یا زندانیان را آزاد کرد، ولی کسانی که سوت کشیدند و حرمت شکنی کردند باید چه کنیم؟ این موضوعی است که بسیاری از علما را نگران کرده است.



ما: لطفا نام علمایی که در اثر این اقدام نگران شده اند ببرید؟

سردار وجب زاده: علمای بسیاری بودند که نگران شدند، از جمله سردار رادان و سردار احمدی مقدم و سردار فیروزآبادی و سردار وحیدی و سایر علمایی که واقعا نگران شدند.



ما: در روز عاشورا گروهی از لباس شخصی ها به حسینیه جماران حمله کرده و به آنجا که حسینیه آیت الله خمینی بود بی حرمتی کردند، کلا نظرتان در مورد بی حرمتی به آیت الله خمینی چیست؟



سردار وجب زاده( با آمدن نام امام خمینی بشدت منقلب می شود و ده دقیقه گریه می کند، بعد توی سرش می زند، بعد یک زنجیر از جیبش بیرون آورده و پنج دقیقه زنجیر زنی می کند، بعد دو گاز اشک آور از پنجره به بیرون پرتاب می کند و بعد از زدن یک قمه به خبرنگار به سووال پاسخ می دهد): بی حرمتی به امام خمینی واقعا از زشت ترین کارهایی بود که در کارنامه سیاه جنبش باصطلاح سبز ثبت شده و قلب ما را سولاخ سولاخ کرده و واقعا اسلام با همین بی حرمتی خیلی لکه دار شد. مردم دیدند که عکس عزیز امام خمینی جلوی دوربین به آتش ها کشیده شد و شاید در یک روز ده هزار بار تصویر آن پخش شد و هر بار انگار یک عکس جدید آتش می گرفت که ما دائم تلویزیون نگاه می کردیم و اشک می ریختیم.



ما: برخی معتقدند تحت فشار قرار دادن خانواده آیت الله خمینی و تهدید آنها به زندان و حمله به حسینیه جماران و زیرپا گذاشتن دستورات آیت الله خمینی از پاره کردن عکس وی مهم تر است، آیا شما به این موضوع معتقد نیستید؟

سردار وجب زاده: پاره کردن و آتش زدن عکس امام قلب آدم را آتش می زند، در حالی که حمله به حسینیه جماران و فشار به خانواده امام قلب آدم را آتش نمی زند، این تفاوت را باید مردم بفهمند، و اگر نفهمند طبیعتا برادران ما چه با لباس شخصی و چه با لباس نظامی و انتظامی فرقش را توی چشم مردم می کنند.



ما: گفته می شود که عکس امام را خود صدا و سیما آتش زده و فیلمش را به همین دلیل بارها پخش کرد، در این مورد نظرتان چیست؟

سردار وجب زاده دوباره خشمگین می شود و نظرش را با زدن چند شیئی سخت به چند منطقه نرم خبرنگار نشان می دهد.



ما( زخمی): شما گفتید که مرحوم علی موسوی توسط سبزها ترور شد، نظرتان در مورد کشته شدن ندا آقا سلطان و سایر کسانی که در خیابان کشته شدند چیست؟

سردار وجب زاده: در مورد کشته شدن شهید نداآقا سلطان به دست عوامل انگلیس که توسط فیلمبردار بی بی سی با کمک مترجم پائولو کوئیلو صورت گرفت، جای شکی باقی نمانده است، اتفاقا تعدادی از برادران و خواهران ما هم که واقعا از همکاران زحمتکش و بی طرف ما هستند، در یک نمایش خیابانی حجت را تمام کردند و مردم ما به عینه دیدند که چه کسانی با چه ترفندهایی او را به قتل رساندند. در موارد دیگر هم جنبش سبز تلاش بسیار زیادی کرد تا نیروهای ما را که با متانت و آرامش معترضان را هدایت می کردند و گاهی اوقات در جریان هدایت احتمالا چند نفری کشته شدند، تحریک کند که دست به خشونت بزنند، ولی نیروهای ما جز در روزهای بعد از انتخابات و جز در جریان درگیری و یا بازجویی و یا دستگیری و یا در داخل کشور، در هیچ جایی رفتار خشونت آمیز نداشتند. البته این طبیعی است که وقتی کسی از ماموران دولت مظلومانه دست به شلیک می زند، مردم نباید جلوی اسلحه او بایستند.



ما: شما در یکی از مصاحبه هایتان گفتید که هیچ کس در کهریزک کشته نشده ولی سازمان قضائی نیروهای مسلح اعلام کرد سه نفر از دستگیرشدگان در کهریزک به دلیل قتل عمد کشته شدند، در این مورد نظرتان چیست؟



سردار وجب زاده: ما حرف متفاوتی نزدیم، ما گفتیم که کسی کشته نشده است، و سازمان هم اعلام کرد سه نفر کشته شدند. و تعدادی هم به همین دلیل زندانی شدند و مجازات خواهند شد. ما در این مورد دروغ نگفتیم، فقط آنها گفتند که قتل اتفاق افتاده در حالی که از نظر ما قتل اتفاق نیافتاده بود. این دلیل نمی شود که ما دروغ گفته باشیم. مثلا یکی از فرماندهان سپاه گفته بود تعداد راهپیمایان روز قدس دو میلیون نفر بود، بعدا ایشان اعلام کرد که تعداد راهپیمایان پنج هزار نفر بوده، این که دروغ نیست.



ما: ولی نهایتا قتل اتفاق افتاده بود، درست است؟

سردار وجب زاده: بله، سه نفر در کهریزک کشته شدند، در این شکی نیست.



ما: ولی شما گفتید که کسی کشته نشده.

سردار وجب زاده: من نمی فهمم این دو مورد چه تفاوتی دارد؟ اینکه سه نفر کشته شده باشند یا کسی کشته نشده باشد. از نظر نیروی انتظامی تهران بزرگ هیچ فرقی نمی کند که کسی کشته شده باشد یا سه نفر کشته شده باشند. مثلا سبزها می گویند که هیچ بسیجی در درگیری ها کشته نشده، در حالی که بیش از بیست نفر از نیروهای بسیج در این درگیری ها کشته شدند.



ما: لطفا نام این شهدای بسیجی را ببرید تا مردم از آنها قدردانی کنند؟

سردار وجب زاده: بسیاری از این شهدا راضی نیستند نام شان برده شود، چون نمی خواهند کاری که برای رضای خدا کردند با مسائل دنیوی آلوده گردد.



ما: پس لطفا بفرمائید جسدشان کجا دفن شده که ما برویم دسته گلی روی مقبره آنها بگذاریم.

سردار وجب زاده: این موارد محرمانه است و بسیاری از برادران بسیجی ما در صحنه های مختلف بشهادت رسیده اند، بدون اینکه راضی باشند جسدی از آنها بجا بماند. این از بزرگی و ارادت آنها به امام زمان است و بیشتر از این هم سووال نکنید وگرنه همچین می زنم توی سرتان که باد کنید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

آخرين آخبار