آخرین اخبار سانی نیوز

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

تحلیلگران انقلاب سبز : رو به کدام فردا؟


تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۸۸
چندی است که سلسله برنامه هایی، تحت عنوان "رو به فردا" از صدا و سیمای انحصاری پخش میشود که در قالب مناظره به بررسی بحران پس از انتخابات در ایران میپردازد. این در شرایطی است که حاکمیت همچنان از پذیرش وجود بحران در کشور سر باز میزند، اما پخش شتابان (3 بار در هفته) چنین برنامه ای را میتوان نشانه ای از تغییر رفتار (نه لزوما تغییر رویکرد) در حاکمیتی دانست که نگران حضور بعدی هواداران جنبش سبز در خیابان است. این برنامه را هم میتوان توطئه ای حساب شده دانست و هم اشتباهی ابلهانه، اما آن چه اهمیت دارد این است که فرصت ها و تهدیدهایی که در این حرکت رسانه ای وجود دارند، به درستی مورد ارزیابی و شناخت قرار گیرد تا موجب انحراف معیار در مسیر جنبش سبز نگردد.


ابعاد شکلی

برگزاری مناظره ها در شرایطی صورت میگیرد که تلاش هفت ماهه جناح حاکم برای جمع کردن اعتراضات مدنی جنبش سبز، به شکست منجر شد. پخش این سری مناظرات، صرف نظر از محتوای آن، واکنشی است به شکست. این واکنش میتواند هوشمندانه یا غیر منطقی باشد، اما باید توجه داشت که بستر و جبهه ای جدید در برابر جنبش سبز گشوده شده است و در این بستر، چشم انداز فرصت ها پر رنگ تر به نظر میرسد، چرا که روزی که باید چنین برنامه هایی پخش میشد، ارعاب، کشتار و شکنجه شهروندان در دستور کار حاکمیت قرار داشت. بنا براین پیش از پرداختن به محتوای برنامه ها، میتوان گفت که حاکمیت "مجبور" به تهیه و پخش چنین برنامه هایی شده است و این یک پیروزی مقطعی برای جنبش سبز محسوب میشود. این حاصل هفت ماه مبارزه سبزهاست و اگر این مبارزه با همین شیوه مدنی ادامه یابد، قطعا هفت ماه بعد شاهد وضعیت به مراتب بهتری نسبت به امروز خواهیم بود.

حاکمیت از نظر اجتماعی پایگاه ثابتی در جامعه دارد و واضح است که این پایگاه دیگر هرگز رشد نخواهد کرد، بنابر این چنین برنامه هایی بیش از آن که بخشی از سبزها را به اردوی نظام منتقل کند، جسارت حضور و اعلام مخالفت را در میان شهروندان محافظه کار تر افزایش خواهد داد. باند حاکم دیگر تحت هیچ شرایطی قادر نخواهد بود که تظاهراتی مانند روز 9 دی (معروف به تظاهرات ساندیسی) را با همان میزان جمعیت برگزار کند و این به معنای شکست برنامه اساسی کودتاچیان برای تعریف و تفکیک و در نهایت به جان هم انداختن دو ملت است. در این شرایط اگر تظاهرات بعدی سبزها (در 22 بهمن) با جمعیتی میلیونی و بزرگ و به صورت مسالمت آمیز برگزار شود، پخش مناظره های تلویزیونی، به بزرگتر شدن ملت واقعی (اعم از سبز و غیر سبز) منجر خواهد شد. اما نقش این برنامه و تلاشهای رسانه ای مانند آن این است که اگر این تظاهرات با سکوت و همراهی با شعارهای دولتی همراه شود، با سوء استفاده حاکمیت و سرقت جمعیت همراه خواهد شد. اما اگر سبزها تظاهرات 22 بهمن را به شکل یک تظاهرات اختصاصی جنبش سبز برگزار کنند و فقط شعارهای جنبش را سر بدهند، متهم به تمامیت خواهی و عدم رعایت حقوق مدنی شهروندان حامی نظام خواهند شد و این امر فرصتی مناسب برای بسیج حامیان و صدقه بگیران دولت و تداوم سرکوب ایجاد خواهد کرد. این یکی از تهدیدات موجود در رویکرد جدید رسانه انحصاری است.

باید توجه داشت که رسانه انحصاری، پس از کودتا به مرز ورشکستگی رسید و به یک رسانه سوخته تبدیل شد. اما با پخش این مناظره ها، درصد بینندگان به طور ملموس افزایش یافت. این امر فرصتی برای دروغ نمایی های بعدی در اختیار رسانه انحصاری قرار میدهد. ترفندی که میتواند این تهدید را به یک فرصت برای جنبش سبز تبدیل کند، این است که سبزها تظاهرات 22 بهمن را به صورت یک تظاهرات ملی و با احترام به تمامی گرایش ها و عقاید سیاسی موجود در جامعه برگزار کنند، تا پس از آن به جای صدا و سیما، این جنبش سبز باشد که با موفقیت خود را به عنوان یک جنبش تمام عیار ملی به حاکمیت تحمیل کند. باید توجه داشت که به هر حال بخشی از جامعه ایران خواهان حفظ نظام و قانون اساسی آن هستند و از نظر حقوقی، کاربرد زور برای حفظ نظام از کاربرد زور برای سرنگونی آن مشروع تر است، حتی اگر درصد مخالفان بیشتر از حامیان باشد. سهل است در شرایطی که حاکمیت اجازه هیچ نوع نظر سنجی مستقل و بی طرفانه را نمیدهد، نمیتوان درصد واقعی ملتزمان به قانون اساسی را تعیین کرد. این سخن به معنای حمایت از ساختار فعلی نظام نیست، بلکه تلاشی است برای یافتن کم هزینه ترین روش و بهترین شکل (متد و فرم) برای پیشبرد جنبش سبز، به نحوی که شمار فعالان علنی را افزایش دهد و نیروی سرکوب به تدریج کاهش یابد و در نهایت هدف اصلی جنبش سبز، یعنی حاکمیت ملت محقق شود.

 تا پیش از آن، باید با حفظ هوشیاری نسبت به چنین برنامه هایی، به اطلاع رسانی و تبیین اهمیت شرکت در راهپیمایی 22 بهمن برای شهروندان پرداخت و از تمام ظرفیتهای جنبش سبز برای بسیج حداکثر جمعیت در تهران و مراکز استانها استفاده کرد. آن چه مهم است این است که سبزها به جای مباحثه در مورد میزان موفقیت یا جسارت شرکت کنندگان، به امر خطیر اطلاع رسانی و ترغیب سایرین برای شرکت در تظاهرات بپردازند. در عین حال باید به اهمیت طراحی شعارها و نحوه بیان شعارها در روز عنایت ویژه ای مبذول داشت. در این زمینه خلق ابتکارهای جالب و مدنی، مانند پیشنهاد هوشمندانه مسیح علی نژاد بسیار موثر خواهد بود. میتوان پارچه نوشته بزرگی که روی آن نوشته شده است: "من منتقد شرایط موجود نیستم، من مخالف این شرایط هستم" را در تظاهرات  حمل کرد و به این طریق ابزار حریف را از او ربود و علیه خودش به کار گرفت. ابتکار هوشمندانه دیگر، فعال شدن دانشگاه ها و انجمن های دانشجویی برای برپایی مناظره واقعی و بدون خط قرمز است که میتواند میزان صداقت حاکمیت را به آزمون بگذارد.


ابعاد محتوایی

بخش دیگر تهدیدات و فرصتهای موجود در این برنامه ها، به محتوای سخنان و گفتار شخصیتهای شرکت کننده باز میگردد. این امر به هوشمندی، حضور ذهن و جسارت افراد بستگی دارد و انتخاب میهمان برنامه هم با رسانه انحصاری است! یک مسئله بسیار مهم در خصوص این مناظره ها، این است که شخصیت مدافع جنبش سبز، جهت بحث را از درگیری بر سر تفاوت اغتشاشگر و معترض به مسائل ایدئولوژیک معطوف کرده و تناقضات گفتمان مسلط را برای مخاطبان برملا سازد. تسلط بر جامعه بدون تناقض ممکن نیست و تناقض یا با زور تحمیل میشود، یا از طریق گفتمان. اکنون گفتمان مسلط در بدترین شرایط ممکن قرار دارد و به راحتی میتوان به آن حمله کرد. این حمله باید از طریق طرح پرسش و شبهه های هوشمندانه صورت بگیرد، نه از طریق نفی مفاهیم گفتمان حکومتی؛ بنابراین باید از به زبان آوردن مفاهیمی مثل فتنه، اغتشاش، منافق، محارب و ... خوددای کرد. در این خصوص تاکید بر قانون اساسی و جایگاه رای ملت در آن میتواند حامیان کودتا را در تنگنا قرار دهد. آنها یا باید بر اهمیت رای ملت تکیه کنند، یا این که به صراحت بیان کنند که اراده ولی فقیه مافوق قانون و رای ملت است. در این زمینه نگاه گفتمانی به مفاهیم و نشانه های جنبش سبز (مثل کودتا و شعار رای من کجاست؟) بسیار موثر خواهد بود. حامیان کودتا باید پاسخ دهند که چرا کلیه فعالان سیاسی و مدنی بازداشت شده اند، در حالی که مهاجمان به حسینیه جماران اصولا تحت تعقیب قرار نمیگیرند؟ چرا تمام مشاوران موسوی و کروبی زندانی شده اند، در حالی که قوه قضائیه قادر به اجرای حکم دو ماه انفصال از خدمات دولتی رحیم مشایی نیست؟ چرا به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اجازه حضور در رسانه انحصاری و دفاع از خود در برابر اتهامات رئیس دولت کودتا داده نمیشود؟ چرا حاکمیت دو ملت به وجود آورده و آنها را به جان هم می اندازد؟ چرا سبزها تحت هیچ شرایطی و در هیچ جای کشور مجوز برپایی تظاهرات نمیگیرند، در حالی که حامیان دولت هر جا و همیشه قادر به تجمع و تظاهرات هستند؟ چرا دولت حاکم بر ایران تنها دولت در جهان است که با ارسال امواج زیانبار پارازیت، سلامت شهروندان خود را تهدید میکند؟

 به عنوان یک مثال میتوان از شخصیت حامی کودتا پرسید که اگر به فرض 99 درصد شهروندان به احمدی نژاد رای داده باشند و اکنون به هر دلیل از رای خود برگشته و خواهان استیضاح وی باشند، چگونه این خواسته خود را به اطلاع نمایندگان مجلس برسانند؟ آیا میتوانند طبق اصل 27 قانون اساسی یک تجمع مسالمت آمیز در برابر مجلس برگزار کنند و به جای باتوم از حمایت پلیس برخوردار باشند؟ اگر پاسخ منفی باشد، بر خلاف قانون اساسی خواهد بود و اگر مثبت باشد، میتوان همانجا از احزاب اصلاح طلب خواست که برای چنین تجمعی اعلام برنامه کنند (طبق اصل 27 نیازی به درخواست مجوز نیست) و باید گفت که اگر وزارت کشور تجمع را سرکوب کند، ناقض قانون اساسی و متخلف است و عدم پیگیری چنین تخلفی نشانه وجود فساد سیاسی و دیکتاتوری در کشور است. میتوان این بیان را با ذکر مثالهای متعدد و وافر (مانند اتهامات مرتضوی و بازداشتهای خودسرانه) به یک شکست قاطع برای کودتاچیان تبدیل کرد. ذکر این مثال فقط به آن جهت بود که نشان داده شود در چارچوب خطوط قرمز غیر قانونی همین رسانه انحصاری هم میتوان بخشی از حقوق ملت را با قاطعیت بیان و پیگیری کرد.

در این خصوص یک نکته مهم دیگر، مسئله حضور یا عدم حضور چهره های اصلی جنبش سبز در رسانه های انحصاری است. برخی شتابزده از حضور رهبران جنبش سبز در صدا و سیما سخن میگویند، اما باید توجه داشت که درخواست حضور ایشان در رسانه انحصاری مربوط به مقطع خاصی از مبارزات بود و اکنون شرایط به گونه ای نیست که بتوان بدون مقدمه به آن مقطع بازگشت. در حال حاضر مجاری رسمی ارتباطی بین مردم و رهبران جنبش توسط حاکمیت قطع شده است و حضور بدون پیش شرط رهبران جنبش در رسانه انحصاری، خود مهر تایید بر انحصار رسانه ای دولت خواهد بود. علاوه بر این اکنون مشروعیت داخلی و بین المللی رهبران جنبش سبز در حدی است که حضور بدون پیش شرط آنها بیش از آن که به پیشبرد جنبش کمک کند، به کسب مشروعیت برای رسانه انحصاری کمک خواهد کرد. اگر ایشان در رسانه حاضر شوند و تند ترین و رادیکال ترین سخنان را هم بر زبان بیاورند، هیچ تضمینی نیست که صد ها ساعت برنامه در تخریب آنها ساخته نشود. همچنین حضور مجدد آنها نیز به سلیقه شخصی و جناحی مدیران رسانه انحصاری بستگی دارد و از این جهت، شرکت بی قید و شرط رهبران جنبش در شوی مناظره، در شرایط کنونی چندان مفید به نظر نمیرسد. 



ابعاد سیاسی

مهم ترین وجه سیاسی مناظره تلویزیونی، تضعیف موقعیت بخش نظامی – امنیتی در برابر بخش سیاسی جناح حاکم است. میتوان استنباط کرد که اکنون نزاع و درگیری به درون جناح حاکم کشیده شده است و اکنون جناح باتوم به دست در موقعیت فرودست قرار گرفته است. این جناح ظرف مدت هفت ماه نتوانست پروژه خود را عملی کند و اکنون کار به سیاسیون جناح حاکم سپرده شده است و ظاهرا این سیاسیون به دنبال معامله ای با جنبش سبز هستند. طبیعی است که در هر معامله ای طرفین به دنبال کسب حد اکثر سود باشند و برای آن تلاش کنند. تناقض موجود در رفتار حاکمیت را به همین طریق میتوان تحلیل کرد: رسانه انحصاری از یک طرف ژست فضای باز سیاسی را به خود گرفته است، اما همزمان تمامی فعالان سیاسی و مدنی، بدون اتهام مشخص در حبس نگه داری میشوند، روزنامه ها و رسانه ها سانسور میشوند، امواج پارازیت سلامت شهروندان را به خطر انداخته، استادان در زندان و دانشجویان محروم از حق تحصیل شده اند ... این همه نشان دهنده تلاش جناح حاکم برای احراز موضعی است که بتواند در مقام معامله با جنبش سبز ظاهر شود و در میز مذاکره به رد و بدل امتیاز بپردازد. این تغییر رفتار، هر چند مقطعی، اما خود یک پیروزی مرحله ای برای جنبش سبز است و میتواند زمینه گذار بدون خشونت به دموکراسی را فراهم نماید.

چنان که از ظواهر امر برمی آید، طرح سیاسیون جناح حاکم این است که جنبش سبز سرسپردگی خود را به ولایت مطلقه ابراز کند و در عوض سقوط دولت کودتا را پاداش بگیرد، اما صرف ارائه همین پیشنهاد میتواند موجب اختلاف نظر در جنبش سبز شود. اگر این امر به تضعیف جنبش منجر شود، جناح حاکم فورا اصل معامله را انکار خواهد کرد و با شدت هر چه تمام به سرکوب ها ادامه خواهد داد. اما رد کردن هر نوع معامله و ژست ارتدوکسی در نهایت منجر به بروز خشونت خواهد شد، به جای آن میتوان وارد معامله شد و پیشنهادی به حاکمیت داد که اختلاف نظر را به اردوی جناح حاکم تحمیل کند. در شرایط کنونی تهدید موجودیتی و بیان خام دستانه اراده معطوف به تغییر ساختار، به یکپارچگی و درهم تنیدگی بیشتر جناح حاکم منجر خواهد شد، اما درخواست استیضاح دولت کودتا توسط مجلس، بهانه حفظ نظام را از دست جناح حاکم خارج کرده و شکاف درون حاکمیت را افزایش میدهد.  سبزها میتوانند التزام (نه اعتقاد) خود را به قانون اساسی اعلام کنند و خواهان اجرای همه اصول آن شوند (اجرای بدون تنازل). در این طریق میتوان علاوه بر سقوط دولت کودتا، بسیاری از خواسته ها و اهداف مرحله ای جنبش سبز (مثل آزادی زندانیان سیاسی، حق برگزاری تجمعات مسالمت آمیز، منع سانسور رسانه ها) را مطالبه نمود و طرف مقابل را به نقض قانون اساسی متهم کرد. آن چه در این مرحله اهمیت دارد، نیل به هدف اولیه و مشترک همه گروه های جنبش سبز، یعنی سقوط دولت کودتا است که میتواند نیرو و نشاطی زاید الوصف را به جامعه و به جنبش تزریق کند و هزینه پیگیری مطالبات بعدی را به صورت قابل ملاحظه ای کاهش دهد. در مقطع کنونی، به نظر نمیرسد شتاب برای کسب پیروزی نهایی چندان به نفع سبزها باشد. در عوض، تغییر قواعد بازی به نفع جنبش سبز و جامعه مدنی، هزینه پیروزی های بعدی را کاهش داده و روند رشد و تثبیت جنبش را تضمین خواهد کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام
از اینکه نظر خود را راجع به این نوشته اعلام می کنید، متشکریم.
در اولین زمان ممکن پاسخ شما را خواهیم داد.
-------------------------------------------------
Hi.
Tank you for your comment about this post.
Answer your comment ASAP

آخرين آخبار