تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۸۸, ساعت ۲:۰۸ بعد از ظهر
بهار یکتا
شبکه جنبش راه سبز(جرس): جنبش سبز هر روز ابعاد تازه و گسترده تری به خود می گیرد.پویایی، گستردگی و انسجام تظاهرات و اعتراضات مردمی چاره ای جز اعتراف برای مسئولان و حاکمان باقی نگذاشته است. اسرار پشت پرده سیاست برون افتاده و راهکاری جز قبول واقعیات و تن دادن به آن نمانده است. افرادی چون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که همواره به میانجی و حکم شهرت داشته و با رایزنی از پس بحران های زمین گیر عبور کرده ، این بار نا امید از سیاسیون ، با مردم سخن می گوید و با صراحت از شکست سیاست های جاری پرده بر می دارد. دیدگاه هایی که حتی بخش کوچکی ازآن خیلی ها را خوش نمی آید.
اظهارات اخیر آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع دانشگاهیان مشهد نشان روشنی از وجود اختلافات عمیق و ریشه دار میان حاکمان نظام و اراده جدی عده ای از دلسوزان برای حل و فصل این بحران گسترده از یک سو و ناکامی در ارایه راه حل برای رسیدن به ثبات و آرامش از سوی دیگر است.
آنجا که هاشمی رفسنجانی بی هیچ پرده پوشی می گوید که " تنها آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، قادر است بحران به وجود آمده پس از انتخابات را حل کرده و با جلب رضایت مردم وحدت ایجاد کند." نشان می دهد که تمامی حرکتها و پیشنهادهای موجود برای برای حل مساله بی نتیجه مانده است و این بار باید توپ را به زمین رهبری انداخت تا غایله خاتمه یابد. این در حالی است که ماه هاست حتی پیشنهادات اصولگرایان که به بیت رهبری فرستاده شده بود، هنوزاندر خم دهلیزهای تنگ دفتر رهبری در انتظارست و هیچ راهکاری که قدری فضا را تلطیف کند ممکن نشده است.
همانگونه که شیخ اصلاحات گفته بود "در میان کسانی که در مسند قدرت هستند دو رویکرد وجود دارد که یکی از این رویکردها را میتوان منطقی خواند، اما رویکرد دیگر سرکوبگرانه است. برخی از افراد میانهرو در طیف اصولگرا به این موضوع پی بردهاند ولی متأسفانه آنها چندان قدرتی ندارند." سلطه و تک تازی بی رقیب افراطیون بر منابع عمده قدرت چون سپاه، بسیج، شریان های اقتصادی ومراکز امنیتی ، راه را برای هر گونه آشتی ملی بسته و تمامی تلاشهای حل و فصل مسالمت آمیز آنچه طرفداران احمدی نژاد بعنوان " بحران" نمی پذیرند، تمامی ارکان مشروعیتشان را به لرزه آورده است.
مردم نخواهند؛ می رویم
بی ثباتی و عدم اعتماد به استمرار نظام حاکم تا به آنجا رسیده که یکی از افراد شاخص حکومت که همچنان ریاست دو نهاد مهم کشور را در دست دارد ابایی ندارد که بگوید
"مردم ایران معتقد و مسلمانند اگر ما را می خواهند حكومت میكنیم و اگر نمیخواهند میرویم."
این استعاره و مساله نشان از تهدید جدی است که دیگر نه " احمدی نژاد" را هدف قرار داده بلکه موضوعیت و مشروعیت نظام را نشانه رفته است. اگر در خرداد 88 با اندکی تدبیر و دوراندیشی با کشاندن انتخابات به دور دوم حاکمان قادر بودند چند صباحی دیگر بر این کشور حکم برانند. امروز همانگونه که موسوی در آخرین بیانیه اش تاکید کرده مسئله مردم دیگر انتخابات نیست. "از ما میخواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئلهآنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته میشود. آن چیزی که مردم را عصبانی میکند و به واکنش وا میدارد آن است که به صریحترین لهجه بزرگی آنان انکار میشود ... [اگر این مشکل حل نشود] آرزو کنید که دامنه های مشکل در یک انتخابات محدود بماند."
غرور ملتی سالهاست که لگدمال می شود. سالهاست که عظمت ملتی که تئوری پردازان سیاسی از مردمش بعنوان پیشفراولان تغییر در منطقه نام می برند زیر "منیت و دگماتیسم" به هیچ انگاشته می شوند. مردمی که رایشان " میزان" و وجودشان " ولی نعمت" بوده به بازی گرفته می شوند و در دعوای خانگی مشروعیت از بالا یا پایین عده ای که نان به نام دین می خورند و مقدسات را برای چند صباحی قدرت به بازی می گیرند، شعور ملتی را نادیده می گیرند و صدای اعتراض آنان را با دشنام و کینه پاسخ می دهند.
کاروان مرگ به راه افتاده است
سخنان اخیر هاشمی نه یک درد دل معمولی و نه یک تحلیل از اوضاع سیاسی کشور بلکه یک هشدار جدی است که "زنگها " بصدا در آمده و کاروانی که از پاستور به راه افتاد دارد به سایر نهادهای کشور می رسد. اگر هاشمی در آن نماز جمعه تنها راهکار داد و امید به حل معضل داشت، امروز که " هواداران فرقه مصباحیه" پس از پنچ ماه هنوز هم برای مردم شاخ و شانه می کشند و سعی دارند عظمت حرکت بزرگ مردم را به گردهمایی صدها تن که با تطمیع و تهدید به خیابان کشیده اند کمرنگ کنند، دیگر نشانه ای از امید برای بقا نمی بیند و هشدار می دهد.
آگاهان سیاسی بر این باورند که سخنان اخیر هاشمی فصل دیگری در جنبش نو پای سبز گشوده است و نشان از آن دارد که پیام این حرکت پویای مردمی به کنج حیاط خلوت حاکمان هم رسیده است. وقتی با گذشت بیش از پنج ماه از انتخابات پر مساله ریاست جمهوری رئیس مجمع مصلحت نظام با صراحت اعلام می کند که "حکومت پول و نیرو دارد و میتواند در خیابان آدم جمع کند ولی گروه مقابل یک عده استاد، دانشجو، کارگر، مدیر، صنعتگر هستند" این اظهارات نشان از آگاهی وی از حرکت گسترده و فراگیر مردم در برابر اجتماعات ساختگی دولتی است. برای اولین بار است که یک مقام رسمی با چنین صراحتی از رویارویی حکومت با مردم انتقاد می کند و می گوید "درست نبود که بسیج و سپاه در مقابل مردم قرار داده شوند."
این در حالی است که بار دیگر در روز دانشجو همین اتفاق افتاد و همان اشتباه در ابعاد گسترده تر انجام شد. سپاه که وعده اهدای گل به مردم داده بود، مردم را به خون کشید، به آنها توهین کرد، بر صورت دختران و زنانشان سیلی زد، جوانانشان را به بند کشید و به خیال خام خود " مانورقدرت" داد. این ها تجربیات شکست خورده ای است که همه نظامهای توتالیتر سالها انجام داده اند و لی سرانجام به سرنگونی منتهی شدند .
سقوط خاکریزها یکی پس از دیگری
همانگونه که موسوی در بیانیه شانزدهم خود آورده است،اقتدار آنان در حال ریزش است و با این رزم آرایی ها بعید است که بتوانند مدت زمان مدیدی باقی بمانند. "برادران ما! اگر از هزینههای سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمیگیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفتهاید؛ در خیابان با سایهها میجنگید حال آن که در میدان وجدانهای مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمیکنید. ۱۷ آذر چه میکنید؟ ۱۸ آذر چه میکنید؟"
تاکید هاشمی بر جدی بودن و عدم فریب افکار عمومی نشان می دهد که وی آشکارا صف خود را از حاکمان جدا کرده آنجا که می گوید " شرایط کشور به گونهای است که تحمل اظهار نظرها و انتقادات سازنده را ندارند و برخی عکسالعملها نیز در برابر این اظهار نظرها مفسدهبرانگیز است." وی تاکید دارد که سانسور در جامعه ما جواب نمیدهد و اگر رسانهها آزاد باشند و مردم قانع شوند، دیگر به خیابان نمیآیند." اما باور دارد که " این مسائل با شعار و اهانت حل نمیشود" بلکه " صاحب نظران بیایند بحث کنند و موارد مورد اختلاف را در مناظرهها به بحث گذاشته شود تا مردم گوش دهند و تصمیم بگیرند [چرا که] جامعهای که سه چهار میلیون دانشجو دارد را نمیشود با فریب اداره کرد.
حکومت با رای و نظر مردم
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بی پرده قدرت مردم را به رخ حاکمان می کشد و به نقش کلیدی آنان می پردازد و می گوید "حتی در جنگ هم اگر گروههای داوطلب و بسیجی نمیآمدند پیروزی ما امکانپذیر نبود."و شاید این تیر خلاصی باشد بر بدنه سپاه که گمان دارد با سلاح و پول می تواند بر جان و مال و ناموس مردم حکمرانی کند.
این در حالی است که خاتمی نیز به مناسبت عید غدیر گریزی دارد به زندگی امام علی (غ) و تاکید می کند که " اين امتياز بزرگ علي(ع) بود که جز به راي و رضايت مردم حاضر نشد حکومتي را که خدا به او داده بود، بپذيرد." سيدمحمد خاتمي با اشاره به دموکراسي مطرح شده در دوران فعلي و اهميت راي مردم گفت؛ "در 1400 سال پيش اميرمومنان تنها به خاطر رضايت مردم از حکومت کنار کشيد و اگر نبودند و او را نمي خواستند حکومت را به دست نمي گرفت."
مقایسه حکومت حضرت علی با حکومتی که خود را دنباله رو وی می داند می تواند معنای عمیق تری در بر داشته باشد وقتی رئیس دولت اصلاحات تاکید می کند علي(ع) زرنگي کردن را جزء سياست نمي دانست. حتي در جنگ هايي که به دشمنان او بدگويي مي کردند علي(ع) مي فرمود دشنام ندهيد و با تهمت و افترا کسي را تخريب نکنيد و هرگز نمي پسنديد به نام انقلاب و اسلام و علي به ديگران بدگويي شود.او حتی برای انسانهایی که مسلمان نبودند و مخالف او بودند نیز حرمت و آزادی قائل بود".
آنچه مسلم است اینکه همانگونه که مهدی کروبی تاکید کرده است "آشتی ملی گزينه خوب و منطقی است و عقلای دو طرف مخالفتی با آن ندارند... اما برای رسيدن به آشتی ملی بايد زمينه را فراهم کرد. در حال حاضر شرايط برای چنين کاری فراهم نيست. برخی نمیخواهند هيج چيز را رها کنند و همه چيز را برای خودشان میخواهند. به هر حال سرکوب راه حل نيست. نه امروز و نه فردا." اینک حتی بنظر نمی رسد که راه حل های چند ماهه گذذشته برای بحرانی که بر اثر بی خردی حاکمان ایجاد شد و همه مشروعیت نظام اسلامی را به چالش کشید نتیجه بخش باشد.
عدم شناخت مسئولان و مشاوران آنان از مردم ایران و استمرار این ناآگاهی کشور را با بحرانی روبه رو کرده که حرکتهای اصلاح طلبانه را با بن بست مواحه کرده است. هشدار هاشمی ، رهبران اصلاحات و سایر مراجع مستقل که ماه هاست از سر درد و نگرانی فریاد می زنند، اتمام حجتی برای آنان است که در روز روشن رای مردم را به یغما بردند و اینک از آنان می خواهند به خانه هایشان برگردند و تمامی ارکان قدرت را دربست به آنان تفویض کنند. این انذارها برای جلوگیری از رادیکالیزه کردن بیشتر جامعه است. هاشمی سیاستمدار باتجربه ای است. سابقه چند دهه سیاستمداری و مبارزه و شناخت وی از مردم ایران نشان داده که او بی موقع سخن نمی گوید. اگر در دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری شکایت پیش خدا برد، امروز به دادگاه وجدان عمومی آمده و بی محابا صف خود را از دیگران جدا می کند. پیام هاشمی روشن است. او روزی را می بیند که " نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان."
شبکه جنبش راه سبز(جرس): جنبش سبز هر روز ابعاد تازه و گسترده تری به خود می گیرد.پویایی، گستردگی و انسجام تظاهرات و اعتراضات مردمی چاره ای جز اعتراف برای مسئولان و حاکمان باقی نگذاشته است. اسرار پشت پرده سیاست برون افتاده و راهکاری جز قبول واقعیات و تن دادن به آن نمانده است. افرادی چون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که همواره به میانجی و حکم شهرت داشته و با رایزنی از پس بحران های زمین گیر عبور کرده ، این بار نا امید از سیاسیون ، با مردم سخن می گوید و با صراحت از شکست سیاست های جاری پرده بر می دارد. دیدگاه هایی که حتی بخش کوچکی ازآن خیلی ها را خوش نمی آید.
اظهارات اخیر آیت الله هاشمی رفسنجانی در جمع دانشگاهیان مشهد نشان روشنی از وجود اختلافات عمیق و ریشه دار میان حاکمان نظام و اراده جدی عده ای از دلسوزان برای حل و فصل این بحران گسترده از یک سو و ناکامی در ارایه راه حل برای رسیدن به ثبات و آرامش از سوی دیگر است.
آنجا که هاشمی رفسنجانی بی هیچ پرده پوشی می گوید که " تنها آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، قادر است بحران به وجود آمده پس از انتخابات را حل کرده و با جلب رضایت مردم وحدت ایجاد کند." نشان می دهد که تمامی حرکتها و پیشنهادهای موجود برای برای حل مساله بی نتیجه مانده است و این بار باید توپ را به زمین رهبری انداخت تا غایله خاتمه یابد. این در حالی است که ماه هاست حتی پیشنهادات اصولگرایان که به بیت رهبری فرستاده شده بود، هنوزاندر خم دهلیزهای تنگ دفتر رهبری در انتظارست و هیچ راهکاری که قدری فضا را تلطیف کند ممکن نشده است.
همانگونه که شیخ اصلاحات گفته بود "در میان کسانی که در مسند قدرت هستند دو رویکرد وجود دارد که یکی از این رویکردها را میتوان منطقی خواند، اما رویکرد دیگر سرکوبگرانه است. برخی از افراد میانهرو در طیف اصولگرا به این موضوع پی بردهاند ولی متأسفانه آنها چندان قدرتی ندارند." سلطه و تک تازی بی رقیب افراطیون بر منابع عمده قدرت چون سپاه، بسیج، شریان های اقتصادی ومراکز امنیتی ، راه را برای هر گونه آشتی ملی بسته و تمامی تلاشهای حل و فصل مسالمت آمیز آنچه طرفداران احمدی نژاد بعنوان " بحران" نمی پذیرند، تمامی ارکان مشروعیتشان را به لرزه آورده است.
مردم نخواهند؛ می رویم
بی ثباتی و عدم اعتماد به استمرار نظام حاکم تا به آنجا رسیده که یکی از افراد شاخص حکومت که همچنان ریاست دو نهاد مهم کشور را در دست دارد ابایی ندارد که بگوید
"مردم ایران معتقد و مسلمانند اگر ما را می خواهند حكومت میكنیم و اگر نمیخواهند میرویم."
این استعاره و مساله نشان از تهدید جدی است که دیگر نه " احمدی نژاد" را هدف قرار داده بلکه موضوعیت و مشروعیت نظام را نشانه رفته است. اگر در خرداد 88 با اندکی تدبیر و دوراندیشی با کشاندن انتخابات به دور دوم حاکمان قادر بودند چند صباحی دیگر بر این کشور حکم برانند. امروز همانگونه که موسوی در آخرین بیانیه اش تاکید کرده مسئله مردم دیگر انتخابات نیست. "از ما میخواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئلهآنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته میشود. آن چیزی که مردم را عصبانی میکند و به واکنش وا میدارد آن است که به صریحترین لهجه بزرگی آنان انکار میشود ... [اگر این مشکل حل نشود] آرزو کنید که دامنه های مشکل در یک انتخابات محدود بماند."
غرور ملتی سالهاست که لگدمال می شود. سالهاست که عظمت ملتی که تئوری پردازان سیاسی از مردمش بعنوان پیشفراولان تغییر در منطقه نام می برند زیر "منیت و دگماتیسم" به هیچ انگاشته می شوند. مردمی که رایشان " میزان" و وجودشان " ولی نعمت" بوده به بازی گرفته می شوند و در دعوای خانگی مشروعیت از بالا یا پایین عده ای که نان به نام دین می خورند و مقدسات را برای چند صباحی قدرت به بازی می گیرند، شعور ملتی را نادیده می گیرند و صدای اعتراض آنان را با دشنام و کینه پاسخ می دهند.
کاروان مرگ به راه افتاده است
سخنان اخیر هاشمی نه یک درد دل معمولی و نه یک تحلیل از اوضاع سیاسی کشور بلکه یک هشدار جدی است که "زنگها " بصدا در آمده و کاروانی که از پاستور به راه افتاد دارد به سایر نهادهای کشور می رسد. اگر هاشمی در آن نماز جمعه تنها راهکار داد و امید به حل معضل داشت، امروز که " هواداران فرقه مصباحیه" پس از پنچ ماه هنوز هم برای مردم شاخ و شانه می کشند و سعی دارند عظمت حرکت بزرگ مردم را به گردهمایی صدها تن که با تطمیع و تهدید به خیابان کشیده اند کمرنگ کنند، دیگر نشانه ای از امید برای بقا نمی بیند و هشدار می دهد.
آگاهان سیاسی بر این باورند که سخنان اخیر هاشمی فصل دیگری در جنبش نو پای سبز گشوده است و نشان از آن دارد که پیام این حرکت پویای مردمی به کنج حیاط خلوت حاکمان هم رسیده است. وقتی با گذشت بیش از پنج ماه از انتخابات پر مساله ریاست جمهوری رئیس مجمع مصلحت نظام با صراحت اعلام می کند که "حکومت پول و نیرو دارد و میتواند در خیابان آدم جمع کند ولی گروه مقابل یک عده استاد، دانشجو، کارگر، مدیر، صنعتگر هستند" این اظهارات نشان از آگاهی وی از حرکت گسترده و فراگیر مردم در برابر اجتماعات ساختگی دولتی است. برای اولین بار است که یک مقام رسمی با چنین صراحتی از رویارویی حکومت با مردم انتقاد می کند و می گوید "درست نبود که بسیج و سپاه در مقابل مردم قرار داده شوند."
این در حالی است که بار دیگر در روز دانشجو همین اتفاق افتاد و همان اشتباه در ابعاد گسترده تر انجام شد. سپاه که وعده اهدای گل به مردم داده بود، مردم را به خون کشید، به آنها توهین کرد، بر صورت دختران و زنانشان سیلی زد، جوانانشان را به بند کشید و به خیال خام خود " مانورقدرت" داد. این ها تجربیات شکست خورده ای است که همه نظامهای توتالیتر سالها انجام داده اند و لی سرانجام به سرنگونی منتهی شدند .
سقوط خاکریزها یکی پس از دیگری
همانگونه که موسوی در بیانیه شانزدهم خود آورده است،اقتدار آنان در حال ریزش است و با این رزم آرایی ها بعید است که بتوانند مدت زمان مدیدی باقی بمانند. "برادران ما! اگر از هزینههای سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمیگیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفتهاید؛ در خیابان با سایهها میجنگید حال آن که در میدان وجدانهای مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمیکنید. ۱۷ آذر چه میکنید؟ ۱۸ آذر چه میکنید؟"
تاکید هاشمی بر جدی بودن و عدم فریب افکار عمومی نشان می دهد که وی آشکارا صف خود را از حاکمان جدا کرده آنجا که می گوید " شرایط کشور به گونهای است که تحمل اظهار نظرها و انتقادات سازنده را ندارند و برخی عکسالعملها نیز در برابر این اظهار نظرها مفسدهبرانگیز است." وی تاکید دارد که سانسور در جامعه ما جواب نمیدهد و اگر رسانهها آزاد باشند و مردم قانع شوند، دیگر به خیابان نمیآیند." اما باور دارد که " این مسائل با شعار و اهانت حل نمیشود" بلکه " صاحب نظران بیایند بحث کنند و موارد مورد اختلاف را در مناظرهها به بحث گذاشته شود تا مردم گوش دهند و تصمیم بگیرند [چرا که] جامعهای که سه چهار میلیون دانشجو دارد را نمیشود با فریب اداره کرد.
حکومت با رای و نظر مردم
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بی پرده قدرت مردم را به رخ حاکمان می کشد و به نقش کلیدی آنان می پردازد و می گوید "حتی در جنگ هم اگر گروههای داوطلب و بسیجی نمیآمدند پیروزی ما امکانپذیر نبود."و شاید این تیر خلاصی باشد بر بدنه سپاه که گمان دارد با سلاح و پول می تواند بر جان و مال و ناموس مردم حکمرانی کند.
این در حالی است که خاتمی نیز به مناسبت عید غدیر گریزی دارد به زندگی امام علی (غ) و تاکید می کند که " اين امتياز بزرگ علي(ع) بود که جز به راي و رضايت مردم حاضر نشد حکومتي را که خدا به او داده بود، بپذيرد." سيدمحمد خاتمي با اشاره به دموکراسي مطرح شده در دوران فعلي و اهميت راي مردم گفت؛ "در 1400 سال پيش اميرمومنان تنها به خاطر رضايت مردم از حکومت کنار کشيد و اگر نبودند و او را نمي خواستند حکومت را به دست نمي گرفت."
مقایسه حکومت حضرت علی با حکومتی که خود را دنباله رو وی می داند می تواند معنای عمیق تری در بر داشته باشد وقتی رئیس دولت اصلاحات تاکید می کند علي(ع) زرنگي کردن را جزء سياست نمي دانست. حتي در جنگ هايي که به دشمنان او بدگويي مي کردند علي(ع) مي فرمود دشنام ندهيد و با تهمت و افترا کسي را تخريب نکنيد و هرگز نمي پسنديد به نام انقلاب و اسلام و علي به ديگران بدگويي شود.او حتی برای انسانهایی که مسلمان نبودند و مخالف او بودند نیز حرمت و آزادی قائل بود".
آنچه مسلم است اینکه همانگونه که مهدی کروبی تاکید کرده است "آشتی ملی گزينه خوب و منطقی است و عقلای دو طرف مخالفتی با آن ندارند... اما برای رسيدن به آشتی ملی بايد زمينه را فراهم کرد. در حال حاضر شرايط برای چنين کاری فراهم نيست. برخی نمیخواهند هيج چيز را رها کنند و همه چيز را برای خودشان میخواهند. به هر حال سرکوب راه حل نيست. نه امروز و نه فردا." اینک حتی بنظر نمی رسد که راه حل های چند ماهه گذذشته برای بحرانی که بر اثر بی خردی حاکمان ایجاد شد و همه مشروعیت نظام اسلامی را به چالش کشید نتیجه بخش باشد.
عدم شناخت مسئولان و مشاوران آنان از مردم ایران و استمرار این ناآگاهی کشور را با بحرانی روبه رو کرده که حرکتهای اصلاح طلبانه را با بن بست مواحه کرده است. هشدار هاشمی ، رهبران اصلاحات و سایر مراجع مستقل که ماه هاست از سر درد و نگرانی فریاد می زنند، اتمام حجتی برای آنان است که در روز روشن رای مردم را به یغما بردند و اینک از آنان می خواهند به خانه هایشان برگردند و تمامی ارکان قدرت را دربست به آنان تفویض کنند. این انذارها برای جلوگیری از رادیکالیزه کردن بیشتر جامعه است. هاشمی سیاستمدار باتجربه ای است. سابقه چند دهه سیاستمداری و مبارزه و شناخت وی از مردم ایران نشان داده که او بی موقع سخن نمی گوید. اگر در دور پیشین انتخابات ریاست جمهوری شکایت پیش خدا برد، امروز به دادگاه وجدان عمومی آمده و بی محابا صف خود را از دیگران جدا می کند. پیام هاشمی روشن است. او روزی را می بیند که " نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
سلام
از اینکه نظر خود را راجع به این نوشته اعلام می کنید، متشکریم.
در اولین زمان ممکن پاسخ شما را خواهیم داد.
-------------------------------------------------
Hi.
Tank you for your comment about this post.
Answer your comment ASAP