آخرین اخبار سانی نیوز

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

در باره پروژه تواب سازی و اعتراف گيری


اكبر گنجی در يازدهمين نوشتار خويش پيرامون راهكارهای مبارزه با استبداد در روزآنلاين به سازوكارهای اعتراف گيری و تواب سازی پرداخته. او با اشاره به اعترافات برخی از شخصيت­های سياسی بازداشت شده پس از انتخابات 22 خرداد، اين پرسش رو طرح می­كنه كه بر اصلاح طلبان، فعالين حقوق بشر و روزنامه نگاران چه رفته  و از چه روش­هايي در مورد اونها استفاده شده كه در ملاء عام به نقد خود پرداخته و به جرائم ناكرده اعتراف كرده­اند؟  او همچنين از زبان آن دسته كه تا كنون تجربه زندانی شدن و محبوس گرديدن در زندان انفرادی رو نداشته­اند، می­پرسه: “… چرا دموکراسی خواهان حاضر به پذیرش خواست و میل بازجویان شده و همان سخنانی را بر زبان می­آورند که آنان خواسته اند؟…” نويسنده سپس كوشيده به اين پرسش­ها پاسخ بده.
            نگارنده در آغاز به تفكيك دو مورد مجزای داشتن آگاهي و معرفت از مهارت­های گوناگون و داشتن اون مهارت­ها پرداخته. مطالعه در مورد شنا و خياطی منجر به داشتن مهارت شنا و خياطي نخواهد شد. ضمن اين كه شناگران و خياطان هم در سطوح گوناگون مهارتی قرار دارند. نويسنده سپس اين تفاوت رو به موضوع زندان و زندانی بودن تعميم و شرح داده  كه دانستن در مورد زندان و شرايط زنداني بودن از زندانی شدن و درك تجربه زندان بويژه زندان انفرادی كاملاً جدا است: “ممكن است زندانی اولین بار باشد که پایش به زندان باز شده است، لذا فاقد تجربه­ی زندانی بودن است. به تعبیر دیگر، فرد تجربه ای تماماً جدید را باید از سر بگذراند…”
            گنجی سپس دانسته های خودش رو از انواع سلول­های انفرادی در زندان اوين به عنوان بهترين زندان ايران شرح داده و اشاره می­كنه كه از ميان بندهای در اختيار دستگاه­های گوناگون اطلاعاتی امنيتی از جمله وزارت اطلاعات، حفاظت اطلاعات دادستانی و حفاظت اطلاعات سپاه، “… بند سپاه از دیگر بندها بسیار بدتر است. به عنوان مثال، سلول­های انفرادی سپاه فاقد توالت و دستشویی است. متهم حتی در آب خوردن و توالت و حمام رفتن محتاج لطف بازجویان و مراقبین است. معمولاً بازجویان از این محدویت ها هم برای فشار وارد آوردن بر زندانی استفاده می کنند. البته آنچه بر احمد زیدآبادی در بازداشت کنونی او رفته است، حکایت از آن دارد که در جای دیگری سلول­هایی بسیار کوچک به اندازه قبر درست کرده­اند…”
نويسنده سپس تفاوت­های موجود در نحوه بازجويی و رفتار بازجويان سيستم قضايی يا نيروهای امنيتی با يكديگر رو مورد اشاره قرار می­ده. بزعم او اين تفاوت­ها خود منشاء تزلزل روحيه و شكستن سد دفاعی اعتقادی ارزشی فرد زندانی خواهد شد. “… سلول انفرادی فرستادن یا نفرستادن، میزان حبس در سلول انفرادی، بازجویی مداوم از متهم محبوس در انفرادی یا عدم تداوم بازجویی، بی خوابی دادن به متهم یا عدم بی خوابی دادن، کتک زدن یا کتک نزدن، شکنجه ی متهم یا عدم شکنجه، تحقیر متهم یا عدم تحقیر، اهانت و فحاشی به متهم و خانواده اش یا عدم فحاشی و اهانت، اجازه ی تماس تلفنی داشتن یا اجازه نداشتن، تعداد دفعاتی که متهم را به توالت و حمام می برند، تعداد نوبت هایی که به متهم چای و آب خوردن می دهند، ملاقات با خانواده یا عدم ملاقات، تهدید به بازداشت همسر و فرزند یا عدم تهدید بازداشت دیگر اعضای خانواده، این قصه را می توان همچنان ادامه داد. اینها بخشی از واقعیات دوران سخت بازجویی است.
            نگارنده سپس از خواننده دعوت می­كنه كه خودش را به جای فرد دستگير شده مجسم كنه كه در وضعيتی مثل مردگان قرار گرفته. روزها به سر بردن در انفرادی، بی­خبر از خانواده و عزيزان و همه­ی عالم. اطلاعات رسيده به زندانی هم غلط و در جهت شكستن او هست. روش شناخته شده­ی پليس خوب – پليس بد (Good cop – Bad cop) كه در اينجا بايد بازجوی خوب- بازجوی بد (Good interrogator – Bad interrogator)  نام بگيره، در اين شرايط مرسوم­ترين روش مورد استفاده برای شكستن زندانی است. گروه اول بازجويی از همه­ی روش­های فشار  پيشگفت بهره می­برند و سپس نوبت گروه بعدی می­شه كه رفتار بهتری دارند. به زندانی اجازه استراحت می­دهند و امكانات و حقوقی رو كه از او دريغ شده، در اختيارش می­گذارند و ازش عذر خواهی می­کنند و حتی بهش می­گن كه در صورت تمايل، می­تونه بازجويان قبلی رو تحت پيگرد قرار بده و مجازات كنه. “… ممکن است به جرم براندازی و جاسوسی اعدام شوی، برای چه اینجا مانده­ای؟ افراد بسیار پائین­تر از تو الآن وزیر و نماینده و سفیرند… پس از تو چه بر سر همسرت خواهد آمد؟ … شجاعتی که همسر و فرزندانت را نابود می کند، چه فضیلتی است؟ اعتراف به خطا موجب آزادی­ات خواهد شد…” نويسنده سپس متذكر می­شه كه تازه: “…تمام آنچه گفته شد، مانند آگاهی یافتن از سوختن دیگری است، این کجا و سوختن شما در آتش کجا؟…”
گنجی سپس به محروميت زندانيان سياسی عقيدتی در ايران از حقوق زندانيان در ساير كشورها اشاره می­كنه: “… متهم اسیری در دست بازجویان است. فرض کنید که یک شخص محترم که سال ها با آبرو زندگی کرده است را زندانی می کنند. بازجو در اولین ملاقات به او می­گوید: «چه طوری مادر …»، «من …م را در …ت می­کنم»، «بچه­ات را به اینجا می آوریم و … ». متهم که فکر می­کرد به عنوان یک زندانی سیاسی- عقیدتی با دستگاهی مواجه خواهد شد که پاسدار اخلاق و معنویت است، با این تجربه ی غیرقابل انتظار چه خواهد کرد؟”
            نويسنده سپس شرح می­ده كه بازجويان در زندان با سر دادن راديكال­تر هر شعاری كه ممكنه، زندانيان سر بدهند، انگيزه­ی مقاومت رو در اون­ها نابود می­كنه. از سوی ديگه اونها آماده ن كه زندانی رو به فساد مالی و اخلاقی متهم كنند. “… بسیاری از متهمان سیاسی- عقیدتی حاضر نیستند به اتهام فساد مالی، فساد جنسی و جاسوسی متهم شوند. به همین جهت گمان می کنند اگر با بازجویان همکاری کنند از شر چنان اتهاماتی خلاص خواهند شد… در جامعه ای که رژیم سیاسی­اش «اعتماد» و «اطمینان» را از بین برده است، ایستادن چه ارزشی دارد؟ ایستادن برای چه؟…”
            نگارنده سپس به تشريح تفاوت مبارزه و زندان در فضای پيش و پس از انقلاب می­پردازه: “… فضای چریکی پیش از انقلاب بریدن را بر نمی تابید. قهرمان بودن، مقتضای مبارزه ی مسلحانه ی پیش از انقلاب بود. ساواک به اطلاعات زندانیان نیاز داشت. لو دادن اسرار گروه، خانه های تیمی و تقاضای بخشش از شاه، گناهی نابخشودنی بود. ]اما[ مخالفان ]در[ جمهوری اسلامی مبارزه ی مسالمت آمیز را برگزیده­اند... هیچ یک از زندانیان سیاسی- عقیدتی ]فعلی[ چیزی برای مخفی کردن نداشته و ندارد. نویسنده­ای، مقاله­ای نوشته یا نظری ابراز داشته است. اگر به متهمان کنونی نگریسته شود، تنها جرم همه­ی آنها شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و رأی دادن به یکی از زمامداران رژیم در سه دهه­ی گذشته ]بوده[ است... بازداشت شدگان اشتباه کردند كه گمان می­کردند، اگر خاتمی نباشد، انتخاب میر حسین موسوی یا مهدی کروبی، مسأله ی چندانی برای رهبری ایجاد نخواهد کرد... خطای دیگر آنها این بود که گمان می­کردند اگر اکثریت مردم(حدود 70 درصد) در انتخابات شرکت کنند، برای محافظه کاران امکان تقلب بیش از سه چهار میلیون رأی وجود ندارد... خطای دیگر آنها این بود که نمی­دانستند پیروزی در انتخابات در جمهوری اسلامی، «انقلاب مخملی» ]با هدايت [ آمریکا و انگلیس به شمار می­آید…
            به ديد نگارنده  پروژه­ی اعتراف گیری و توبه نامه نویسی دو هدف رو تعقیب می کنه. نخست طرح  این فکر و جا انداختنش در افكار عمومی كه  با عده ای وطن فروش و خائن روبرو هستند و  دوم حفظ و تحکیم وحدت نیروهای خودی. به اين معنی كه به نيروهای خودی اينطور القا ميشه كه وضعيت بسيار راديكاله و شرايط برای اونها شرايط مرگ و زندگی هست. چرا كه بر اساس اعترافات گرفته شده، با توطئه ی جهان غرب برای سرنگونی نظام روبرو هستند، بنابراين سركوب ضروريه. و اگر ادامه پيدا نكنه، عاقبت نيروهای خودی،  محاکمه و مجازات خواهد بود.
            پس چه بايد كرد كه اعتراف­گيری و تواب­سازی و توبه­نامه نويسی به اهداف خودش نائل نشه؟ گنجی معتقده كه در وهله­ی نخست: “… مردم باید نشان دهند که بازداشت شدگان را نــه جاسوس، کــه قهرمان راه آزادی و دمـوکراسی به شمار می­آورند… از زندانیانی که مجبور به اعتراف و توبه شده اند باید همچون قهرمان تجلیل کرد…”
در مورد هدف دوم پروژه­ی تواب­سازی و اعتراف­گيری هم، نويسنده بر اين باوره كه نبايد از پاسخ دادن خشونت با خشونت سخن گفت و كارگزاران سركوب رو به آينده­ای كه همين شيوه­ها در انتظارشون هست، حواله داد. چنين گفتمانی، به تحقق هدف ياد شده ياری می­رسونه: “…نباید به گونه ای شعار داد و اهدافی را تعقیب کرد که نیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی را در وضعیت انتخاب میان مرگ و زندگی قرار دهد. باید به صراحت تمام اعلام کرد همه ی ما توافق داریم که به فرایند خشونت برای همیشه باید پایان داد. باید قبول کرد و از طریق گفت و گو نشان داد که ایران برای همه­ی ایرانیان است. هیچ فرد یا گروهی قرار نیست سرکوب و حذف شوند… مساله­ی ما، عدم تحمل «دیگری» و «تفاوت» است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام
از اینکه نظر خود را راجع به این نوشته اعلام می کنید، متشکریم.
در اولین زمان ممکن پاسخ شما را خواهیم داد.
-------------------------------------------------
Hi.
Tank you for your comment about this post.
Answer your comment ASAP

آخرين آخبار