آخرین اخبار سانی نیوز

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

«رهبری»، با دست خالی، در برابر درون پاشیده رژیم و جنبشی که ادامه دارد


انقلاب اسلامي : خامنه ای که خود دست خویش را خالی کرده است نه می تواند عامل اتحاد شود و نه «اختلافات جدی» در رژیم را مدیریت کند:

    اخبار وگزارشات به دست آمده از لایه های مختلف درونی رژیم ولایت مطلقه فقیه، حاکی از آنندکه شرایط به غایت سختی برای کودتاچیان به وجود آمده است. خامنه ای و مافیاهای نظامی – مالی روزهای بسیار سختی را دارند می گذرانند.
   بنا بر گفتگوهائی که در درون بیت رهبری جریان دارند و گفت و شنودهای سیاستمداران وابسته به حاکمیت، اختلافات بوجود آمده در لایه های مختلف مافیاها سبب شده اند که فشارهای وارده بر حاکمیت، افزایش یابند. این فشارها را می توان به چند دسته مشخص تقسیم کرد:
1- فشار ناشی از اختلافات درون گروهی:
    رژیم حاکم بر ایران سالهاست که با اختلافاتی که قدرت و بهره گیری از امکانات بیشتر در آن نقش اساسی را دارد، روبرو است. گروههای حامی حاکمیت که در حفظ قدرت در ید ولی فقیه، نقش تعیین کننده را دارند، تا هنگام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد، با وجود اختلافها،  در کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و جبهه متحد اصولگرایی را پیرامون شعار  پیروان خط امام و رهبری  تشکیل داده بودند. این گروهها اکثرا در جریان کودتای انتخاباتی در کنار یکدیگر قرارگرفته  و از آن حمایت کردند.
    در پی تقلب بزرگ در انتخابات و پیش آمدن درگیری ها، جنبش عمومی ملت ایران آغاز گرفت و  اختلاف ها در این جبهه به وجود آمد.  برخی از گروهها، با تأمل در جنبش های گذشته،  به این نتیجه رسیدند که کار به جای خطرناکی رسیده و اگر دست به اقدامی نزنند، به احتمال زیاد، دیگر راه بازگشتی باقی نخواهد ماند. لذا کوشیدند دست به ایجاد حکومت ائتلافی بزنند و اختلافات را به گونه ای حل و فصل و وحدتی را بر قرار کنند. ترکیب حکومت احمدی نژاد می گوید که این کوشش کامیاب نشده است. سخن احمدی نژاد، در مصاحبه تلویزیونی، در این باره که سرکوزی ناگزیر است، کوشنر وزیر خارجه فرانسه را تحمل کند چون، حکومت او ائتلافی است، هرچند گویای بی اطلاعی کامل او است، اما پاسخ منفی به آن دسته از گروهها است که در پی تشکیل حکومت ائتلافی هستند .
    در میان دسته ها و احزاب و جمعیت های این جبهه، گروههایی پیش قدم در این کار شدند. و گروههایی کاملا  با این کار مخالف بودند و گروههائی که وسط بازی می کردند:
● احزاب و گروههایی که به ایجاد وحدت تمایل دارند و خواستار آرامش در جامعه هستند، عبارتند از:
- جمعیت هیات موتلفه اسلامی که خود در سه کودتای سالهای قبل شرکت داشت و در جریان اعتراضات مردمی بعد از 22 خرداد متوجه وخامت اوضاع شد. علاوه بر آن مطلع شد که با بر سر کار آمدن احمدی نژاد عنقریب داشته های خود را نیز از دست خواهد داد.  لذا پیش قدم شد تا مگر مصالحه ای  را به سامان رساند.
- گروههای همسو و جامعه اسلامی مهندسین که رابطه ای بسیار نزدیک با گروه یاد شده در بالا دارند.  این گروه ها نیز متوجه وخامت اوضاع شدند و در کنار هیات موتلفه و جامعه روحانیت مبارز تلاش کردند با حل اختلافات در درون رژیم، جامعه را به سوی آرامش سوق دهند. از این گروه ها،  افرادی مانند مرتضی نبوی و محمد رضا باهنر با حبیب الله عسگر اولادی از موتلفه اسلامی همگام شدند.
- گروه اصولگرایان مستقل و ترقیخواه: این گروه که در مجلس نیز نمایندگانی در اختیار دارد به همراه گروههای یاد شده فوق تلاش داشتند تا با توافق بر سر اصولی در کنار دیگر گروهها شدت عمل دولت و برخی احزاب وابسته به انها را کنترل نمایند.  احمد توکلی که در حال حاضر از نمایندگان مخالف دولت و رییس مرکز پژوهش های مجلس است در این گروه قرار گرفته است .
- گروه سه گانه لاریجانی – قالیباف – محسن رضایی نیز از جمله گروههای اصولگرایی هستند که در این بین نیز طرحی در رابطه با وحدت میان گروهها تدوین نموده و سعی کردند تا با موافق کردن گروههای تند رو، دو طرف را با یکدیگر آشتی دهند.
- جامعه روحانیت مبارز که تشکیل شده از روحانیون حامی نظام ولایت و برخی ازروحانیون میانه رو و تا حدی نزدیک به اصلاح طلبان  نیز در کنار گروههای فوق، کوشید کنترل اوضاع را در دست گیرد.  مهدوی کنی و ناطق نوری و ... از جامعه،  کوشیدند با همفکری هاشمی رفسنجانی عضو این جامعه، میان دو طرف آشتی برقرار کنند.
● در طرف دیگر، جبهه اصولگرایی قرار دارد. دسته ها و احزابی که می کوشند نشان دهند که در جامعه هیچ بحرانی وجود ندارد و همه چیز سر جای خود هستند. در این جبهه، گروههای زیر قرار گرفته اند :
- رایحه خوش خدمت – گروه وابسته به احمدی نژاد که به جرات می توان گفت حتی خود خامنه ای را نیز قبول ندارد. اعضای این گروه سعیشان بر این است که مدت باقیمانده از عمر حکومت، هر آنچه را که می توانند به دست آورند و بر داشته ها و امکانات خود بیفزایند.
      افراد این گروه در سالهای اخیر به سرعت مدارج ترقی مالی و سیاسی را طی کرده اند. به گونه ایکه برخی از چهره های این گروه که در سالهای قبل در هیچ جای کشور، مقامی نداشتند، حالا در برخی معاونت ها و وزارتخانه ها و مقامات بالا قرار گرفته اند.
- جمعیت  ایثارگران انقلاب اسلامی – گروهی وابسته به نهاد نظامی سپاه پاسداران که در کنار دخالت در امور نظامی و امنیتی و اطلاعاتی به شدت در امور سیاسی فعال است.  این گروه که با بر سر کار آمدن احمدی نژاد به قدرت بالایی دست یافته در کار آنست که در سالهای باقی مانده  از حکومت احمدی نژاد،  تا می تواند بر داشته های خود بیفزاید. دلخواهش اینست که بعد از احمدی نژاد نیز کسی چون او را به ریاست رساند. لذا حاضر به هیچ مصالحه ای، حتی با گروههای وابسته به این جبهه نیست.
- گروه انصار حزب الله -  وضعیت این گروه نیز مشخص است این گروه در کنار یاران احمدی نژاد سالهاست که در حال چاپیدن اموال و امکانات کشور می باشد. بنابراین هیچ موافقتی با بر قرار شدن اتحاد میان گروهها و احزاب و سیاسیون رژیم را  ندارد.  زیرا  این گروه و دیگرگروههای فوق به خوبی می دانند که در صورت انجام مصالحه، بسیاری از مقامات را از دست خواهند داد .

2- فشار شدید نیروهای نظامی برای برخورد سخت با مردم:
    برخی از سران سپاه بر فشار برای دریافت مجوز از خامنه ای برای سرکوب مردم افزوده اند. این دسته از سران سپاه  به خوبی می دانند با توجه به نوع عملکرد چندین ساله گذشته خود هر وضعیتی که قدرت مطلقه را  حتی تعدیل کند، موقعیت آنان بخطر می اندازد. لاجرم برخی از آنها بازنشسته می شوند. علاوه بر این، پرونده های خورد و بردهای مالی و نقش آنها در سرکوبهای خونین و دستگیریها و بازجویی ها، موضوع تعقیب قضائی می شوند.
   از این رو،  برخی از سرداران به شدت فشار می آورند اجازه داده شود مشت آهنین سپاه و بسیج و... بکار افتد.  خود بحران و مسئله می سازند و آن را دست آویز فشار بر خامنه ای برای گرفتن مجوز سرکوب می کنند. در هفته های اول جنبش، خامنه ای نیز موافق سرکوب شدید بود. با شروع پائیز، سران سپاه و واواکی ها او را متقاعد کردند که النصر بالرعب او موفق شده است.  برای جلوگیری از جنبش مردم در 16 آذر، تمام تدابیر را بکار بردند: موج دستگیری ها پیش از 16 آذر، برقرار کردن سانسور کامل، دیوار کشی بر گرد دانشگاهها برای جلوگیری از پیوستن مردم به جنبش دانشجوئی و ممنوع کردن خبرنگاران از تهیه گزارش و بکار انداختن حداکثر قوای سرکوب و دادن اجازه وحشیانه ترین ضرب و جرح ها،  بی نتیجه شدند و 16 آذر روز جنبش همگانی شد. محسنی اژه ای خط و نشان می کشد و خانواده را تهدید می کند و... اما وقتی تمام توان سرکوب رژیم بکار افتاد و کاری از پیش نبرد، از تهدید محسنی اژه ای چه کاری ساخته می شود؟ کاری ساخته نیست از جمله به دلیل  فشار بدنه سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی بر خشونت طلبان رو بشدت است. افراد سپاه می پرسند: چرا باید بخاطر احمدی نژاد در انتخابات تقلب صورت بگیرد و اعتراضات مردم بدان شدت سرکوب شود و سپاه و بسیج لقب خون ریز و مزدور و... بگیرند و مافیاها بر خورد و برد خود بیفزایند؟  اعتراضاتی که سپاه به احمدی نژاد، به این و آن مناسبت می کند، از جمله بخاطر کاستن از شدت فشار بدنه سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی است.

3 - فشار شدید نیروهای مخالف در  جهت منزوی کردن «رهبر»:
    در طرف مقابل، نیروهای مخالف قدرت کامل «رهبر» هستند که با برگزاری تجمعات، فشار زیادی را بر خامنه ای و حامیان سیاسی وسپاهی وی وارد می سازند.  این فشار بحدی است که به جرات می توان گفت مایه فلج شدن دولت (رهبر و سه قوه)  شده است .
    این گروههای سیاسی که در واقع مورد حمایت مردم واقع شده اند به خوبی دریافته اند که اگر کوچکترین عقب نشینی ای از خواسته های مردم در برابرنظام انجام دهند به سرعت از سوی مردم برکنار خواهند شد و حمایت آنان را از دست خواهند داد. همانگونه که محسن رضایی، با وجود سابقه اش، با اعتراض به تقلب بزرگ، اندک حسن ظنی در مردم برانگیخت او چون رفتار دوپهلو در پیش گرفت، بیش از پیش مطرود شد.

4- فشار کشورهای خارجی برای کسب هر چه بیشتر امتیازات به دلیل عدم مشروعیت دولت و «رهبر»:
    در ماههای اخیر، مشاهده می شود که اکثر سران کشورهایی که تا قبل از انتخابات تا حدی با دولت و رهبر میانه خوبی  داشتند، در پی جنبش مردم و سلب شدن کامل مشروعیت از رژیم،  به این نتیجه رسیده اند که رژیم پایدار نیست و آنها می توانند از این رژیم امتیاز کسب کنند. حکومت احمدی نژاد و خامنه ای نیز چاره ای به جز امتیاز دادن به آنها  را ندارند.  با وجود این، ادامه جنبش مردم سبب شده است که دولتهای باج گیر، فکر بعد از رژیم را هم بکنند. یکچند از آنها می دانند که با بر سرکار آمدن یک دولت مردمی، امتیازهای داده شده، بازپس گرفته خواهند شد. اینست که رژیم مافیاها می کوشد به غرب و شرق بگوید اگر برای مردم ایران نکبت است، برای همه آنها نعمت است. سخن ژنرال پترائوس، فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه، بازگو کردن همان حقیقتی است که 30 سال است بنی صدر تکرار می گوید. او می گوید: احمدی نژاد و دیگر رهبران رژیم بهترین کارگزاران امریکا در منطقه هستند. زیرا همان کاری را به بهترین وجه انجام می دهد که منافع امریکا در منطقه، انجامش را ایجاب می کند.
       با وجود این، بخاطر حمایت کامل افکار عمومی جهان از جنبش مردم ایران، سازش در زیر و ستیز در رو، مشکل شده است. ایران تهدید به مجازات اقتصادی و جنگ می شود،  اما جنبش  مردم ایران در 16 آذر جهانیان را از این واقعیت آگاه کرد که اینگونه فشارها از بیرون، بسود جنبش مردم ایران نیست.
انقلاب اسلامی: بموقع است که اظهارات احمدی نژاد و پترائوس را، در پایان این گزارش از ایران بیاوریم:

* احمدی نژاد: اسناد داریم که امریکا می خواهد مانع ظهور امام زمان شود:

◄ در 13 آذر 88، در اصفهان، احمدی نژاد  به حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق اشاره کرد و گفت: درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند. البته آن را در خبرها افشا نمی‌کنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشه‌ها را کشیده‌اند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و می‌دانند ملت ایران زمینه‌ساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود.
   شرق و غرب ما در آتش در جنوب‌مان ناوهای دشمن و در شمال ایران شاهد تبلیغات دشمن هستیم و ایران مانند گلستان در وسط آتش است. آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند که ایران را نابود کنند. در حالی که همه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران برنده واقعی خاورمیانه را ایران می‌دانند.
انقلاب اسلامی: این اظهارات که گویای سخافت فکر احمدی نژاد هستند، وقتی در پرتو اظهارات ژنرال پترائوس، مورد تأمل قرار گیرند، واقعیتی را بازگو می کنند: در همان حال که رژیم مافیاها بهترین عامل سیاست امریکا در سرتاسر آسیای میانه و خاورمیانه هستند، بقصد منصرف کردن مردم از واقعیت، بدین گونه ساخته های ذهنی  ابلهانه، توسل می جویند. پترائوس گفته است:

*ژنرال پترائوس: احمدی نژاد و دیگر رهبران ایران بهترین عوامل در خدمت منافع امریکا در منطقه هستند:

◄ در 7 دسامبر 2009 (16 آذر 88)، ژنرال پترائوس، فرمانده قوای امریکا در خاورمیانه و آسیای مرکزی، گفته است: احمدی نژاد بهترین عامل امریکا در خلیج فارس است. او با تهدید کشورهای خلیج فارس، با برنامه اتمی خود،  ناگزیر می کند به سلاح امریکائی مجهز شوند.
      پرزیدنت احمدی نژاد و رهبران ایران همچنان بهترین عوامل فرماندهی امریکا در منطقه هستند. آنها در بخش غربی خلیج فارس نگرانی های عظیم بوجود آورده اند. در سال های گذشته شاهد تلاش های کنونی ایران در آموزش و تسلیح و نیز پشتیبانی مالی از گروه های افراطی در عراق، غزه، لبنان و تا حدودی حتی در غرب افغانستان نبودیم.  همین تلاش ها، نقش چشمگیری متمایل کردن بیشتر کشورهای منطقه به آمریکا داشته اند.
      او ادامه داد: بسیاری از کارشناسان
بر این نظر هستند که ایران قادر به ایجاد 10  مرکز غنی سازی اورانیوم نیست.

دو علامت از علامتهای مرگ رژیم: یکی دو بار اجرای یک صحنه، در آذر ماه، با فاصله 29 سال: پاره کردن عکس خمینی و دیگری تحقیر توکلی با چادر کردن بر سر او:

   یکچند از طراحان و مجریان ماجرای مشهد و پاره کردن عکس ها در 7 آذر و 23 آذر  59 همان کسانی هستند که  طراح و مجری «پاره کردن عکس خمینی در 21 آذر 88  هستند:

* هدف نخستین، توطئه گرفتن فرماندهی کل قوا از رئیس جمهوری در سخت ترین روزهای جنگ بود:

● در 10 مهر 59، معامله پنهانی در پاریس، میان فرستادگان خمینی و ریگان، بر سر آزاد نکردن گروگانهای امریکائی تا انتخابات ریاست جمهوری امریکا، انجام گرفت.
● در روزهای سخت جنگ و با وجود نیاز شدید ارتش به اسلحه و قطعات یدکی در 12 مهر، رجائی گفت: ما اسلحه امریکائی نمی خواهیم. در 14 مهر، هاشمی رفسنجانی، در مصاحبه با فرستاده لوموند، همین سخن را تکرار کرد.
● یک روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در 12 آبان، متنی در مجلس به امضاء می رسید برای گرفتن فرماندهی کل قوا از رئیس جمهوری.
در 13 آبان 59 (4 نوامبر 1980) ریگان به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد.  هم برای این که گروگانها همزمان با ادای سوگند ریگان آزاد شوند و هم برای آنکه عرصه را بر رئیس جمهوری تنک کنند و هم برای این که بدون فوت وقت، خمینی را در برابر بنی صدر قرار دهند و به قول حسن آیت، مردم را از بنی صدر جدا کنند، استبدادیان دست به یک رشته صحنه سازیها زدند:
● در کارنامه 8  آذر 59، بنی صدر از مصاحبه حسین خمینی با روزنامه اطلاعات بر ضد، رئیس جمهوری، سخن گفته. روز بعد، او متوجه شد فریبش داده اند. مصاحبه دومی با انقلاب اسلامی کرد.  او گفت: احمد خمینی او را که در آبادان بود، به تهران احضار کرد. او را به بالین خمینی برد. او پدر بزرگ را منقلب یافت. پرسید چه شده است؟ خمینی به او گفت: بنی صدر می خواهد مرا از بین ببرد!  و باز او گفت: من در جلسات اینها (سران حزب جمهوری اسلامی) بودم  و شنیدم که می گفتند: نصف ایران برود، بهتر از آنست که بنی صدر پیروز بشود.
● بهشتی در دانشگاه گفته بود: امام ناخوش بود و فرماندهی کل قوا را به بنی صدر واگذاشت. او اصلی از قانون اساسی را که به عزل رئیس جمهوری مربوط می شد، برای دانشجویان، «توضیح» داده بود.

* دو صحنه سازی یکی در مشهد و دیگری در اصفهان:

● در 7 آذر 59، به دعوت دفاتر همآهنگی مردم با رئیس جمهوری مشهد، شهید لاهوتی و آقای احمد سلامتیان، در اجتماع مردم مشهد سخن گفتند.
- احمد سلامتیان گفته است: «در شرایط کنونی برای پیروزی بر دشمنان خارجی و استبداد داخلی و محو خودکامگی و انحصارطلبی، بیش از هر زمان احتیاج به اجرای قانون اساسی داریم. آنهایی که مخالف اجرای قانون اساسی هستند، درصدد تشنج برمی آیند.  من مطمئن هستم کسانی که الان در اینجا شلوغ می کنند، بعد از ختم جلسه شما در صدد برمی آیند که در خیابان ها به راهپیمایی بپردازند  و شعار بدهند. (خبرگزاری پارس که روز شمار جنگ تنظیم شده توسط دستگاه تبلیغاتی رژیم آن را نقل کرده است)
- شهید لاهوتی، خطاب به گروهی عکس بدست و ناسزا بر زبان، گفته است: «اینها عوامل امریکا هستند. به این مزدوران اجنبی پاسخ ندهید. اینها عوامل ستون پنجم دشمن هستند.»
     بدین قرار، بنا بر روز شمار جنگ که رژیم انتشار داده است، نه در سخنان سلامتیان و نه در سخنان لاهوتی، کلمه ای توهین آمیز نسبت به روحانیت وجود نداشته است. با وجود این، دیر نپائید که واقعیت از پرده برون افتاد. و او در زندان معامله کنندگان با ریگان و بوش، شهید شد و سلامتیان ناگزیر از مهاجرت گشت.
● احمد سالک، آن زمان فرمانده سپاه اصفهان بود و در چند ترور از جمله ترور بحرینیان دست داشت. رئیس جمهوری، سلامتیان را مأمور رسیدگی به این قتل ها کرد. حاصل تحقیق این شد که سالک در جنایتها دست دارد. به فشار رئیس جمهوری، پرونده به دادگاه رفت و هرگز موضوع رسیدگی نشد.
    اجتماع مشهد و تظاهرات اصفهان فرصتی در اختیار او و حزب جمهوری اسلامی گذاشتند که صحنه بسازند. صحنه ساختند که در مشهد، لاهوتی و سلامتیان در سخنرانی های خود به روحانیت توهین کرده اند و به دنبال آن، عکس های منتظری و بهشتی را طرفداران بنی صدر پاره کرده اند و بر ضد روحانیت شعار داده اند. و در اصفهان، طرفداران بنی صدر عکس خمینی را پاره کرده اند.
   به دنبال صحنه سازی مشهد، هاشمی رفسنجانی  و خامنه ای در مجلس قال راه انداختند. و کسانی که امروز قربانیان همین صحنه سازی ها هستند، آن روز، بسا بی اطلاع از معامله استبدادیان مجریان نظر کسانی بودند که امروز، همان صحنه را بر ضد آنها می سازند: در صدا و سیما، عبدالله نوری و عطریان فر، در روزنامه جمهوری اسلامی، میر حسین موسوی.
● در 23 آذر 59، در اصفهان، مردم شهر دست به تظاهراتی بسود رئیس جمهوری زدند. این بار، احمد سالک، بدستور زمینه چینان کودتائی که در خرداد 60  بعمل در آمد، ماجرائی را جعل و انتشار داد: تظاهر کنندگان طرفدار بنی صدر به زنی که عکس خمینی را در دست داشت حمله کردند و عکس خمینی را پاره کردند. ماجرای ساختگی در روزنامه جمهوری اسلامی انتشار یافت و دست آویز کارزار تبلیغاتی شد.

*دستیاران خمینی نه توانستند قم را بر انگیزند و نه مردم کشور را و 27 آذر روزی تعیین کننده گشت:

● به صحنه نمایش آوردن «خشم مردم»، زمینه شد برای این که 4 امام جمعه، مدنی امام جمعه تبریز و طاهری امام جمعه اصفهان و دست غیب امام جمعه شیراز و صدوقی امام جمعه یزد روز 27 آذر را روز، تعطیل و اعتراض عمومی اعلان کردند.  وقتی این اعلان از رادیو و تلویزیون پخش شد، بنی صدر در جبهه بود. فرماندهان نظامی که می دانستند هدف از صحنه سازیها، از کار خارج کردن رئیس جمهوری است، نگران شدند و این نگرانی را با رئیس جمهوری در میان گذاشتند. اما رئیس جمهوری گفته بود هیچ بهتر از این نمی شود. من خود در اجتماع مردم تهران شرکت می کنم و مردم را از هویت صحنه سازان و هدف آنها آگاه می کنم، می دانست که خمینی نتوانست قم را با خود همراه کند و مردم نیز به جنبشی خودجوش دست نزده اند. بنا بر این، تعطیل و راه پیمائی را ممنوع خواهد کرد. از این رو، به فرماندهان گفت: آقای خمینی تعطیل و اجتماع مردم را لغو خواهد کرد.
● هشدار  24 آذر 88 جعفری دو اطلاع مهم در بر دارد: 
1 – پیشاپیش، اطلاع حاصل شده بود که حزب جمهوری اسلامی قطعنامه ای را آماده کرده بود که در اجتماع 27 آذر به «تصویب مردم» برساند. مراجع قم از صحنه سازی و این قطعنامه مطلع شده و
2 -  آیت الله گلپایگانی، مرجع تقلید پر نفوذ، نامه ای به خمینی می نویسد. متن آن نامه‌ محکم و مستدل که شفاهی برای روزنامه انقلاب اسلامی خوانده شد به قرار زیر بود:
     «حضرت آیت‌الله خمینی دامه توفیقاته، وقتی کشور با جنگ خارجی روبروست و ریاست جمهوری آقای بنی‌صدر ارتش را بازسازی کرده و تهاجم نیروهای اشغالگر را متوقف و بخشی از اراضی اشغالی را پس گرفته و به خوبی جبهه‌های جنگ را هدایت کرده است، تضعیف ایشان، تضعیف اسلام و جمهوری اسلامی است و اگر شما اجازه بدهید اولین رئیس‌جمهور بدست عده قلیلی که درصدد تضعیف و برکناری ایشان هستند در کار خود موفق بشوند، دیگر چه کسی حاضر به پذیرش مسئولیت است. من مصراً از شما می‌خواهم که خود جلو این اعمال را بگیرید که در غیر اینصورت من مسئول هستم که خودم نظر شرع را اعلام کنم
● در 26 آذر، یعنی 19 روز پس از ماجرای مشهد و 3 روز پس از جعل حادثه پاره کردن عکس خمینی در اصفهان و پس از آنکه تحریکها اثر نکردند و مردم به جنبش برنخاستند و قم نیز به قلم آیت الله گلپایگانی اعتراض کرد،  خمینی دانست که از راه مردم نمی تواند رئیس جمهوری را روانه کند. این شد که دفتر او اطلاعیه ای انتشار داد و، در آن، از قول او به مردم سفارش شد: اگر به عکس من هم اهانت شد، مردم عکس العمل نشان ندهند. از این رو، 27  آذر روز ماندگاری در تاریخ ایران شد: مردم ایران وسیله قدرتمدارها برای استقرار استبداد نمی شوند.
● روزی بعد از صدور اطلاعیه دفتر خمنی، آیت الله خادمی، روحانی طراز اول اصفهان، گفته است: « این عمل رادیو و تلویزیون هم که این تبلیغات را کرده، توطئه بوده است. و الا کسی عکس امام را پاره نکرد. بیش از 100 عکس امام آنجا بود و هیچکس اعتراض نکرد. فقط پائین یک عکس امام پاره شده بود که آن را در تلویزیون نشان دادند تا فساد راه بیاندازند. الحمد الله جلو آن گرفته شد».
● در کارنامه 8 آذر 59، بنی صدر نوشته است: «من گفتم تحقیق کردند و معلوم شد که سه مقام دولتی هم که در محل هستند و یکی از آنها - بطوری که در گزارش روز جمعه خواهم گفت - به نزد من آمد، گفت: آن جریان بطور کلی ساختگی بود و ربطی به سخنرانی ها نداشت
● در کارنامه 14 آذر 59، بنی صدر در باره کسانی که در صحنه سازی مشهد دست داشته اند، نوشته است:
      « در جلسه با استانداران، استاندار خراسان گفت که بله اینها که به طرفداری شما آمدند و در آنجا صحبت کردند، در واقع، به شما ضربه زده اند. من به او گفتم مطابق گزارشی که به من رسیده است، خود شما و مخصوصا  معاون شما (1) نقش اساسی در وضعیتی که بوجود آمده، داشته اید. از پله ها که پائین آمدیم، کسی از مسئولین استان آمده بود که می خواست استاندار هم او را نبیند و چندین گزارش را به من داد که خواندم. متأسفانه (گزارشها) حکایت از این داشت که معاون استاندار و یک شخص دیگری در کمیته مشهد، بازیگران اصلی آن صحنه بوده اند. و او گفت: در صورتی که امام ما را احضار کند، فقط در محضر ایشان حاضر است حقیقت را آن طور که واقع شده است، به عرضشان برساند»
1 – استاندار، حسن غفوری فرد بود. آن زمان، هیأت مؤتلفه در حزب جمهوری اسلامی بود و بعد که حزب منحل شد، غفوری فرد از گردانندگان مؤتلفه شد. معاون او نیز شخصی به اسم میر ابوطالبی بود که در حال حاضر، سفیر ایران در فرانسه است.

* بخشی از نامه ای که بنی صدر به  خمینی به تاریخ 11 آذر در باره ماجرای مشهد (پاره کردن عکس) نوشته است:

2 -  ناگزیر خواهند کوشید جبهه داخلی ما را بهم بریزند. شما می فرمائید که این جانب حرفهائی را زده ام که نمی باید می زدم . اما اگر توجه کنیم به آنچه در قم شد و موجب بیانات شما گشت و آنچه در مشهد واقع شد که از شعار دهندگان عکس و فیلم گرفته اند و حرفهائی که امروز در مجلس زده شد و در رادیو و تلویزیون زده می شود، همه حکایت از آن دارد که توطئه شومی در حال تدارک است. اینست که روی صحبت دیشب احمد آقا،  با پیشنهاد زیر موافقت فرمائید:
1 – یک هیأتی مأمور بشود تحقیق کند ببیند در قم و مشهد قطعنامه نویس و قطعنامه خوان و شعار بده چه کسانی بوده اند.
2 – یک هیأتی مأمور مطالعه وضع زندانها بشود و وضع دادرسی ها.
انقلاب اسلامی : بدیهی است خمینی با تشکیل شدن هیأت موافقت نکرد و چون دید از حرکت خود جوش مردم خبری نیست، دفترش اطلاعیه داد و در آن، از قول او، آمد: «اگر به عکس من هم اهانت شد، مردم عکس العمل نشان ندهند. نه آن زمان و نه بعد از آن، موفق نشدند مردم را از بنی صدر جدا کنند. حسن آیت گفته بود اگر نتوانستیم مردم را از بنی صدر جدا کنیم، بنی صدر را از مردم می گیریم. این شد که کودتای خرداد 60 را تدارک کردند.

* احمد سالک اینک چه کاره است و نقش او در صحنه سازی پاره کردن عکس خمینی چیست؟

● از صحنه سازان پاره کردن عکسهای منتظری و بهشتی و خمینی، خامنه ای اینک «رهبر» جمهوری اسلامی است. احمد سالک، فرمانده سپاه اصفهان آن روز، امروز یکی از طراحان و مجریان کودتای انتخاباتی 22 خرداد 1388 ، است. او در «بیت رهبر» سایه مجتبی فرزند خامنه ای و همآهنگ کننده سازمانهای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی رژیم و سخنگوی روحانیت مبارز تهران است. در خور یادآوری است که وی بمدت 9 سال فرمانده سپاه قدس بوده است. طرفه این چنین کسی یکی از اعضای هیأت 3 نفری بود که شورای نگهبان برای رسیدگی به اعتراض موسوی و کروبی و محسن رضائی به تقلب در انتخابات بود.
● با فاصله 29 سال، در 21 آذر 88، صحنه پاره کردن عکس ساخته شده است. از همکاران امروز احمد سالک دو بردار، یکی شیخ حسن و دیگری شیخ حسین ابراهیمی است. سالک و این دو زمانی در دستگاه منتظری بودند اما  بعد از  «برکناری منتظری»، بخاطر لو دادن افتضاح ایران گیت و کشتار زندانیان، از او بریدند و به ایران گیتی ها پیوستند و اینک در دستگاه خامنه ای، به جنایت و خیانت و فساد مشغول هستند.
● بنا بر معمول، در تاریخ 22 آذر، سپاه بیانیه تهدید آمیز صادر کرد و مجلس مافیاها خواستار مجازات پاره کنندگان عکس شد و خامنه ای بار دیگر، کروبی و موسوی و... را تهدید.
● حسن خمینی نیز بیانیه صادر کرده و گفته است: عمل پاره کردن عکس کار دانشجویان نیست.
     گرچه صحنه سازان بکار خود ادامه می دهند، اما شکست آنها مسلم است. و این شکست، یکی از علائم مرگ رژیم است چرا که این واقعیت را باز می گوید که جامعه ایرانی  استبداد حاکم و روشهایش را شناخته است و این رژیم توانا به تحریکش آنهم برای ارضای زورپرستان مروج کیش شخصیت نیست. رفتار نسل جوان در قبال چادر بر سر توکلی کردن، علامت دیگری از علامتهای مرگ رژیم است:


* علامتی دیگر از علامتهای مرگ رژیم: مردان جوانی که چادر و روسری بر سر عکس گرفتند و انتشار دادند به فریاد گفتند که دیگر این استبداد نمی تواند بر این کشور حکومت کند:

◄ در 16 آذر،  مجید توکلی در جمع دانشجویان سخن گفت. در نقد ولایت فقیه و رهبری خامنه ای سخن گفت. مأموران رژیم دستگیرش کردند . بر او، لباس زنانه پوشاندند. خبرگزاری فارس، متعلق به سپاه، بر عکسی از بنی صدر روسری نقاشی و دو تصویر را در کنار یکدیگر انتشار داد.
     بار اولی که رژیم این دروغ را ساخت، بنی صدر، در پاسخ پرسشی گفت: به پایگاه هوائی با لباس زنانه نمی شد وارد شد. من با لباس نظامی وارد پایگاه شدم. اما کذابان ارسطو زده اند و طرز فکر خود را باز می گویند. از دید زورپرستان حاکم ، لباس نظامی علامت قدرت و فخر است اما زن دون انسان است و لباس او علامت ضعف و دونی است. چون فکر می کند طرز فکر مردم نیز همینطور است، این دروغ را می سازد و انتشار می دهد.  از دید من، لباس زن، لباس کرامت و منزلت والای زن است. هرگاه برای آمدن به صحنه اصلی مبارزه بخاطر افشای روابط ارگانیک ریگانیسم و خمینیسم لازم می شد، لباس زنانه نیز می پوشیدم.
      جامعه تحول می کرد و استبدادیان در طرز فکر واپس مانده خود مانده بودند. جنبش همگانی نیز عقول بسته آنها را نگشود. این بار با چاپ دو عکس، به مردان جوان، فرصتی دادند تا بگوید منزلت و کرامت و حقوق زن را قدر می شناسد. فراوان جوان، چادر و روسری بر سر،  عکس گرفتند و انتشار دادند و بدین کار گفتند: در پی تغییر دادن نظام اجتماعی از نیم بسته به باز و طرز فکرها هستند چنان که انسانها، از زن و مرد، در کرامت و منزلت و حقوق انسان، برابری جویند.
     این رفتار، علامتی از علامتهای مرگ است زیرا حاکمیت ارسطو زده ها بر چنین نسلی، قابل بقا نیست.

اسلامی که حکومت را صاحب اختیار مطلق مردم می کند و آن را مقدم بر نماز و روزه و حج و...، می گرداند، مطلوب مردم ایران نیست:

◄ در 17 آذر 88، به گزارش ایلنا، محمد خاتمی گفته است: «وضعیت کنونی جنگ میان اصولگرایان و اصلاح‌طلبان نیست. در حال حاضر بسیاری از اصولگرایان هم از این وضع ناراحتند، امروز حتی اصولگرایان عاقل را نیز حذف می‌کنند که این دیدگاه خطرناکی است».
در مصاحبه ای از امام راحل سئوال شد که این جمهوری اسلامی که شما می‌گوئید چیست؟ امام فرمودند، پاسخ روشن است:«جمهوری به همان معنایی است که همه عالم قبول دارند.»
این دیدگاه امام راحل از آن جهت حائز اهمیت  است  که انقلاب ما برای تحمیل رژیمی که از بالا فقط از مردم اطاعت بخواهد نیست، بلکه متناسب با دستاوردی است که بشر در طول تاریخ داشته و همچنین و آن ظرفیتی که اسلام دارد؛ این نظامی که عرضه می‌شود با این معیارها سازگار است که همان معیار مردم سالاری باشد که تجلی آن در جمهوری است و امام هم تاکید می‌کنند به همان معنایی که در دنیا هست.»
«ما در ایران با توجه به تجربه تاریخی که داشتیم نه تنها نمی‌خواهیم و نمي توانيم سکولاریسم را بپذیریم بلکه می‌خواهیم تمام مزایایی را که بشر در طول تاریخ داشته و برای آن قربانی‌هایی داده است را داشته باشیم»، وی اظهار داشت:« ما آزادی‌ها، حرمت انسان حقوق انسان، پیشرفت جامعه، توسعه همه جانبه کشور، رهایی از سلطه بیگانگان و استبداد را می‌خواستیم و مي خواهيم؛ در عین حال مي خواهيم یک سلسله معیارهای معنوی که اتفاقا غیبت آن در دنیای مدرن و دنیای امروز باعث مشکلاتی برای بشر امروز شده است را داشته باشیم.»
    خاتمی نصف حقیقت را می گوید: درست است که خمینی در نوفل لوشاتو گفت: مقصود از جمهوری اسلامی، همین جمهوری است که در غرب هست. بیشتر از این، او گفت: ولایت با جمهور مردم است. اما چون قدرت را از آن خود دید، گفت: 35 میلیون بگویند بله من می گویم نه و دم از ولایت مطلقه فقیه زد.  و باز، اسلامی که در انقلاب ایران، راهنمای جنبش همگانی شد، بیان آزادی بود، وسیله حاکمیت مطلق یک گروه مافیائی بر ملت نبود.  در آن اسلام، اصل بر این بود که «دین شما شما را و دین من مرا». یعنی دین می باید از قدرت، خاصه دولت، رها باشد. دین روشی برای انسان است و نه وسیله ای برای توجیه دولت، حتی دولت حقوق مدار.  پس خاتمی می باید وسط بازی را رها کند و سخن شفاف بگوید: «ما نمی توانیم سکولاریسم را بپذیریم» آیا بمعنای قبول ولایت فقیه از مطلقه و غیر آنست؟ اگر نه، آیا بمعنای «جمهوری اسلامی» منهای ولایت فقیه است؟ اگر پاسخ او آری است، پس او از درک خواستی که در جنبش مردم ایران ابراز می شود، بی اطلاع است. مردمی که در جریان انقلاب ایران، اسلام بمثابه بیان آزادی را تجربه کرده اند،  دیگر نه می خواهند و نمی می توانند اسلام دولتی را بپذیرند. می خواهند از دولت، در آنچه به اسلام و دیگر باورهای مردم مربوط می شود، خلع ید شود. آزادی باور، بمثابه یک حق پذیرفته شود.
      تجربه به مردم ایران مسلم کرده است دین دولتی عامل  فساد دین و دولت هر دو است و دولت دینی نیز ناممکن است. زیرا قدرتی که دولت است در قید دینی که بیان حقوق و استقلال و آزادی انسان باشد، نمی ماند و همانطور که مشاهده می کنیم دین را وسیله استبداد مطلقه می کند. اگر خمینی بعدا به صراحت دم از ولایت مطلقه فقیه زد، بدین خاطر بود که دولت دینی ناممکن بود و دین دولتی هم ولایت مطلقه رأس قدرت را ناگزیر می کرد:
◄ بیانات جدید حضرت "آیت الله" سردار محمد علی جعفری!:
   تا به حال، تصور می شد که تنها «رهبر» می تواند حکم به تعطیل برخی از اصول یا فروع دین دهد.  اما  اینک سردار جعفری نیز  دم از تقدم ولایت فقیه بر نماز و روزه می زند.
   اما اگر «فرمانده کل» سپاه  به خود جرأت می دهد،  بدین خاطر است که خمینی گفته است:
      «حکومت که شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام نماز و روزه و حج است ( صحیفه نور،ج20،ص452
در جمله خمینی سه مسئله مشخص است
1 - حکومت شعبه‌ای از ولایت مطلقه رسول‌الله است.
2 - یکی از احکام اولیه اسلام است .
3 - مقدم بر تمام احکام نماز و روزه و حج است .
    نخستین پرسشی که این قول خمینی بر می انگیزد، اینست: چه نسبتی میان ولایت مطلقه فقیه و براحکام نماز و روزه و حج دارد که سبب شده است این ولایت مقدم بر احکام نماز و روزه و حج بگردد؟ چه مزاحمتی ممکن است میان آن ولایت و این احکام وجود داشته باشد که چنین تقدمی ضرور گردد؟  این پرسش، پرسش کننده را از این واقعیت آگاه می کند که نسبت میان ولایت مطلقه فقیه و احکام نماز و روزه و حج، نسبت قدرت با این عبادتها است. چرا که تنها قدرت می تواند با احکام نماز و روزه و حج، ناسازگار شود. بنا بر قول خمینی، در صورت ناسازگاری، البته قدرت است که حاکمیت پیدا می کند و می تواند نماز و روزه و حج را، تا زمانی که لازم می بیند، ملغی کند. بدین قرار، بنا بر قول خمینی نیز، تضاد دولت بمثابه قدرت با دین قطعی است و دولت دینی ناممکن است. در عمل نیز، ولایت فقیه بر جان و مال و ناموس مردم نیز مقدم و مسلط است. هر زمان نیاز رژیم ولایت فقیه ایجاب کند، خون و ناموس و مال مردم هدرند.  چون حفظ نظام از تقدم مطلق برخوردار است، رهبر و مأموران او می توانند دروغ بگویند و هرعمل دیگری را که دین ممنوع کرده است مرتکب شوند. زبان رسمی قدرت دروغ است و در ولایت فقیه، توجیه دینی نیز پیدا می کند. همانطور که دستگیر کردن و به دستگیر شدگان تجاوز کردن و کشتن نیز توجیه دینی پیدا می کند.
     و هر بیان قدرتی بر یک رشته تقدم ها بنا می گیرد. چنانکه ولایت مطلقه فقیه بر تقدم ولایت مطلقه فقیه بر احکام دین و تقدم اسلام بر ایران
( ملی گرائی کفر است) و تقدم و حاکمیت مرد بر زن و تقدم مکتبی بر غیر مکتبی و تقدم شیعه بر سنی و تقدم مسلمان بر غیر مسلمان و... بنا می گیرد. اگر در قرآن، حتی در مقام قیاس مسلمان با غیر مسلمان، اصل بر عمل صالح است، در ولایت مطلقه فقیه اصل بر اندازه «ذوب شدن در ولایت فقیه» است.  بیان های قدرت دیگر، از جمله در بیان قدرت رأسی از مثلث زور پرست که به امریکا وابسته است، ایران بر اسلام مقدم است. بسا نسبت این دو بهم، نسبت تضاد است. از زمان کودتای رضا خانی تا امروز، یعنی در طول 90 سال، نسلهای ایرانی را  دو استبدادی نفله کردند که یکی بر تقدم ایران بر اسلام و دیگری بر تقدم اسلام بر ایران، بنا گرفته اند.  زمان آنست که دین از قید دولت برهد و اصل  بر «دین تو تورا و دین من مرا باشند» و  حقوق ملی و استقلال و آزادی ایران و انسان و حقوق انسان، مبنای تفاهم و همبستگی ایرانیان با یکدیگر شوند.
◄ برای این که بدانیم تقدم ولایت فقیه تنها بر احکام نماز و روزه و حج نیست و مطلق است، ادعای آذری قمی را باز می آوریم:
    «ولی فقیه تنها نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم می‌باشد، بلکه اراده او حتی در توحید و شرک ذات باری‌تعالی نیز موثر است و اگر بخواهد می‌تواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد» ( روزنامه رسالت،19 تیر 68 ).
      بدین قرار،
1 -  ولی فقیه... صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم می‌باشد.
2- اراده او در توحید و شرک ذات باری‌تعالی موثر است. می‌تواند حکم تعطیل توحید را صادر کند. یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد.
     اما دینی که به قدرت تقدم مطلق ببخشد و هرگاه مصلحتش اقتضاء کرد توحید را هم تعطیل کند، آئین شرک به تعبیر آقای منتظری نیست، آشکارا انکار دین است. آن امر واقعی که در تاریخ استمرار داشته است، این امر است: چون قدرت بنا را بر تقدم ها می گذارد، انکار دین و مرام و آئینی می شود که از آن مشروعیت می گیرد. چنانکه گفتار و کردار خامنه ای و دیگر مسئولان دولت ولایت مطلقه فقیه انکار روز مره اسلام هستند: تقلب بزرگ در انتخابات، سرکوب سبعانه اعتراض کنندگان، حاکم کردن مافیاهای نظامی – مالی بر کشور،  رواج دادن فسادها و نابسامانی ها و آسیبهای اجتماعی،  آلت فعل قدرتهای امریکا و اسرائیل و انگلستان شدن در منطقه و...
    طی 30 سال، دین را زیر و رو کردند. چنانکه دیگر هیچ نه معلوم احکام دین کدامها هستند. رژیم خود را در خطر می بیند. اینست که اعتبار احکام دین نیز بسا یک روز نیز بر جا نمی ماند. صبح حکم دین وضع و عصر لغو می شود.
انقلاب اسلامی: چون ولایت مطلقه فقیه بر احکام دین مقدم شد، قدرت فساد گستر می شود و هیچ قلمروئی از فساد مصون نمی ماند:

* «وزیران» و دیگر مقامات رژیم  دزدان علم نیز هستند و تشت رسئوائیشان از بام دنیا افتاده است:

◄ در 19 آذر 88 (10 دسامبر 2009) مجله علمی نیچر (به نقل از دویچه وله)  دزدیهای علمی جدید مقامات رژیم را علنی کرد:
● وزیر آموزش و پرورش حکومت قبلی احمدی‌نژاد، وزیر راه و معاون او، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و دبیر فرهنگستان علوم متهم‌اند، مقالات دیگران را به نام خود چاپ کرده‌اند.
● نیچرابتدا به افشای تقلب حمید بهبهانی‌، وزیر راه و ترابری، و کامران دانشجو، وزیر علوم حکومت احمدی‌نژاد، می پردازد. نیچر با اشاره به این موضوع که کامران دانشجو رئيس ستاد انتخابات ریاست جمهوری در سال جاری و حمید بهبهانی استاد راهنمای دوره‌ی دکترای محمود احمدی‌نژاد بود، می‌نویسد، مجلس کمیسیونی را مسئول بررسی ۴ مقاله‌ی دانشجو کرد، اما هیچ نتیجه‌ی رسمی در انتها گرفته نشد. دانشجو مبرا شد و مجید شهراوی، از دیگر نویسندگان مقالا‌ت مورد نظر، و برخی از اعضای این کمیسیون ادعا کردند که این مقالات حاوی مطالب جدیدی هم هستند. در مورد مقاله‌ی بهبهانی نیز تحقیقی صورت نگرفت و وی گفت، به این دلیل که تنها قسمت‌هایی از این مقاله مشابه مقالاتی از دیگر نویسندگان بوده این مقاله تقلبی علمی نبوده و این اتهام «نامشروع» است.
● نیچر به مقاله‌ «مقاومت جاده‌های آسفالته» یا Asphalt-road resistance می پردازد که به قلم حسن زیاری، معاون وزیر راه و محمد خبیری، یکی از دانشجویان مقطع PHD در دانشگاه علم و صنعت، در سال ۲۰۰۷ منتشر شده است. نیچر می‌گوید بخش‌های بسیاری از این مقاله از روی مقاله‌ای از دانشمندان پاکستانی کپی‌برداری شده که در سال ۲۰۰۵ به چاپ رسیده است.
حسن زیاری اخیراً از سوی کامران دانشجو به ریاست دانشگاه پیام نور تهران منصوب شده است.
● مورد دیگر مربوط به دو مقاله می‌شود که موضوع آنها "تقویت استحکام جاده‌های آسفالته" یا strenghthening asphalt roads است. نویسنده‌ی این دو مقاله آقایان بهبهانی، زیاری و شمس نوبخت، دانشجوی مقطع "پی اچ دی" هستند که این مقالات را در سال ۲۰۰۸ به چاپ رسانیده‌اند. نیچر ضمن ضمیمه‌کردن لینک‌های مربوطه می‌گوید، هر کدام از این دو مقاله در بخش‌های متعدد و زیادی از روی سه مقاله‌ای که پیش از این از سوی نویسندگانی دیگر به چاپ رسیده‌اند کپی‌برداری شده‌اند.
  نیچر تصریح می‌کند که بهبهانی و زیاری به درخواست نیچر برای ارائه‌ی توضیح تا کنون پاسخ نداده‌اند.
● مورد دیگر مربوط به مقاله‌ای می‌شود که در آن شبیه‌سازی‌های آلودگی هوا در ایران بررسی شده است. این مقاله در سال ۲۰۰۸ چاپ شد و یکی از نویسندگان آن محمدعلی کی‌نژاد، یکی از ۳۷ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مهندس محیط زیست در دانشگاه سهند صنعتی تبریز است. به گفته‌ی نیچر، این مقاله نیز «تقریبا به طور کامل از روی مقاله‌ای در مورد شبیه‌‌سازی آلودگی هوا از کنفرانسی در مجارستان» کپی‌برداری شده است.
● مورد دیگر مربوط به مقاله‌ای است که یکی از مؤلفان آن علیرضا علی‌احمدی، وزیر آموزش و پرورش در دولت قبلی محمود احمدی‌نژاد، است. نیچر می‌گوید،‌جملات و پاراگراف‌های زیادی از مقاله‌ای که
علی‌احمدی از جمله نویسندگان آن در سال ۲۰۰۶ بود و موضوع آن مربوط به شبکه‌های ذخایر یا supply networks می‌شود با سه مقاله‌‌ای که در سال‌های ۲۰۰۴، ۲۰۰۳ و ۲۰۰۶ از سوی نویسندگانی دیگر نوشته‌شده‌اند همخوانی دارد.
  میکا اوجالا، مؤلف یکی از مقالاتی که از روی آن کپی‌برداری شده از دانشگاه تمپر فنلاند می‌گوید، به نظر او این موضوع اتفاقی نبوده است.
● در اوایل سال جاری آکادمی ملی علوم آمریکا یکی از بخش‌های کتابی در یک کارگاه علمی آمریکایی ـ ایرانی، منتشره در سال ۲۰۰۳ را به دلیل تقلب و کپی‌برداری حذف کرده است. این بخش را حسن ظهور، دبیر فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، نوشته که عنوان آن "تأثیر ارزش‌های اخلاقی در ارتقای علم" یا The impact of moral values on the promotion of science بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سلام
از اینکه نظر خود را راجع به این نوشته اعلام می کنید، متشکریم.
در اولین زمان ممکن پاسخ شما را خواهیم داد.
-------------------------------------------------
Hi.
Tank you for your comment about this post.
Answer your comment ASAP

آخرين آخبار